کودکى ۲۲ ماهه به نام آریا توسط مادرش به علت فقر و بیمارى در شهر رها شد. این خبر تکاندهنده دیروز یکى از اخبار تلخ صفحه حوادث بود. امروز اما نامه و دستخط مادر آریا پیش روى من است. امروز باید به احترام آنانکه احساس به خرج دادند و براى لحظه اى، ساعتى، روزى یا شاید عمرى دلشان گرفت از این کار مادرى درمانده، باید خبر از «آریا» بدهیم.
پسرک معصوم تر از آن است که به او فکر نکنیم.
مرجان در نامه اى که شتابزده شاید از دفتر فرزندش جدا کرده است از حال و روزش و از عشق اش و از این جدایى نوشته است.
سلام! خسته نباشید.
من مرجان مادر این پسر کوچک هستم. اسم او آریا است. من به غیر از او دو فرزند دیگر هم دارم. در یک نقطه محروم در کرج زندگى مى کنیم. در ضمن بگویم که شوهر من بیکار است و ما مستأجر هستیم. خرج آریا براى ما خیلى سنگین است. من باید هر هفته او را به مرکزى ببرم که با او کار کنند ولى توانش را ندارم. اینها را ننوشتم که فکر کنید مى خواهم خود را توجیه کنم ولى به خدا چاره اى نداشتم.
از خصوصیات اخلاقى آریا برایتان بگویم. او بچه اى بسیار آرام و مهربان است. با یک روسرى ساعت ها بازى مى کند. گردش را خیلى دوست دارد. با آقایان میانه خوبى دارد. از سرو صدا و دعوا مى ترسد. اگر سیر باشد و پوشک اش تمیز، آرام است. حرف ها را خوب مى فهمد. خیلى دوست دارد که از او تعریف کنید. به او بگویید خیلى خوشگل است، خیلى ناز است.
آریا عشق من است. به او بگویید قربان چشمانت بروم.
آریا نمى تواند راه برود و احتیاج به فیزیوتراپى دارد. آریا صبح که از خواب بیدار مى شود نان یا بیسکویت در چاى یا شیر را خیلى خوب مى خورد. با عشق به او بدهید. آریا عاشق سیب زمینى سرخ کرده با سس مایونز است. بستنى، چیپس و پفیلا خیلى دوست دارد. ماکارونى خیلى دوست دارد. ماکارونى را خودش خوب مى خورد. وقتى مى خواهد بخوابد شیر پاستوریزه را باشیشه مى خورد. البته خودش هنوز نمى تواند شیشه را به خوبى نگه دارد. موقع خوردن شیر شیشه را چند دقیقه یکبار بیرون مى آورد و نفس مى کشد و دوباره مى خورد. نوشیدنى را خیلى دوست دارد. مثل شربت و آبمیوه. شب که مى خوابد تاصبح بیدار نمى شود. اگر یک موقع بیدار شود، فقط کمى آب مى خورد و دوباره مى خوابد. گوشه لبش ترک خورده. دکتر بردم گفت به خاطر کمبود ویتامین است. تمام وسایل آریا همراهش است. امیدوارم که در کنار شما خوشبخت شود. در ضمن آریا موسیقى را خیلى دوست دارد.
نام:آریا، متولد ۸۳/۱۰/۲۰
تمام واکسن هایش را تا به حال زده ام
اجر شما با فاطمه زهرا(س).
>>>
این نامه مادر آریا است، هیچ مادرى، هیچ پدرى یا هیچ عاشقى نمى تواند لحظات شیرین بودن در دوران کودکى هاى فرزندش را از یاد ببرد.
آریا عاشق این است که به او بگویى خوشگل، ناز، عشق من و...
اما چند روز است که هیچ کس قربان صدقه او نرفته است. چند روز است که کسى از او تعریف نکرده است. چند روز است که کسى او را به گردش نبرده است. چند روز است که برایش پفیلا نخریده اند. چند روز است که کسى نگفته چشمهایش چقدر زیباست. «آریا» در میان کودکان دیگر، در هیاهوى آدم بزرگ ها، در ازدحام این شهر، در میان بى رحمى ها گم شده است. آریا نمى خواهد راه برود. این را از میان نگاه مظلومانه اش، از میان چشمان به نم نشسته اش ، فریاد مى زند. آریا نمى تواند خوب حرف بزند، اما همه چیز را مى فهمد. او مى داند که چقدر تنها شده است. آریا، مرجان را مى خواهد نه نان. آریا مادر را مى خواهد نه راه رفتن را، آریا مى خواهد به خانه برگردد حتى اگر برایش دیگر سیب زمینى سرخ نکنند و روى آن سس نریزند. آریا مى خواهد گوشه لب هاى ترک خورده اش را با مهر مادر درمان کند، هیچ ویتامینى براى او جز آغوش مادرش و دستان تهى پدرش آرامش بخش تر نخواهد بود.
اى کاش مرجان، مادر آریا، پدر آریا یا هر کسى که خانواده او را مى شناسد با تلفن ۸۸۷۶۱۶۲۱ بخش جویندگان عاطفه «ایران» تماس بگیرد، خیلى ها آمده اند و پشت این دروازه زنگ زده احساس منتظرند به خاطر فاطمه زهرا(س) تمام دارایى هایشان را بدهند تا «آریا» براى یکبار دیگر هم که شده از زبان مادر بشنود: «آریا کوچولوى من، خیلى نازى، خیلى خوشگلى، قربون چشمات.» و آریا به روى همه ما بخندد و آرام مان کند.