به طور حتم نام نویسنده مشهور کتابهای <<هری پاتر>> را شنیده اید، <<جوانین رولینگ >> با نام مستعار <>.تاکنون 200 میلیون نسخه از کتابهای وی تحت عنوان <<هری پاتر>> به 55 زبان در سراسر جهان منتشر شده است و حالا پس از سه سال ، پنجمین کتاب از سری کتابهای داستانی <<هری پاتر>> وارد بازار کتاب شده و با خود شور و هیجانی در میان طرفداران کتاب در جهان به پا کرده است .
آخرین کتاب رولینگ ، <<هری پاتر و محفل ققنوس >> نام دارد با 766 صفحه که تاکنون 13 میلیون پوند نصیب نویسنده خود کرده است . <<هری پاتر و جام آتش >> چهارمین کتاب از سری داستانهای او بود که سه سال پیش روانه بازار شد و در زمان خود رکورد فروش را شکست . گر چه اولین کتاب او نیز با عنوان <<هری پاتر و سنگ جادو>> به بازار آمد که با استقبال ناگهانی مردم روبه رو شد.همچنین دو کتاب نخست رولینگ به صورت فیلم در ردیف پرفروشترین فیلم های روز درآمد و بیش از یک میلیارد پوند به فروش رسید.
هری پاتر کیست ؟
داستان های هری پاتر از کتاب <<هری پاتر و سنگ جادو>> آغاز می شود، که یک پسر یتیم نزد خویشاوندان بداخلاقش زندگی می کند و پناهگاهش گنجه زیر پل خانه است ، اما با دریافت یک دعوت نامه برای تحصیل در مدرسه جادوگری ، زندگی اش دگرگون می شود. او در آنجا متوجه می شود که پدر و مادرش در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست نداده اند، بلکه قربانی جادوگری بدجنس به نام <<لرد ولدمورت >> شده اند. در پایان داستان <<لرد ولدمورت >> از هری پاتر شکست می خورد و نمی تواند سنگی را که دوام قدرت او را تضمین می کند، پیدا کند.
<<هری پاتر و تالار اسرار>> که دومین اثر نویسنده می باشد، حکایت از این دارد که پاتر به تالار اسرار پی می برد و در آنجا دفترچه خاطرات ولدمورت را پیدا می کند و با کمک پرنده ای افسانه ای به نام ققنوس آن دفترچه را از بین می برد. در اثر سوم <<هری پاتر و زندانی آزکاپان >>، پاتر متوجه می شود که مادرش برای این که طلسمی محافظ در برابر لرد ولدمورت بدجنس برای پاتر به وجود بیاورد، خودش را فدای او کرده و...اما <<هری پاتر و جام آتش >>; این داستان حکایت رهایی قربانیان <<لرد ولدمورت >> است ، از جمله پدر و مادر هری پاتر که به کمک فرزند جادوگرشان می آیند تا دشمن دیرینه شان را شکست دهند... و تازه ترین اثر <<هری پاتر>> و محفل ققنوس >>داستان پیداکردن پرنده افسانه ای ققنوس توسط هری پاتر است و... حال پرسش این است که نویسنده این کتابها کیست ؟ تحصیلاتش چیست ؟ و چه شد که این داستان ها را به رشته تحریر درآورد ؟با هم گفتگوی اینترنتی با او را می خوانیم .
پاتر، دوست دوران کودکی
|
جولای 1965 در یک خانواده انگلیسی ، دختری چشم به جهان گشود که نامش را <<جووان کاتلین >> گذاشتند. خانه پدرش رولینگ در چیپینگ سود واقع بود، دو سال بعد در این خانه دختر دیگری به نام <<دایدر>>به دنیا آمد.<<جووان >> از همان دوران کودکی دختری آرام و مهربان بود و روحی لطیف و شاعرگونه داشت . او 8 سال بیشتر نداشت که قلم را برداشت و داستان کودکانه ای نوشت و نامش را <<خرگوش >> گذاشت !
جووان می گوید: <<شخصیت اصلی آن داستان <<خانم زنبوره >> نام داشت که مورد علاقه من بود. به یاد می آورم پیش از این که به مدرسه بروم ، دوباره نقل مکان کردیم و آخرین بار در نزدیکی بریستول در خانه ای ییلاقی زندگی کردیم . آنجا دوستان زیادی داشتم که از یکی از آنان خاطرات زیبایی دارم ، نام او <<پاتر>> بود.من آن دوران را نمی توانم فراموش کنم وهمیشه نام او در ذهنم هست . زمانی که 9 ساله بودم ، به اتفاق خانواده به توتشیل رفتیم و خانه ای در آنجا خریدیم >>.
عاشق ادبیات
جووان دختری خجالتی بود، با هیکلی لاغر اما عاشق ادبیات و داستان .<<پس از گرفتن دیپلم تصمیم گرفتم وارددانشگاه شوم ، از این رو به دانشکده <<اکسر>> رفتم ودر رشته ادبیات زبان فرانسه تحصیل کردم . البته والدینم مرا بسیار تشویق کردند و من توانستم درزمان کوتاهی ، به سرعت زبان فرانسه را بیاموزم وبه عنوان منشی یا مترجم همزمان استخدام شوم ،اما پس از مدت کوتاهی به این نتیجه رسیدم که از این شغل خوشم نمی آید. پس در خانه نشستم وبرای این که بی کار نباشم ، شروع به نوشتن مقاله وداستان های کوتاه کردم .در این بین تدریس خصوصی زبان فرانسه را نیز انجام می دادم >>.
ازدواج در پرتغال
|
جووان کاتلین 26 ساله بود که انگلیس را ترک و به کشور پرتغال نقل مکان کرد و هیچ گاه برای کوچ خود دلیل قانع کننده ای به زبان نیاورد; <<درآنجا انگلیسی تدریس می کردم ، چرا که عاشق معلمی بودم . هرگاه هم از کار فارغ می شدم داستانی به نام <<جادوگر>> می نوشتم >>.به طور کلی او به مسائل تخیلی ; از جمله افسانه و جادوگری علاقه وافری داشت . در لیسبون (مرکز پرتغال ) او با یک روزنامه نگار آشنا و پس ازمدت کوتاهی این آشنایی منجر به ازدواج درسال 1992 شد، یعنی زمانی که جووان 27 ساله بود. در سال 1993 دخترشان به نام <<جسیکا>> به دنیا آمد، اما مدت کوتاهی پس از تولد جسیکا زندگی آنها رو به سردی رفت و سرانجامی جزطلاق نداشت . <<پس از جدایی به همراه جسیکا به ادینبورگ اسکاتلند بازگشتم ، جایی برای زندگی نداشتم ، پس به ناچار نزد خواهر <<دایدر>> به خانه ای بسیار کوچک که به زور در آنجا زندگی می کردیم ، رفتم . در آن زمان بود که تصمیم گرفتم داستان های جادویی ام را تحت عنوان <<هری پاتر>> به رشته تحریر درآورم . از این رو اغلب به همراه دخترم به یکی از رستوران های ادینبورگ می رفتیم ، چرا که آنجا گرمتر از خانه کوچکمان بود. پشت یکی از میزها می نشستم و می نوشتم .پول نداشتم برای نوشتن کاغذ بخرم ، پس مجبوربودم روی دستمال های کاغذی رستوران بنویسم ،اما یک دوست خوب داشتم که در آن رستوران کار می کرد و مرا به آن رستوران راه می داد. آن دوران ناامیدی را نمی توانم هیچ گاه از یاد ببرم ،از زمانی که از پرتغال بازگشتم کاری نتوانستم پیدا کنم ، اما به وسیله کمک های مردمی که از طریق خیریه به دستمان می رسید، زندگی خود و جسیکا را می گذراندم .آن زمان ، بی کاری ، ناامیدی و شکست درزندگی زناشویی ، مرا درمانده کرده بود. این ها به همین 10 سال پیش مربوط می شود، اما وقتی کتابم ; یعنی داستان <<هری پاتر>> را به پایان رساندم ، از انجمن هنری اسکاتلند در زمینه چاپ کمک خواستم ، ولی آنها هربار مخالفت کردند،سرانجام <<هری پاتر و کیمیا>> را به انتشارات بلومسبری به مبلغ 4000 دلار فروختم . خیلی خوشحال بودم . چند ماه بعد انتشارات اسکاتلندی <<آرتور آلوین >> حق چاپ این کتاب را خریداری کرد و پول خوبی به من داد.البته من در آن دوران به صورت نیمه وقت تدریس خصوصی می کردم ، اما بر این تصمیم شدم که دیگر تمام وقتم را به نوشتن اختصاص دهم >>.
بهترین کتاب سال
|
ژوئن سال 1997 بود که هری پاتر به عنوان بهترین کتاب کودک سال جایزه smarties را دریافت کرد.نویسنده می گوید: <<هیچ گاه لذت موفقیتهای آن دوران را فراموش نمی کنم . در ناامیدی توانستم شاخه ای باریک از امید را در دست بگیرم و خود را نجات دهم . زمانی که هری پاتر را نوشتم در اوج ناامیدی و فقر بودم ، اما این کتاب مرا به موفقیت و سربلندی رساند>>.او از آنجا که طعم فقر را چشیده ، همیشه به فکرمردم نیازمند است ، تا جایی که به تازگی 75 هزارپوند به صندوق حمایت از کودکان سرطانی کمک کرد و در این خصوص می گوید:<<می خواهم کتابهایم وسیله ای برای کمک به کودکان نیازمند باشد>>.
گفتگوی اینترنتی با خالق هری پاتر
از او می پرسیم چگونه هری پاتر در ذهنتان نقش گرفت <<شاید باورتان نشود، اما یک روز درقطار مسافربری منچستر، لندن شخصیت هری پاتردر ذهنم نقش بست >>. و اما چه مدت طول کشید تا او هری پاتر را بنویسد؟<<5( سال موضوع داستان ، ذهنم را درگیرکرد. همان زمان که اولین کتابم را نوشتم ، به 6جلد بعدی آن هم فکر می کردم ، حتی درقسمت های بعدی سعی کردم اطلاعاتی خلاصه شده را درباره هری و سال های اول زندگی اش بنویسم >>.این کتاب برای چه سنی است ؟ <<از 11 سال به بالا. البته من دیده ام که 6 ساله ها هم آن رامی خوانند، حتی سالمندان نیز این داستان را دوست دارند. به همین خاطر قصد دارم به زودی جلد هفتم آن را بنویسم . می خواهم در این کتاب به جنگ میان خوبی و بدی بپردازم و هری پاتر;که به صورت یک قهرمان در میان بچه ها و حتی بزرگترها درآمده ، به این جنگ خاتمه دهد>>.
و احساس او درباره موفقیت هری پاتر چیست ؟<<زمانی که این کتاب را نوشتم ، فکر نمی کردم این قدر پرتیراژ شود و مورد استقبال مردم قرارگیرد. بچه ها از خواندن این کتاب لذت می برند،زمانی که برای اولین بار کتابم را در کتاب فروشی دیدم ، شادی تمام وجودم را فراگرفت .وقتی که من در آن رستوران ، روی دستمال کاغذی داستان می نوشتم ، فکر چنین روزی را نمی کردم ، اکنون هم گاهی اوقات به آنجا می روم و داستان می نویسم ، در آنجا احساس راحتی کرده و با مردم ارتباط برقرار می کنم و نظرشان را جویا می شوم . مردم هم از این که با من صحبت می کنند و نظرشان را درباره هری پار به من می گویند خوشحال می شوند>>.و اما نظر او درباره فیلم هری پاتر چیست ؟ <<من با هنرپیشه های فیلم در ارتباط بودم و در پشت صحنه آن نیز حضور داشتم ، اما زمانی که فیلم را دیدم ، کمی هیجان زده شدم >>.
نویسندگی بهترین شغل است
آیا او می خواهد به نویسندگی ادامه بدهد؟ <<تا زمانی که بتوانم و قدرت داشته باشم ، می نویسم ،چرا که از این شغل لذت می برم ، البته دیگر وقت کافی برای پرداختن به داستان هایی نظیر هری پاتر که یک پروژه عظیم بود، ندارم ، اما سعی می کنم کتاب های مفیدتر و کوتاه تری به رشته تحریر درآورم >>.او بهترین شغل دنیا را نویسندگی و معملی می داند و یک درخواست از نویسندگان جوان دارد: <<بدون شک نویسندگان جوان ، باید مراراهنمایی کنند و ضعفهای مرا بگویند
منبع : خانواده سبز