روایت «عمو پورنگ» از سفر حج
چرا به شما میگویند عمو پورنگ؟!
اسم عموپورنگ را من انتخاب نکردم. پورنگ اسم هنری است و بچهها توی ارتباط تلفنی گفتند عمو، و عمو پیشوند اسم من شد.
اسم اصلی شما؟
داریوش فرضیایی.
متولد چه سالی؟
دهه پنجاه ـ تهران!
چی شد سر از تلویزیون در آوردی؟
مثل همه کسانی که تست دادند و قبول شدند.
چند سال پیش؟
دوازده سال.
از کارتان راضی هستید؟
بله. قطعاً
بهترین برنامه شما؟
همه برنامهها و آن قسمت که رفتم بم.
آن برنامه تلخترین برنامه شما نبود؟
نه، آن برنامه تلخ نبود، واژه تلخ شما را باید ببرد توی ناراحتیها. ولی آن برنامه، برنامه به یاد ماندنی بود و شیرینی خاصی داشت. تلخی وقتی است که متضرر شوی ولی من بهره بردم و متضرر نشدم.
چی شد آمدی حج؟
از طرف سازمان صدا و سیما. طبق قرعهکشی و از شبکه یک، گروه کودک من آمدم حج.
غیرمترقبه بود، آمادگی نداشتم، میگفتم زود است، میخواستم با آمادگی بیشتر بیایم، ولی وقتی گفتند برو، احساس مسؤولیت کردم.
دوست داشتی با کی مشرف شوی؟
با مادرم. البته دو مرتبه، او را فرستادم.
وقتی اولین بار نگاهت به کعبه افتاد از خدا چی خواستی؟
این جزو مسائل شخصی و اعتقادی من است اجازه بدهید پیش خودم بماند.
برای بچهها چی خواستی؟
مطمئناً آرزوی سلامتی و تندرستی بچهها و شفای بچهها و همه کسانی که التماس دعا گفتند. ان شاء الله قسمت همه بشود و مثل ما بیایند اینجا.
ظاهراً شما وقتی میخواستی مشرف شوی با بچهها خداحافظی کردی چرا؟
بله من سه ویژه برنامه آخرم را اختصاص دادم به مسئله حج تا بچهها شوکه نشوند و بدانند که من رفتهام برای زیارت خانه خدا.
مردم و خانوادهها چه عکسالعملی داشتند؟
تنها جملهای که به زبان میآوردند، این است که میگویند «التماس دعا» و یا میگویند برای ما دعا کن.
از کجای این سفر خاطره داری؟
همه جای این سفر برایم جالب بود. مخصوصاً حرم پیامبر«ص» که نماز خواندم، قبرستان بقیع، بیت الله الحرام، مشعر هم برای من جالب بود واقعاً نمادی از روز قیامت بود،فکر کردم همه آدمها به نوعی دنبال خودشان میگردند.
در کجا یاد مرگ و قبر افتادی؟
توی مشعر.
مسجد شجره چی؟
مسجد شجره فضای خیلی قشنگی برایم داشت، با اینکه ما یک ساعت و شاید کمتر از یک ساعت در آنجا بودیم، ولی فکر میکنم تأثیر و لذت آن بیشتر از جاهای دیگر بود. ای کاش بیشتر تجربه میکردم. دیدن صحنهها و دیدن آدمها که احرام میبستند. ای کاش آنجا بیشتر بودم و چهار پنج ساعتی میماندم و میتوانستم بیشتر در حال و هوای آنجا قرار گیرم.
دوست داری که دوباره به حج مشرف شوی؟
چرا دوست ندارم، اگر بگویم «نه» که نمیشود، دوست دارم که دیگران با آمادگی بیشتر به این سفر بیایند، دوست دارم کسی بیاید که سفر اول او باشد. من با آمدن مکرر مخالف نیستم ولی دلم میخواهد فرصتی به دست آید برای کسانی که مشرف نشدهاند و دوست دارند بیایند، این فرصت را به آنها بدهیم بلکه از برکت دعاهای آنان ما هم به آرزوی خود برسیم.
بعد از سفر، توی برنامههای شما تغییری ایجاد خواهد شد؟
من توی برنامهها به صورت غیرمستقیم به برنامههای دینی خیلی میپردازم، و با بچهها صحبت میکنم امّا حضور در اینجا، اتمام حجتی است برای من. من نباید مستقیم حرف بزنم، مهم این است که من خودم را بسازم و بعد اجرای خوبی داشته باشم.
اینجا یک قصد، یک اتمام حجت و یک شروع دوباره است. میگویند کسی که مشعر و صحرای عرفات و منا میرود و باز میگردد، اگر شک کند گناهان او بخشیده شده، نادان است لذا با طیب خاطر میشود از اینجا بازگشت با شروع دوباره با نگاه نو و تازه و ارتباط بهتر با خدا؛ اینها کمک میکند برای اجرای بهتر. وقتی من خودم این قضایا را بفهمم بهتر میتوانم به بچهها انتقال دهم.
توی برنامهها تا حالا کم آوردهای؟
نفس کم آوردهام، زمان کم آوردهام، ولی مطلب نه.
شده قبل از برنامهای توسلی داشته باشی محضر ائمه اطهار«ع»؟
اگر اغراق نکنم، ما همیشه این کار را میکنیم، مهمترین کاری که کردهایم این است که برنامه را بیمه امام زمان(عج) کردهایم و برای همین است که آخر برنامه دعا میکنیم؛ مثل همان صدقهای که هر روز برای رفع بلا میدهیم، ما شروع برنامه را با یاد و نام امام زمان(عج) شروع میکنیم امیدواریم امام زمان پشتیبان اهداف و برنامههای ما باشد.
شما هیأتی هستی؟
فکر میکنی من میتوانم هیأت بروم، میتوانم بروم یا نه؟ رفتنش خوب است ولی باید شرایط آن فراهم شود. وقتی فضا مهیا نیست و همه میریزند سر آدم، پس من ترجیح میدهم با تلویزیون همراه باشم. من نمیتوانم بروم و ببینم بقیه حال معنوی پیدا میکنند و اشک میریزند اما خودم توفیق توسل نداشته باشم و به دلیل هجوم علاقهمندان، فقط تماشاگر مراسم باشم.
کار شما سخت است؟
سخت است، اما برای ما شیرین است. ما دوست داریم کارمان را اگر دوست نداشتیم ادامه نمیدادیم.
صحبتی برای بچهها داری بخصوص آنها که به عمره میآیند؟
من این حرکت را تحسین میکنم، حداقل وقتی بچهها را که در سن نوجوانی به اینجا میآورند، برای آنان خیلی خوب است یعنی تا آخر عمر، آنان را از لغزشها و آسیبها بیمه میکند. من معتقد هستم وقتی در عنفوان جوانی آدم به اینجا بیاید، بهتر میتواند مسیر زندگی و راه سعادت را پیدا کند. اینجا شروعی است برای رسیدن به یک حقیقت و سعادت و چقدر خوب است که انسان این شروع را از نوجوانی داشته باشد نه بعد از گذشتن سن.
تعریف شما از حج؟
حج شروعی دوباره، رسیدن به خودی گمشده. مدتها بود خودمان را گم کرده بودیم ولی حج فرصتی است که خود را و مسیر را پیدا کنیم.
کدام زیارت را دوست داری؟
زیارت عاشورا.
و نکته خاص؟
توی حج باید به آدمها مجال بدهیم توی خودشان باشند، اینجا آمدهاند برای فکر کردن، برنامهها خوب است، اما فکر کنم فاصله بندازد از تفکر کردن، صحرای عرفات و مشعر باید خودت را ول کنی توی خودت، بیشتر فکر کنی.
ارادت شما؟
به امام حسین«ع» سرور شهیدان، وقتی دعای عرفه را میخواندم با تمام وجود. احساس میکردم هیچی نداریم و محتاجیم، عاجز بودن، حقیر بودن و خوار بودن را با تمام وجود احساس کردم.
از شما تشکر میکنم.
قربان شما برم. شما و نشریهتون پایدار باشید.