بهروز وثوقی درفیلم جدید قبادی

بهروز وثوقی، از مشهورترین هنرپیشه های همه ایام سینمای ایران، درفیلم جدیدی از بهمن قبادی که به زودی درترکیه کلید خواهد خورد، جلوی دوربین خواهد رفت. او که با تئاتر "با ماهواره باعشق"، دو توردر اروپا را به همراه هوشنگ توزیع هنرمند ایرانی مقیم آمریکا اجرا کرده بود، همچنین با آماده شدن آخرین نوشته وی در ماه مارس بار دیگر راهی صحنه تئاتر خواهد شد.

اما فیلم برای وثوقی همچون آب حیات است. بهروز که درمرز هفتاد سالگی به سرمی برد، همچنان چالاک است. ازگذشته مانند حال حرف می زنند و برای آینده برنامه های زیادی دارد. خیلی از استقبال ایرانیان ساکن اروپا ازنمایش آخرش خوشحال است و حسابی درگیر شکل گرفتن کاراکتر نقشی است که قبادی به او خواهد سپرد. می گوید که طی چند وقت اخیر پیشنهادهایی برای بازی درفیلم های ایرانی به او شده ، اما فیلمنامه قبادی را پسندیده است. قبادی برای او داستانی تعریف می کند و بهروز هم ازآن خوشش می آید.

الان مشغول چه کاری هستید؟ فیلم با قبادی؟

خبرداشتید یک کار تئاتر کردیم با آقای توزیع که تقریبا مراحل آخرش را با یک کارجدید می گذراند، که من هم درآن خواهم بود.

علاوه برقبادی پیشنهاد دیگری هم به شما شده است؟

کارگردان های دیگری هم هستند. کسانی که کمابیش نمی شناسم، اما کارهای موفقی داشته اند. عده ای هم که می شناسم، چون من نمی توان به ایران بروم، عملا پیشنهاد نمی دهند. چون الان درایران داستان ها محدود و آزادی عمل برای کارگردان وهنرپیشه وجود ندارد. البته این محدودیت زمانی هم که درایران بودیم به شکلی دراداره سانسور [ممیزی] وجود داشت، اما نه مانند الان. آن موقع به نحوی بود که از کارها یک مقداری جلو گیری می کرد ولطمه می زد.

بعد ازمدتها بالاخره با تئاتر موفقی روی صحنه رفتید. چند برنامه اجرا کردید؟

تور اول در اروپا 25 اجرا داشتیم، بیشتر شهرهای آلمان، فرانسه سوئد، هلند ودرمجموع خیلی استقبال شد. به همین دلیل تور دوم را ازما خواستد که فکر می کنم بی نظیر بود. چون خیلی ازکسانی که دیده بودند، دوباره آمدند وبا خود هم کسانی را آورده بودند.

صحنه ای از نمایش ماهواره با عشق

وقتی عکس های اجراهای مختلفتان را دیدم ازاین همه استقبال متعجب شدم. چه رازی دراین استفبال وجود دارد؟

شاید چون در طی 27 سال گذشته کارهای چشمگیری نکرده بودم و کارهایی که کرده بودم در فیلم های آمریکایی چندان دلچسب نبود مردم کنجکاو بودند که ببینند چه می کنم. برای دوستدارانم موضوع گرم کننده بود که من را سرپا می دیدند. این تئائر برای من مبارزه تازه ای بود. در فیلم هایی که بازی کردم معمولا طنز زیاد بود اما نه به این شکل. درمجموع می خواستم خودم را امتحان کنم که خیلی موفقت آمیز بودم.

کار با هوشنگ توزیع چطور بود؟

توزیع به هرحال ازهنرمندانی است که خوب درخشیده و به خاطر کارگردانی ونوشته هاش، خودش را از سایرین جدا کرده. . من درطوب مدتی که آمریکا آمده ام،پیشنهادات تئاتری داشتم، اما دلخواهم نبود. اما وقتی توزیع پپشنهاد کرد به نظرم رسید که می تواند جذاب باشد وقبول کردم.

گفتید که برای کار نمی توانید به ایران برگردید. چرا؟

دلیلش خیلی زیاد است....یکی از دلایلی که فکر نمی کنم باید بگردم سرماجرای کتاب است. کتابم قرار بود درایران چاپ شود. اما وزارت ارشاد بعد ازیک سال بررسی با اینکه چیزی برای سانسورپیدا نکرد به این نتیجه رسید که اجازه چاپ ندهد.فکر کردم برای خودم من باید مساله ای باشد که چاپ نکردند. گفتم صبر کنم وببینم کار به کجا می رسد. البته فقط موضوع کتاب نبود. قبل ازکتاب هم مسائل دیگری بود ازجمله همه چیزهایی که از من در چهل سال گرفته شده وبه هرحال به مصرف رسیده است.

خیلی ازهنرمندانی مثل شما علی رغم مشکلاتی که وجود دارد به ایران برگشته اند. با وسوسه برگشتن چه می کنید؟

بعدا رد شدن مجوز کتابم، گفتم شاید موقع مناسب برگشتن به ایران نباشد. موضوع دیگر احساس امنیت واحساس نزدیکی با همکار های خودم ومحدودیت هایشان است. اگر نه به قول یکی ازدوستانم من بیشتر ازهر آدم معمولی وطنم را دوست دارم، چون آنجا به دنیا آمدم و رشد کردم وشکوفا شدم و در هر قسمتی ازخاک وطنم فیلم برداری کردم و آرزو می کنم که آنجا باشم. من فوت پدر ومادرم را ندیدم و آرزو دارم که یک روز سرخاک شان بروم. دوست دارم یک روز برگردم و با همه چیزیهای که اخت والفت داشتم احساس نزدیکی بکنم. درضمن فکر می کنم موقیت هر کسی فرق می کند هرکسی موقعیت خاصی دارد وبعد هم تا جایی که خبردارم برگشتن آنها برگشتن مناسبی نبوده چون اجازه کار ندارند یا کارهای رقیق وضعیف می کنند که درفکر وخواست من چنین نوع کاری وجود ندارد.و به همین خاطر به فکر موقعیت مناسب هستم...

اهدای جایزه ویژه"کوروساوا" توسط عباس کیارستمی به بهروزوثوقی به خاطر سالها تلاش درسینمای ایران درجشنواره فیلم سان فرانسیسکو، سال 2000

الان پاسپورت ایران دارید؟

بله اتفاقا چند وقت پیش بود که پاسپورتم را تجدید کردند و کارت ملی برایم فرستادند و شناسنامه.

بهروژوثوقی الان درآمریکا چه می کند؟

زندگی معمولی خودم را دارم. مطاللعه می کنم از تمام اتفاقاتی که درمملکتم می افتد باخبرم، نگران مملکتم وجوانانش هستم. دلم می خواهد مملکتم مثل همه کشور های مترقی دنیا درجایگاه خود قراربگیرد و جوان هایمان که می خواهند، از مملکت درست استفاده کنند و سازندگی اش بیشتر باشد والبته به کارهایی که به من پیشنهادمی شود فکر می کنم که کدام بهتر است.....

بعضی های معتقدند که درکتابتان به برخی از اتفاقات به صورت جدی نپرداختید. ازجمله موضوع "انقلاب" و خانم "گوگوش". آیا می خواهید به این موضوعات درکتاب دیگری بپردازید؟

اگر کتاب دیگری بنویسم باید به مسائل دیگری بپردازم. من می خواستم دراین کتاب، فقط پشت صحنه برخی فیلم های اثرگذاری که بازی میکردم را بنویسم بنایراین از خیلی مسائل گذشتم تا به این موضوعات بپردازم. فکر می کردم زندگی خصوص افراد شاید برای افراد به خصوصی جالب باشد اما برای مردم زندگی کاری من جذاب است. ای میل های که دریافت می کنم شاهد این مساله است که این موضوع برای مردم جذاب است.

و انقلاب که زندگی شما را دگرگون کرد؟

راجع به انقلاب چه می توانستم بگویم ؟ که یک اتقاقی درممکلتم افتاده؟ و من آنجا نیستم که ببینم چه اتقاق افتاد.اما آنچه که می شنوم آدم را اذیت می کند. درواقع دلیلی نداشتم که راجع انقلاب صحبت کنم. چون بعد ازانقلاب من کار بخصوصی نکردم که بخواهم درمورد آن صحبت کنم و مثلا مردم که علاقه مند قیصر هستند ببینند که فیلم چگونه ساخته وماندگار شد. اول کتاب گفتم این کتاب برای همه مردم ایران نیست، برای کسانی است که کارهای من را دوست داشتند ومی خواهند این کتاب در آرشیو خانه شان باشد. اگرچه هرخواننده ای می تواند ایرادهای خودش را به کتاب داشته باشد.

ممکن است کتاب دیگری بنویسید؟

هیچ بعید نیست و درفکرش هستم که یک کارهایی بکنم . یکی ازآرزوهایی من این بود که فرصتی به من داده می شد که می تواستم در ممکلت خودم برگردم و30-40 تجربه خود را دراختیار جوانان بگذارم و تقدیمشان کنم.

به نظر شما مهمترین ویژگی کتابتون چی است؟

مهمترین ویژگی صادق بودنش است. چون سعی شده تا آنجا فکرم به من اجازه می دهد، صادقانه باشد.... حتما جاهایی است که ناگفته مانده اما آنجا ازحیطه مغزی من خارج بود. شاید درکتابی که خواهم نوشت، گریزی به این موضوع بزنم. هم اینها درمورد کارهای پشت صحنه من خواهد بود.

به همراه آنتونی کویین درپشت صحنه فیلم کاروانها، 1977

یعنی کتاب دوم هم شخصی نخواهد بود؟

در این کتاب نوشته شده که چقدر درس خواندم و چطور معروف شدم چگونه عاشق شدم همه این چیزها مشخص است، شاید برخی علاقه مند هستند جزییات زندگی هنرمندان را بدانند ، اما فکر می کنم هیچ دلیلی ندارد به خاطر عده ای معدود، عده ای دیگر را ناراحت کنم .کتاب دیگرم راجع به نوع بازیگری درسینماست. آن چیزی که من پیداکردم، مصرف کردم و می دانم اگر افراد دیگر استفاده کنند ازآن بهرمنده بشوند.

گوزنها، یکی از قله های حرفه ای کارشما به شمار می رود. این فیلم چطوری اینقدرسیاسی شد؟

داستان از وقتی نوشته شد سیاسی بود. به همان شکل بازی شد که نوشته شده بود. هیات سانسور وقت تشخیصی نداد وب عد که مردم فهمیدند آنها هم توقیف کردند. اگر دقت کرده باشید، همه کارهای من با هم فرق دارد .این هم یکی ازکارهای من بود که با کارهای دیگر من متقاوت بود از آنجا که هر بازیگر سعی می کند کارهای متفاوتی انجام دهد که مستقل ازنقش های دیگر است من هم می خواستم کارهای غیرمتعارف بکنم. تنها گوزنها نبود که از نظر کاری یک بازیگر غیرمتعارف بود. گوزنها کاربسیار بسیارمشکلی بود ، اگر دراین فیلم موفق نمی شدم سابقه ام حرفه ای به هم می خورد و تلاشم این بود که موفق بشوم .به همین خاطر شش تا هشت ماه طول کشید خودم را به آن نفش نزدیک کنم....

خاطره خوب ازحضوردرآمریکا؟

بعد از گذشت هنوز حدود 30 سال، ازنظرمردم انگار نه انگار این زمان گذشته است. مردم حتی نگاه نمی کنند موهای من سفید شده است. به من همان نگاهی را می کنند که سی سال پیش درایران کرده اند. به همین خاطر می خواهم دست به گردن مردم وطنم بیاندازم و به ایران برگردم.... بد حادثه سرنوشت را اینطور رقم زده است.... اگر دلم می خواهد درآن مملکت باشم نه اینکه آنجا کار کنم . نه! این اشتباه پیش نیاید. چون هم سنی از من گذشته و یا اینکه کارمناسب من نیست، اما می خواهم وطنم باشم واگرمردم آنجا بمیرم.

آیا هنوز پیگیرهستید کتابتون درایران چاپ شود؟

معلومه. آرزوی من است. اول مایلم بودم که کتاب درمملکت خودم چاپ می شد. مجبور شدم دراینجا چاپ کنم.

چطوری کتاب در ایران و جاهای دیگرپخش می شود؟

اوائل که کتاب چاپ شد،عده ای درایران آن را زیراکس زدند. شرکت معین برای چاپ کتاب درایران قرارداد دارد. اما از آنجایی که عده ای در این زمان ها زرنگی می کنند، تعدادی زیراکس کردند که مانند کپی یک ورق ازکتاب بود و نازیبا برای خواندن. اما بازارسیاه به آن شکل نبوده است. اما هر جا که تئاتر داشتم مانند دوبی، که نزدیک است به ایران، هرکسی آمده بود ده تا ده تا می گرفت ومی خواست به اسم افراد ودوستانشان امضا کند. امیدوارم مقامات مسئول توجهی کنند وچون کتاب چیزی ندارد وفقط درمورد پشت صحنه است اجازه چاپ بدهند به خصوص اینکه اجازه داده بودم که اگر قرار شد صحنه هایی حذف شود به من نشان بدهند ومن موافقت خواهم کرد اما اگر قرار است چیزی اضافه کنند به من بگویند ... که متاسفانه اصلا به آن مراحل نرسید.

بهروز وثوقی
+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.