آپارتمان‌ سه و نیم میلیارد تومانی در تهران!!؟؟

این روزها در برخی نشریات تهران آگهی پیش فروش واحدهای مسکونی ساختمانی به چاپ می‌رسد که گفته می‌شود مرتفع‌ترین برج مسکونی ایران است؛ ساختمانی ۵۶ طبقه با انواع امکانات رفاهی، از استخر سرپوشیده، سونا و جکوزی گرفته تا سالن بدنسازی و زمین تنیس.
برجهای مسکونی در تهران
سالهاست که ‌برج سازی در تهران رونق فراوان گرفته و هر روز برج های بیشتری ساخته می شود تا پاسخگوی محدودیت زمین و نیاز مسکن جمیعت میلیونی تهران باشد.

به گفته سازندگانش قرار است از تیرماه سال آینده نزدیک ۵۵۰ خانواده در طبقات این برج ۱۶۰ متری ساکن شوند.

رضا کارمند بانک، می‌گوید: "آگهی پیش فروشش را در روزنامه دیدم، تماس گرفتم قیمت بگیرم، وقت دادند تا ساختمان را هم از نزدیک نشانم بدهند. جای خیلی جالبی است، حقیقتاً زندگی در چنین مکانی با اینهمه امکانات، وسوسه کننده است، ولی راستش با مبلغی که اینها می‌گویند و پولی که من دارم کوچکترین واحدش را هم نمی‌توانم بخرم.

می‌گویند قیمت یک واحد ۱۷۰ متری که کوچکترین آپارتمان موجود برج است تقریبا می‌شود ۴۰۰ میلیون تومان، البته وام هم دارد، ولی باز هم با جیب منِ کارمند جور در نمی‌آید. من اگر چنین پولی داشتم یک خانه ویلایی در شمال شهر را ترجیح می‌دادم."

آپارتمان‌ سه و نیم میلیارد تومانی

به نظر می رسد این برج نه تنها بلندترین بلکه گرانترین ساختمان بلند مسکونی تهران است. در حال حاضر قیمت هر متر آپارتمان در این ساختمان ۲ میلیون و چهارصد هزار تومان تعیین شده که به ازای هر طبقه بالاتر ۴۰ تا ۶۰ هزار تومان به آن اضافه می شود.

هر کدام از واحدهای برج عموما بیشتر از ۱۷۰ متر مساحت دارند، ولی ۱۱ واحد بالایی آن که در طبقات ۴۸ تا ۵۰ به صورت پنت هاوس تریپلکس ساخته شده، از ۲۸۰ تا ۵۸۰ متر مساحت دارند که هر واحد آن تقریبا از یک و نیم تا سه و نیم میلیارد تومان پیش فروش می‌شود.

سعید، صاحب یک بنگاه املاک هم این ساختمان را از نزدیک دیده و می‌گوید: "زندگی در این برج هم به دلیل موقعیت و امکاناتش بین پولدارها طرفدار دارد هم اینکه به قول معروف کلاس دارد! تصور کنید موقع آدرس دادن می‌گویید من در فلان برج تهران زندگی می‌کنم."

تهران
بهای زیاد زمین و مسکن، چاره‌ای جز رشد عمودی شهر و آپارتمان‌نشینی باقی نمی‌گذارد.

سعید می‌گوید: "خریداران این آپارتمان‌ها معمولا افراد پولدار هستند، از تاجر و کارخانه‌دار و بازاری گرفته تا آدم‌های صاحب منصب، که درآمدهای میلیاردی دارند."

ولی واقعا زندگی در ساختمان های مرتفع چه حس و حالی دارد؟

زندگی در ارتفاع

"از تماشای منظره شب های تهران‌ لذت می برم، گاهی یک ساعت کنار پنجره می‌ایستم و تهران رو نگاه می‌کنم." پیام ساکن طبقه پانزدهم یکی از برج های فرمانیه تهران است.

پیام می‌گوید: "دیگه اینجاها خونه های سیصد چهارصد متری با سونا و جکوزی معمولی شده. توی همین محله خونه‌ای هست که صاحبش روی پشت بام آپارتمان پارک درست کرده، چمن کاری کرده ، بعد از ظهربا بچه ها میرن توی پارک پشت بوم تاب و سرسره بازی می کنن! یا مثلا پدر یکی از دوستام که تو کار فرشه، اندازه قیمت آپارتمان ما فرش قیمتی روی دیوار خونشون نصب کرده.

رضا از دوستان پیام هم می‌گوید: "ما توی این آپارتمان هم استخر و سونا جکوزی داریم و هم سالن بیلیارد، با اینکه همه جور امکاناتی اینجا داریم ولی من بیرون رفتن رو ترجیح میدم. اینجا اگه بخوایم زیاد شلوغ بازی کنیم سریع تابلو می شیم و صدای همسایه ها در میاد!"

ادامه می دهد: "من موافق خرید این آپارتمان نبودم توی آپارتمان محدودیت داریم، ولی بابام به خاطر امنیت خونه اصرار داشت اینجا رو بخریم. و گرنه ما تو خونه ویلایی که قبلا توی پاسداران داشتیم راحت تر بودیم."

برجهای مسکونی در تهران
در مجتمع‌های آپارتمانی به دلیل اینکه افراد از مناطق گوناگون هر کدام با فرهنگ و آداب ویژه ای گردهم آمده‌اند، معمولاً دعوا و درگیری وجود دارد.

نیاز مسکن

سالهاست که ‌برج سازی در تهران رونق فراوان گرفته و هر روز برج های بیشتری ساخته می شود تا پاسخگوی محدودیت زمین و نیاز مسکن جمیعت میلیونی تهران باشد که مدام بر شمارشان افزوده می‌شود.

بهای زیاد زمین و مسکن، که در برخی نقاط شمال شهر تا متر مربعی پنج شش میلیون تومان هم می‌رسد، چاره‌ای جز رشد عمودی شهر و آپارتمان‌نشینی باقی نمی‌گذارد. بنابراین هر روز برج های بیشتر و بلندتری ساخته می‌شود تا جمعیت بیشتری را در خود جای دهند.

مکان‌ نامناسب

محدودیت ساخت و ساز و مشکلات اقتصادی، مسکن را به یک کالای سودمند برای سرمایه گذاری تبدیل کرده است و ساختن برج های بلند در تهران این روزها به یک حرفه سودمند تبدیل شده.

اما به نظر می‌رسد در بسیاری از موارد در ظاهر و مکان استقرار آنها ضوابط دقیقی رعایت نمی‌شود. به طوری که در بسیاری از نقاط شهر به یکباره یک برج ۲۵ طبقه در بین چندین ساختمان یک طبقه ساخته می شود و کمترین مشکل ساکنان ساختمان‌های کوتا‌هتر این خواهد بود که در سایه یک برج بلند قرار می‌گیرد و برای همیشه نور خورشید را از دست خواهند دارد. صاحب خانه کوتاهتر هم یا مجبور است برای همیشه چشم انداز یک دیوار بتنی را جلوی خانه‌اش تحمل کند و یا خانه را ترک کند و به فکر خانه دیگری باشد.

آپارتمان یا خانه ویلایی؟

برج سازی و آپارتمان نشینی در حالی در تهران و شهرهای بزرگ گسترش می‌یابد که به نظر می‌رسد آپارتمان نشینی در ایران هنوز هم برای بسیاری از مردم نا آشناست و خصوصا در آپارتمان های کوتاهتر با واحدهای کمتر موجب مشکلاتی می‌شود.

برای کسی که تا همین چند دهه پیش فقط حیاط خانه‌اش صد متر بود، با یک حوض وسطش، صاحب خانه خودش بود، هر کار می‌خواست می‌کرد و شعارش چهار دیواری اختیاری، زندگی در طبقه بیستم یک آپارتمان پنجاه، شصت متری با آن راه ‌پله‌های باریک و آسانسورهای خلوت و خانه‌هایی که تا درب آن باز ‌شود تا ته خانه را هم می‌شود دید، خیلی نمی‌تواند راحت باشد.

اما این سرنوشت بسیاری از کسانی است که سال‌ها در خانه‌های یک طبقه معمولی زندگی‌ ‌کرده‌اند و حالا مجبورند زندگی در یک آپارتمان با همه محدودیت‌هایش را تجربه کنند.

تهران
محدودیت ساخت و ساز و مشکلات اقتصادی، مسکن را به یک کالای سودمند برای سرمایه گذاری تبدیل کرده است.

فرهنگ خاص

زندگی در این ساختمان‌های بلند مشکلات خاص خود را دارد. آدم‌هایی که در محله‌های قدیمی به واسطه همسایگی با هم رفت آمد خانوادگی داشته‌اند، حالا دچار محدودیت‌های زندگی آپارتمانی می‌شوند و به ‌رغم میل باطنی مجبور به رعایت آنها هستند.

خانواده‌ها در حالی که محل زندگی‌شان به هم نزدیک است و فقط یک دیوار چند سانتی‌متری نازک زندگی آنها را از هم جدا کرده، از احوال هم خبر ندارند و روابطشان نسبت به خانه های سنتی به مراتب کمتر است.

اغلب ما از زبان دوستان و آشنایان یا در صفحات حوادث روزنامه‌ها زیاد شنیدیم و خواندیم که شخصی در خانه‌اش در یک آپارتمان فوت کرده و تا مدت‌ها هیچ‌کدام از همسایگانش متوجه غیبت و فوت او نشدند.

در این مجتمع‌های آپارتمانی به دلیل اینکه افراد از مناطق گوناگون هر کدام با فرهنگ و آداب ویژه ای گردهم آمده‌اند، معمولاً دعوا و درگیری وجود دارد.

همسایه مزاحم

محسن، ساکن آپارتمانی در تهران، می‌گوید: برای ما که کودکی و نوجوانی‌مان در یک خانه حیاط دار بوده، زندگی کردن در این ساختمان اصلا آسان نیست، اینجا محدودیت‌های زیادی داریم، دائم باید مراقب بچه‌ها باشیم، صدای تلویزیون را کم کنیم و آرام صحبت کنیم، وگرنه با اعتراض همسایگان روبرو می‌شویم.

او به مشکلاتی اشاره می‌کند که به قول او "همسایگان بی‌فرهنگش" برایش درست کرده‌اند. محسن می‌گوید: "با اینکه ما همه مسائل را رعایت می‌کنیم ولی سرو صدای دیگر همسایه‌ها آسایش را از ما گرفته، بچه‌های واحد بالایی تا آخر شب در خانه توپ بازی می‌کنند. بارها تذکر داده‌ایم ولی همسایه‌مان عادت دارد کفش‌هایش را جلوی درب واحد در‌آورد. همین مساله کوچک چند بار باعث درگیری‌مان شده، اگر شب و نصفه شب مراقب نباشیم و پایمان روی یکی از این کفش‌ها بلغزد تا طبقه اول سر می خوریم. چندین بار در مورد مصرف بالای آب ساختمان هشدار دادیم ولی آن یکی عادت دارد هر روز ماشین خودش و همسرش را داخل پارکینگ بشوید. دست آخر هم شلنگ را پرت می‌کند وسط پارکینگ و می‌رود."

 

 کسی که تازه از یک خانه ویلایی به آپارتمان آمده است، فرهنگ زندگی در آپارتمان را بلد نیست و نمی‌داند آپارتمان جایی نیست که هرطور در خانه معمولی‌اش زندگی می‌کرده، رفتار کند. با صدای بلند صحبت کند و داد و بیداد راه بیاندازد.
 
امید - آپارتمان‌ نشینی در تهران

 

داستان محسن، در حقیقت داستان تکراری زندگی آدم‌های زیادی است که در یک آپارتمان‌، شرایط متفاوتی را تجربه می‌کنند. زندگی با شرایطی که اگر قبلاً با آن آشنایی نداشته و تجربه‌اش نکرده باشند، مشکلات زیادی را برایشان به وجود می‌آورد. اگر چه در ساخت آپارتمان‌های جدید سعی شده این مشکلات به حداقل برسد.

امید ساکن یکی دیگر از آپارتمان‌های تهران می‌گوید: "کسی که تازه از یک خانه ویلایی به آپارتمان آمده است، فرهنگ زندگی در آپارتمان را بلد نیست و نمی‌داند آپارتمان جایی نیست که هرطور در خانه معمولی‌اش زندگی می‌کرده، رفتار کند. با صدای بلند صحبت کند و داد و بیداد راه بیاندازد."

امید می‌گوید: "ما اینجا سر هر مساله‌ای در آپارتمان دچار درگیری و مشاجره می‌شویم. یک روز دعوا بر سر شارژ ساختمان است و یک روز به خاطر لامپ‌های سوخته راهرو، خسته شدیم از بس تذکر دادیم در خانه‌تان را آهسته ببندید، چنان در را می‌کوبند که آدم حس می‌کند الان سقف روی سرش خراب می‌شود."

امید می‌گوید: "اینجا را دوست ندارم، اینجا باید از زلزله بترسم، از وحشت آتش‌سوزی تنم بلرزد، از سرو صدای همسایه یک لحظه آرامش ندارم، چاره‌ای نداشتم که اینجا را خریدم. خانه قبلی ارث پدری بود و برادر و خواهرهایم هم سهم داشتند، مجبور شدم خانه را بفروشم. وگرنه خانه ویلایی قبلی‌ام کجا و این قفس بتنی کجا؟!"

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.