صمدعلی لکی زاده دیپلماسی به زبان ساده یعنی مدیریت روابط خارجی یک دولت یا یک کشور با دولت ها و کشورهای دیگر و عموما ناظر به روابط رسمی دولتها با دولتهاست.
اما چندی است مفهوم جدیدی در دیپلماسی رایج شده است به عنوان "دیپلماسی عمومی".
در دیپلماسی عمومی، روابط خارجی دیگر منحصر به روابط رسمی دولت ها با دولت ها نبوده بلکه همه نوع ارتباط موثر دولت ها و شهروندان یک کشور با اتباع و شهروندان سایر کشورها را شامل می شود.
سال دوم مأموریتم در فرانسه بود؛ یک روز برای رفتن به سر کار به علتی کمی دیرتر از منزل راه افتادم. وقتی به محل کار رسیدم، نه در مقابل سفارت و نه در مقابل کنسولگری که درش از کوچه پشتی باز می شد، جای پارک پیدا نکردم و رفتم کمی دورتر پارک کنم.
موقع پارک دوبل، چون جا تنگ بود به خودرو جلویی برخورد مختصری کردم و خسارت کمی به آن وارد شد. البته پارک بود و راننده اش هم نبود و آژیری هم نکشید یا نداشت. بالاخره نتوانستم آنجا پارک کنم و رفتم در خیابان مجاور پارک کردم و برگشتم سر آن خودرویی که به آن زده بودم.
کاغذی در آورده و یادداشت کوچکی زیر برف پاک کن آن گذاشتم و نوشتم که موقع پارک دوبل به خودرو شما زده ام این اسم و این تلفن و محل کار من است برای جبران خسارت با من تماس بگیر. زیرش هم با اعتماد به نفس نوشتم: لکی زاده دیپلمات سفارت ایران( البته به زبان فرانسوی!).
راستش آن موقع ایران در فرانسه و کلا غرب به خاطر تبلیغات منفی رسانه های غربی و ...وجهه خوبی نداشت و مطبوعات مرتب مقالات و گزارشهای منفی و غیر واقعی از ایران منتشر می کردند. من خواستم از این فرصت استفاده کنم و در راستای دیپلماسی عمومی - البته این اصطلاح آن زمانها رایج نبود و بعدا ایجاد شد و در کشور ما تازه هفت، هشت سال است که رایج شده است- به هزینه خودم کاری برای نشان دادن وجهه مثبتی از ایران انجام داده باشم.
در دفتر کارم در سفارت آن روز هر آن منتظر تلفن بودم که مالک آن خودرو تماس بگیرد ولی خبری نشد! موقع رفتن به منزل سری به محل تصادف زدم ولی خودرو مربوطه رفته بود. فکر کردم شاید راننده آن متوجه یادداشت و مالیدگی ماشین نشده است و ناراحت شدم. هم از باب اینکه حق کسی بر گردنم بماند و هم از باب اینکه می خواستم به وجهه و اعتبار کلمه ایران و ایرانی چیزی ولو اندک بیافزایم ولی تیرم به سنگ خورده بود!
روز بعد حوالی ظهر کسی تماس گرفت و گفت راننده همان خودرو است و اطلاع داد که فرم مربوط به تصادفات را از طرف خودش پر کرده و با پست برایم می فرستد تا من هم بخش مربوط به خودم را پرکنم و نسخه مربوط به او را با پست به آدرسش برگردانم تا برود ماشینش را تعمیر کند.
خوشحال شدم و گفتم دیروز منتظر تماس شما بودم. روز بعد وقتی پاکت حاوی فرم تصادف دستم رسید دیدم به جای سفارت ایران نوشته است سفارت عراق!! البته همه چیز از جمله اسم و فامیل من و آدرس سفارت همه درست بودند بجز کلمه ایران! در زبان نوشتاری لاتین ایران و عراق بجز در حرف آخر (q به جایn ) عینا شبیه هم نوشته می شوند.
ابتدا خیلی ناراحت شدم. به خیال خود، آمدم کاری برای ایران کرده باشم ولی به اسم عراق تمام شد! البته اشتباهم بد هم نشد زیرا فرصت جدیدی در اختیار من قرار داد چون در پاکت حاوی فرم تصادف، یادداشتی جداگانه ضمیمه کرده و تذکر دادم که ایران را با عراق اشتباه کرده است و عراق کشوری است که دیکتاتور آن صدام یک جنگ 8 ساله علیه همسایه اش ایران به راه انداخته و از سلاح شیمیایی استفاده کرده ولی ایران جایی است که به رهبری امام خمینی انقلابی بزرگ شبیه انقلاب فرانسه در آن رخ داده و امام خمینی چند ماهی مهمان شما فرانسوی ها در نوفل لوشاتو بوده و ...حتی این را هم از قلم نیانداختم که آن موقع فرانسه هواپیماهای فوق پیشرفته سوپر اتاندارد خود را به صدام قرض داد تا با آن شهرهای ایران را بمباران کند! خلاصه روضه ای مفصل برایش نوشتم. بعدا زنگ زد و از اشتباهش پوزش خواست و از توضیحات من هم تشکر کرد.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان