مصاحبه با یک خر

خـــــــــرخاکی
گزارشگر: خرخاکی با شما چه نسبت و تناسبی دارد ؟
خر : خرخاکی با ما نه نسبتی دارد و نا تناسبی و چون او جانوریست ناتوان و گمنام و بی عرضه و بی شخصیت و بی فرهنگ ، خودش خودش را به خران چسبانده اسن تا بدین وسیله بخیال خام خویش شهرت و آوازه و جاه و جلالی پیدا کند، همانگونه که مثلاً گربه ها خودشان را به شیر و پلنگ می چسبانند و میگویند ما از یک خانواده هستیم یا چغندر و زردک خودشانرا از میوه جات می شمارند.
نجابت کــــــره خران
گزارشگر : اینکه میگویند ؟
کره اسب از نجابت در تعاقب میرود کره خر از خریت پیش پیش مادر است
خر : اولا پس و پیش راه رفتن کره اسب و کره خر مربوط به خریت و نجابت کره خرها نیست و هر چه هست مربوط به مادر خانمهای خر است و ثانیاً پیش رفتن کره خر و در تعاقب رفتن کره اسب خریت اولی و نجابت دومی نیست بلکه چون خر خانمهای رنجبر و زحمت کش به کره های خود علاقه دارند و همیشه در تربیت آنها میکوشند و پیوسته میخواهند کره های خود را زیر نظر داشته باشند از این رو خودشان آنها را جلو می اندازند تا هم مراقب کردار و رفتارشان باشند و هم آداب و رسوم خرکی را به آنها بیاموزند و از این جاست که کره خرها زودتر از کره اسبها از مکتب مادر فارغ التحصیل میشوند.
مـــــزاحمت خر مگس
گزارشگر: یکی از مأموریتهایی که به من داده شده و خیلی هم سفارش کرده اند که باشما در میان بگذارم موضوع خرمگس و مزاحمتهای پیگیر و بی امان اوست و همان طور که می دانید این جانور خونخوار از آغاز تاریخ خریت تاکنون مزاحم خران بوده است و تنها وسیله ایکه خران برای دفاع از خرمگس دارند دو گوش و یک دم است و گاهی هم از کله و پاها استفاده می کنند ولی این وسایل دفاعی هنری ندارد و خیلی نارسا و ابتدایی می باشد و تازه وقتی خران بخواهند خرمگسی را از خود دور کنند باید چندیدن بار دم خود را مانند شلاق بر پشت و پهلوی خویش بکوبند و همیشه در جنگ با خرمگس خود خران بیش از آنها رنج می برند و زیان می بنند و خسارات و تلفات می دهند و گذشته از اینها دم و گوش به تمام نقاط بدن نمی رسد و گردن و گرده و زیر شکم و مصالح زیر ناف و آنتن زمینی و چشمها همه بلادفاع می ماند و خرمگسها همانند توپ و تانک و بمب و موشک به مناطق بی دفاع خران بیچاره یورش می برند و تا آخرین قطره خون خوشمزه آنها را می خورند و خران گاهی از شدت درد مجبورند که بخوابند و خرغلطی بزنند کمی احساس دردشان کمتر شود. ولی همه این تدابیر موقتی است و باید به دنبال چارة اساسی می بود.
عـــرعـــــر بهاری
گزارشگر : اینکه می گویند خر آن است که در زمستان عرعر کند وگرنه در بهار هر خری عرعر می کند، یعنی چه؟
خر : یعنی خر خران و خر حسابی آن خری است که حرفش یکی باشد و در تمام اوضاع و احوال و شرایط و در خوشیها و سختیها و در صلح و جنگ و در عزت و ذلت و در تهی دستی و توانگری و در هر پرده و نقشی که هست عوض نشود و همانگونه که هست خر بماند.
مثلاً عرعر کردن و جفتک انداختن نشانه جوانی و نشاط و نیرومندی و بی نیازی است ولی در فصل بهار که همه جا و همه چیز مشک آمیز و نشاط انگیز و نیرو بخش است و به هر کجا که نظاره کنی شبدرها و یونجه ها و چمنها و علفهای وسوسه گر چشمک می زنند و رنگ سبزشان زنگ غم از دل میزداید و نسیم جان بخش بهاری همه را به رقص در می آورد و خران پیر و مو سفید و کره خران نارس و خام و خران جوان و نیرومند و بسیاری از آدمیها همه و همه خواه و ناخواه عرعر میکنند و جفتک می اندازند و خران پیر و جوانان با هم مسابقه می دهند.
ولی در فصل سرما و زمستان و سرما و برف و یخبندان شسکت ناپذیر بر همه چیز یورش برده و تمام خرمیها و زیبایی ها و امید و آرزوها را به تاراج می برد و نفس کشیدن و درد گرسنگی که از هر عشقی سخت تر و دردناکتر است همه را میگزد و می آزارد و هر کسی فقط در اندیشه تپه کاهی و طویله گرمی و تخته پهن نرمی است و اگر خری مستانه کند و باز نشاط و نیروی بهاری داشته باشد خر خران و خرحسابی خواهد بود.
خــــران عینکی
گزارشگر : آیا خران هم از عینک و سمعک و عصا و دندان مصنوعی و چشم و دست و پای مصنوعی استفاده می کنند یا خیر؟
خر : نه ، خران این گونه ظاهرسازیها استفاده نمی کنند. زیرا ریا می شود.
خــــر شدن آدمها
گزارشگر: آیا از اینکه بسیاری از آدمها خر یا هر حیوان دیگری می شوند شما احساس غرور می کنید ؟
خر : هرگز ، بلکه خیلی هم شرمسار و سرافکنده و خشمگین می شویم و هیچ خری و هیچ حیوان دیگری حاضر نیست آدمهای ننگین و آلوده و پس زده و رانده شده را پناهندگی بدهد و از خود بشمارد و اینها بجر بدنامی و تباهی و روسیاهی سودی ندارد و یکی از ستمهای بزرگ و پرونده های ننگین آدمیها همین است که گروههای گوناگونی از خودشان را که مطرود و منفور و ملعون هستند آنها را به حیوانات پاک و بی آلایش می چسبانند گروهی را به خر و حیوانات دیگر مانند بوزینه ، گاو ، خس ، میمون ، عنتر و بچه هایشان را به کره خر و گوساله و کره بز و توله سگ صدا می کنند و گمان می کنند می توانند با این حرفها خودشان را تبرئه کنند در صورتی که نمی دانند که این حرفها روح لطیف ما را به شدت می آزارد و با احساسات ما بازی می کنند و شخصیت ما را زیر سؤال می برند.
آدمیهــــا در نظر خــران
نویسنده : شما خران ، آدمیها را چگونه تی بینید ؟
خر : همانگونه که آدمیها ما را می بنند و تازه قدری هم بدتر ، زیرا ما هم از غذا خوردن و اطاقهای بدبو و تخت خواب های کثیف و لباسهای آنها بدمان می آید و همچنین از شکل و شمایل و راه رفتن و خندیدن و گریه کردن و اخم کردن و ژست گرفتن و همه چیز آنها بدمان می آید و از نظر ما مسخره است و اگر خری بتواند تقلید آدمها را بکند واقعاً خر است. زیرا ما از آنها خیلی خوش تیپ تر و تمیز تر هستیم.
مثلاً اگر خری بر سر یک دیگ آش شعله زرد و یا حلیم یا کله پاچه و سیرابی بنشیند و یک قاشق به این دست و یک چنگال به دست دیگر بگیرد و آشها را به سر و سبیل و پرو پاچه و سمب و پالان خود بریزد یا خری برود پشت بند و روی تخت خواب فنری و زیر پتوی مخمل بخوابد یا خری عینک دودی بر چشم و و عصا در دست و سقز در دهان و اطو کشیده و مانند مجسمه آهسته آهسته قدم برداردو همه جا و همه کس و همه چیز را دید بزند و از همه جا نقشه برداری کند و فیس و پیس بیاید و به کره خران ماده دید بزند و به آنها متلک بیندازد یا با آنها دوست شود و دم به دم خانه شان مزاحم شود و با هم قرار بگزارند و به کافی شاپ و پیتزا فروشی برود یا در پشت اینترنت چت کند و همه اوقات چشمش به دنبال کره خران ماده دیگران باشد. همه همه این چیزها از نظر خران خرصفت خنده دار است و جامعه خران این گونه صفات و چیزها را نمی پسندد.
استخوان خوردن خــــر
نویسنده : استخوان خوردن خر و علف خورند سگ یعنی چه ؟
خر : یعنی منظره تماشایی و خنده آور بوجود آوردن و کار و کوشش بیهوده نمودن و بهره ای نبردن مانند دهاتی شهری شدن و شهری دهاتی شدن و زن به جای مرد نشستن و پیران ژست جوانان گرفتن و جوانان ژست پیران گرفتن و رفتگر پزشک شدن و مهندس عمله شدن و عمله ها مهندس شدن /، اصلاً ای بابا شما از یک خر زبون نفهم چه توقعاتی داری بی خود نیست که به ما می گیند خرِ نفهم !
پیام خــــر
گزارشگر : آقای کله خر شما اگر پیامی دارید برای آدمیها ، لطفاً عرعر کنید؟
خر : چون ما با آدمیها در حال جنگ و مبارزه هستیم و همیشه انسانها از ما عین خر کار می کشند ، هیچگونه رابطه با آنها نداریم و سلام پیام معنا ندارد و فوری بلندگوها و دستگاههای تبلیغاتی آنها بکار می افتد و از همین سلام و پیام ما سوء استفاده ها خواهند کرد و پس بهتر است سنگینی و متانت و خریت ما حفظ شود و انسانهای کره خر همیشه به دنبال این باشند که منت ما را بکشند.
زبـــان خــــر
نویسنده : خران به چه لغت و چه زبانی سخن می گویند ؟
خر : خران سراسر گیتی بر خلاف آدمیها که چندین هزار لغت و زبان و لهجه دارند و غالباً زبان یکدیگر را نمی فهمند و همگی سعی به صحبت کردن تهرونی می کنند ، یک زبان و یک لهجه و یا لغت بیش ندارند و آنها بسیار آسان و ساده است و فقط به یک کلمه عرعر خلاصه می شود و هر کسی به آسانی می تواند آنرا بیاموزد و اغلب بچه های آدمیها وقتی به ما می رسند به این زبان با ما سخن می گویند و مانند کره خران عرعر می کنند و همچنین مردان بی تربیت و مست عربده می کشند و نکته بسیار جالب اینکه تمام خران دنیا به یک زبان صحبت می کنند و هیچ احتیاجی به مترجم و کتاب لغت و دیکشنری و حیم و کلاس رفتن و این همه خرج ندارند.
خـــر و درخت عـــرعر
گزارشگر : خران با درخت عرعر چه خویشاوندی دارند ؟
خر : ما هیچگونه خویشاوندی نسبتی با درخت عرعر نداریم و حتی برگ این درخت را هم نمی خوریم حالا چرا نام خرکی روی این درخت گذاشته اند ما هم نمی دانیم چر ، ولی از آنجائیکه آدمیها در قضاوت همیشه حقو باطل و سنجش نیک و بد و تشخیص خیر و شر روی خران و همه حیوانالت را سفید کرده اند گمان می کنم چون این درخت میوه شیرین و برگ و گل زیبا و سایة روح انگیز برای آنها ندارد و از او بدشان می آید نامش را درخت عرعر گذاشته اند ولی ما به همه اینها زیاد فکر نمی کنیم و همه این کارها را از خریت آنها می دانیم.
اعتیادات خــــران
گزارشگر: خران به چه چیزهایی معتاد هستند و چه چیزی می کشند ؟
خر : خران به چیزی معتاد نیستند و نه مشروب هفت پلوان می خورند و به شامپاین و شراب انگور شانی. همچنین آنها چائی ، قهوه ، آدامس ، قلیان میوه ای ، چوپوق ، پیپ ، سیگار ، وافور ، شیره ، بنگ ، هروئین ، کوکائین ، ال اس دی و غیره استفاده نمی کنند و اهل مجالس شب نشینی و رفقای بی باب ، قمار ، پاسور و خانم بازی نیستند.
خران از کشیدنیها فقط بار می کشند و گاه گاهی خمیازه و خمپاره به یاد آزادی و استقلال از دست رفته می زنند. البته خران به یک چیز معتاد هستند که آنها این است که هر وقت و هر کجا شاش و پشکل خر دیگری را می بینند همچون هروئینی ها بو می کشند و نشه می شوند و گویا از عطر و بوی یار استشمام می کنند و مانند آدمهای عزب اقلی که به عکسهای چنین و چنان و به فیلمهای بی ادبانه دلخوش هستند و با سایة عکس معشوق عشق بازی می کنند آنها هم از دور به نظاره کردن و بو کردن و آب دهان مزه مزه کردن قناعت می ورزند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.