روز جهانی زن: کدبانوی نمونه!
یونی فم UNIFEM، صندوق توسعه زنان سازمان ملل متحد، از جمله سازمان هایی است که یکی از اهداف اصلی خود را کمک به زنان در رسیدن به فرصت های برابر با مردان در عرصه های مختلف اجتماعی قرار داده است. نیکل کیدمن، بازیگر سینمای آمریکا، یکی از سفرای حسن نیت یونی فم است. |
تجربه به خیلی از زنان ثابت کرده که بزرگترین مانع در راه پیشرفتشان زائیده نگرش و رفتارهای خود آنهاست. این قضاوت برای تبرئه مردان سلطه جو نیست، بلکه اعتراف به رفتار زنانی است که نتیجه آن سلب شدن حق انتخاب از زنان می شود. جولانگاه این رفتارهای ظاهرا کم اهمیت هم معمولا در خانه و خانواده است: خرده گیری از سفره آرائی خانم خانه، ... بچه داری او یا میزان تعهدش به رفت و روب. شاید برخی بگویند که این قصه ای قدیمی است و تا نیم قرن پیش بود که جامعه از زن انتظار دیگری نداشت.
از آن روز تا امروز، هم روحیه زنان تغییر کرده و هم تلاش های زیادی برای گسترش حقوق آنها شده؛ همان طور که بنیانگذاران مناسبت های مختلف مثل روز جهانی زن (8 مارس) یکی از اهداف اصلی خود را کمک به زنان در رسیدن به فرصت های برابر با مردان در عرصه های مختلف اجتماعی قرار داده اند.
اما این داستان هنوز (با شدت و ضعف هایی در دوره های مختلف) ادامه دارد.
زیر پوسته تحولات مثبت، می بینیم که نگرش عمومی به قدر کافی تغییر نکرده: جامعه (لااقل بخش قابل توجهی از آن) برابری زن و مرد را لازم نمی داند و حضور زن در صحنه های جدی تر جامعه را بیشتر نوعی مزاحمت تلقی می کند. این نوع نگرش معمولا منسوب به مردان سنتی است اما اگر طرف بحث زنان، زنان دیگر باشند چه؟
جنبه ای دیگر از دنیای "زنانه"
یکی از سرگرمی های مردم در جاهای مختلف، تماشای برنامه های تلویزیونی با موضوعات مرتبط با خانه و خانواده است. هدف این برنامه ها هم همفکری و همدردی با مسائلی است که ساکنان یک خانه شهری احتمالا با آن روبرو هستند: کمک به حل مجادلات خانوادگی با راهنمایی روانشناس برنامه، نگاهی به وقایع روزمره کوچه و بازار برای تاکید بیشتر بر حس نوعدوستی و شهروندی، ... و البته بخش ثابت و پرطرفدار همه آنها ارائه ابتکارات تازه در زمینه هنر خانه داری است.
مهارت زن خانواده در خانه داری و به طور کلی همه هنرهای منسوب به این بخش از زندگی او (آشپزی، کاردستی، نظافت ...) نسل هاست که موضوع شیرین و گاه بسیار تلخ هر خانه ایرانی بوده.
فرزانه، ساکن کرج است و یک آرایشگاه دارد: "کار خانه روحیه من را ارضاء نمی کند. نمی توانم بپذیرم که تمام روزم را فقط صرف کار خانه کنم. وقتی بچه ها کوچک بودند و کار نمی کردم، از خانه داری زجر می کشیدم. از این که هر روز ساک سنگین خرید را بکشم، متنفر بودم. اما حالا که فعالیت دیگری هم دارم، کار خانه را با علاقه بیشتری انجام می دهم. شاید مادرانمان با خانه داری خوش بودند اما امروز، خانم ها، هم به خاطر استقلال مالی و هم برای بودن در اجتماع می خواهند که شاغل باشند."
هر زنی، چه شاغل باشد و چه نباشد، چه تحصیلات عالیه را پشت سرگذاشته باشد چه نه، به رقابت برای کسب مهارتهای خانه داری دعوت شده؛ دعوتی که رد آن ساده نیست. اهمیت این موضوع در چهره مجری زن برنامه های خانوادگی هم مشهود است؛ این که چطور او با دقت، تمام توجه خود را معطوف مهمان بخش آشپزی و کاردستی می کند. چون شاید همه مهمان های برنامه مهم باشند اما این جا موضوع شخصی تر شده است: او به عنوان یک زن نباید از فراگیری این مهارت ها شانه خالی کند.
فرزانه در این مورد می گوید: "این برنامه ها و یادگیری کاردستی زمانی که فقط خانه دار هستی خوبه. من کاردستی زیاد درست می کردم، همه جور. اما بعد از مدتی آن را عبث دیدم. چون خیلی از چیزهایی که درست می کنیم، معمولا چند ماه بعد می اندازیم دور. من فکر می کنم اگر خانمی، مثلا گل چینی را ماهرانه درست می کند، بهتر است از او بخرم تا این که ساعتها وقت بگذارم و آخر هم یک گل چینی ناهنجار درست کنم. اینطوری هم به تجارت آن خانم کمک کرده ام هم وقتم را برای کاری گذاشته ام که من را ارضاء می کند."
نگاه خلاقانه به خانه داری
کتاب های روانشناسی به ما می گویند و خود ما هم گاه متوجه شده ایم که کار خانه در حد محدودش برای روح و روانمان خوب بوده است؛ ثابت شده کار یدی می تواند فرصتی برای مکاشفه های ذهنی باشد: بخش خودآگاه مغز فعالیت خود را تقریبا متوقف می کند و به بخش ناخودآگاه فرصت می دهد سکان ذهن را به دست بگیرد و راه را برای خلاقیت فکری باز کند. برخی نویسندگان معروف متوجه شده اند که بهترین ایده های هنری اشان در حین کارهای یدی مثل رسیدن به باغچه و گلکاری یا نظافت اتاق، به آنها الهام شده است.
رویا خانه دار است و می گوید کار خانه را دوست دارد و آن را نوعی ابراز عشق به فرزند و همسرش می داند: "من مثلا آشپزی را با همان دیدی که به زندگی مشترکم نگاه می کنم، انجام می دهم و برای من کار خوشایندی است. اگر هم کار خانه زیاد باشد آن را مثل یک چالش و مسابقه می بینم و دوست دارم با برنامه ریزی، خوب انجامش بدهم. قبلا من شاغل بودم و باز هم با برنامه ریزی به کار خانه ام می رسیدم. البته هنوز هم ترجیح می دهم که اگر موقعیت دست بدهد به شغل مربی گری (شنا) برگردم."
در دنیایی که احساس می کنی رای و اراده تو برای سمت و سوق دادن به راه زندگی عملا مهم نیست، محکم چسبیدن به افسار کار خانه می تواند تسلی بخش روح و روان باشد. اما مشکل زمانی به وجود می آید که تلاش ما برای معنی دادن به زندگی روزمره، به یک وسواس تبدیل شود.
افسانه هاشمی، روانشناس در تهران، نگاه خلاقانه به خانه داری را مثبت می داند اما استفاده از کار خانه برای پر کردن خلاءهای زندگی را هشدار دهند می داند: "بسته به ساختار خانواده، خانم خانه ممکن است برای جبران کمبود های عاطفی که با شوهرش احساس می کند، مسئولیت های خانه - از نظافت گرفته تا پرورش بچه ها - را در حجمی چند برابر برعهده بگیرد. او در واقع نظرش را به طور افراطی در کار های خانه به اجرا می گذارد چون نظر شوهرش بر او تحمیل شده است."
زور آزمائی دو زن!
ما با دیگران معاشرت می کنیم و دلایل و انگیزه های متفاوتی هم برای این کار داریم. اما نزدیک شدن به فردی را که به ما شباهت بیشتری دارد حتما آسان تر می بینیم؛ تائید رفتار و سبک زندگی او را هم به همین ترتیب.
قبلا که نقش اجتماعی زنان در جامعه تنوع چندانی نداشت، انتظارات آنها از زندگی هم همین طور بود. معاشرت میان آنها پیچیدگی نداشت. حرف ها و خواسته ها آشنا بود و شاید هم مثل هم. اما امروز، زنان بسته به جایگاهی که در جامعه انتخاب کرده اند تفکرات بسیار متنوعی از یکدیگر دارند.
خانم دکتر هاشمی معتقد است که اگر زن خانه و زن شاغل جایگاه خود را بشناسند تفاوت در برخی نقش ها برای آنها مهم نخواهد بود و آنها یکدیگر را در تضاد نمی بینند: "زن محبوس در لاک خانه خود را عقب مانده می بیند و زن شاغل که خیلی کمتر وقت برای خانه داری دارد، احساس گناه می کند. تامل در اینجا مهم است. خانم خانه دار باید با دقت فکر کند تا وقتش را فقط صرف چهار دیواری خانه نکند و زن شاغل هم از خانه غافل نباشد
کسانی که اهل قلم و نوشتن داستان هستند ظرایف روابط اجتماعی و اهمیت آن را خوب درک کرده اند؛ سرنوشت قهرمانان داستان در گیرودار همین ظرایف رقم می خورد.
پری نوش صنیعی، نویسنده رمان های پرفروش "سهم من" و "پدر آن دیگری" می گوید کسی که به حقوقش تجاوز شده خیلی راحت تر به حقوق دیگران تجاوز می کند: "زنی که به زور شوهر کرده، ازدواج اجباری را طبیعی فرض می کند. مثل معصومه و مادرش در 'سهم من'. در نسلهای قبلی مادر به دخترش می گفت من این طوری زندگی کردم تو هم زندگی کن. آنها نمی خواستند شرایط (متفاوت) دخترشان را درک کنند و حتی از مردان (سنتی) نسبت به آداب و رسوم سخت گیرتر بودند. اکنون هم همین وضعیت را می بینیم. مثلا زنان پاسدار سخت گیرتر از مردان هستند. آنها به خود حق می دهند همان قوانینی را به دیگران تحمیل کنند که به آنها تحمیل شده."
خانم صنیعی این رفتار را ناشی از یک باور و تربیت غلط توصیف می کند و نه از روی بدجنسی و خباثت: "اگر گروهی از زنان نسبت به زنان دیگر سخت گیرند، به خاطر نوع تربیت ماست. زن سخت گیر آموزش دیده که این گونه باشد. چطور می توانیم انتظار داشته باشیم که او چیزی را آموزش بدهد که یاد نگرفته است. در حالی که اگر این باور و آموزش غلط را حذف کنیم و او را وارد جامعه ای مثبت تر و به لحاظ تحصیلی بالاتر قرار بدهیم، می بینیم که زنان خیلی قشنگ با یکدیگر کنار می آیند. در این شرایط اگر سرسختی نسبت به زن باشد، بیشتر از سوی مردهاست!"
اگر سرگذشت قهرمانان یک داستان به واقعیت نزدیک نباشد و زندگی بخش بزرگتری از یک جامعه را منعکس نکند، به دل نمی نشیند و در یادها نمی ماند. در این داستانها به ویژه چهره پردازی از قهرمان زن باید با ارزش های جامعه همخوانی داشته باشد. حتی در اینجا هم می بینیم که قهرمان زن (اگر قرار است شخصیتی محبوب باشد) باید در همه جنبه های زندگی خانوادگی از جمله امورات خانه، مسلط باشد.
پری نوش صنیعی در این باره می گوید: "من سعی نکرده ام که الگوسازی کنم و بگویم که زن خوب زنی است که این خصیصه ها را داشته باشد بلکه (به خصوص در 'سهم من' که براساس یک کار تحقیقی و آماری است) می خواهم بگویم که زن ایرانی اصلا این طوری هست. آمار به من نشان داد که زنان چطور هم کار می کنند هم خانه داری و هم بچه داری. من به زن ایرانی و توانایی هایش اعتقاد دارم. گرچه نسل فعلی به نظر من به آبدیدگی مادرانشان نیستند و خیلی زود وا می دهند."
نگرانی از به قاضی نشستن دیگران در مورد ما، تنها دغدغه زنان نیست. مردان هم ملاک هایی برای محک زدن "ارزش" اجتماعی یکدیگر دارند: چه شغلی، چه ثروتی، چه احترامی، ... شاید آنها برای داشتن فرصت های برابر در اجتماع به ندرت مجبور بوده اند مثل زنان تلاش و مبارزه کنند، اما به هر حال جامعه از دیدن یک مرد بر مسند (هر) کار، یکه نمی خورد و یا اخم نمی کند.
در مقابل، زن بلندپرواز، برای خواستن جایگاهی به جز کدبانوی خانه، بارها و بارها باید عذر خواهی کند، حتی از برخی زنان دیگر
منبع : بی بی سی فارسی