سوغات فرنگ(۱): زیر پل قدیمی بلوار سن دونی در پاریس

اشاره
 " سوغات فرنگ، خاطرات غیرحرفه ای یک دیپلمات از کار و زندگی در اروپا" مجموعه یادداشت های کوتاه و پراکنده اینجانب از سبک کار و زندگی بخشی از مردمان مغرب زمین در مدت اقامت متناوب یازده ساله در کشورهای مختلف اروپاست.
 
 البته غالب یادداشت ها مربوط به نخستین اقامت سه و نیم ساله ام در پاریس در حد فاصل سالهای 1373 تا 1376 است. از همان ابتدا که نخستین ماموریت دیپلماتیک خود را در یکی از پایتخت های مهم اروپایی آغاز کردم، در کنار شغل و حرفه دیپلماتیک و در حاشیه زندگی خصوصی به فراخور ذوق و سلیقه شخصی، نیم نگاهی هم به موضوعات فرهنگی و اجتماعی کشور میزبان - وسایر کشورهای همجوار که در آن مدت و حتی بعدها فرصت سفر به آنها دست داد - داشته و نکاتی را که بعنوان تجارب موفق و کارگشا یا موارد عجیب و غریب برایم جالب بود یادداشت و ثبت می کردم.
 
از آنجا که گزارش چنین موارد ساده و به ظاهر ابتدایی در شرح وظایف سفارتخانه ها پیش بینی نشده و هنوز هم نیست و لذا هیچگاه به عنوان گزارش هایی درخور، برای ارسال به مرکز به حساب نمی آمدند، بنا بر این تصمیم گرفتم به عنوان تفنن هدفمند شخصی و به اصطلاح برای دل خودم و شاید هم برای چنین روزی، یادداشت و گرد آوری کنم.
 
شاید زمان مناسب برای انتشار این یادداشت ها همان سالهای نزدیک به رویدادها بوده باشد تا اگر قرار بود کسی درسی از آنها بگیرد بسیار زودتر، از آنها بهره برداری شود ولی متاسفانه تا کنون چنین فرصتی دست نداد.
 
اینک با گذشت حدود 20 سال از شروع آن ایام این فرصت فراهم شد تا به آن یادداشت ها مراجعه و با اندک بازبینی، ویرایش و در معرض دید و قضاوت خوانندگان و علاقمندان قرار گیرد. البته در توالی انتشار یادداشت ها لزوما ترتیب تاریخی رویدادها رعایت نشده است و ممکن است وقایع متاخر، جلوتر و بالعکس منتشر شود.
 
پیامبر گرامی ما  فرموده اند دانش را بجویید ولو در چین ( مکانی دور دست ) باشد. به اعتقاد من دانش صرفا علم مکتوب در اوراق و دفتر نیست و تجربه نیز بخشی از علم و شاید همانطور که معروف است، بالاتر از آن باشد.
 
هدف از ارائه این یادداشت ها آن است که خوانندگان عادی و صد البته مدیران و مسؤولان آن دسته از دوایر و دستگاه های خصوصی، عمومی یا دولتی که مصدر ارائه خدماتی به مردم و ارباب رجوع هستند با برخی ابعاد جالب شیوه زندگی روزمره و عادی مردمان فرنگ اعم از فرانسه و سایر کشورهای اروپایی آشنا شوند تا شاید از این راه از نقاط قوت دیگران برای ارائه خدمات مطلوب تر به هم میهنان بهره برده و از طرفی نگاه تک بعدی و قبله گرایانه بخشی از جوانان به مغرب زمین تعدیل و از رهگذر آشنایی توامان با نقاط قوت و ضعف جوامع غربی، آرمانگرایی غربگرایانه برخی، به واقعگرایی عاقلانه نزدیک تر شود.
 
طبعا مقصود از این یادداشت ها تحسین یک فرهنگ یا یک کشور و تقبیح دیگری نیست. هیچ فرهنگ و جامعه ای نمیتواند ادعا کند کامل و بی نقص است بلکه هر جامعه و فرهنگی مجموعه ای از موفقیت ها و ناکامی هاست.

تمدن دیرینه و فرهنگ غنی ایرانی - اسلامی کشور عزیز ما هم به نوبه خود آموختنی های بسیاری برای جوامع و فرهنگهای دیگر دارد که چه آنها را به زبان بیاورند یا نه ولی از چشم آنان پنهان نیست.
 
نگارنده خود در معرفی و شناساندن نقاط قوت فرهنگ ایران زمین به غیر ایرانیان، نه فقط به عنوان وظیفه دیپلماتیک، بلکه بعنوان یک ایرانی وطن دوست، همواره کوشا بوده است که اینجا مجالی برای ذکر آن نیست.    
 
خاطرات دیپلمات ها غالبا به ابعاد حرفه ای شغل دیپلماتیک و روابط رسمی بین دولتها ، تبادل هیأت ها، سفر مقامات، ملاقاتها و ضیافت های دیپلماتیک مربوط می شود، اما این مجموعه از خاطرات من از این جهت غیر حرفه ای است که نامرتبط با زوایای شغل دیپلماتیک بوده و از این نظر ممکن است برخی مرا به ذوق زدگی، ساده اندیشی یا سخیف نگاری متهم کنند ولی شخصا معتقدم در زمینه خاطره نویسی چه بسا در نوع خود روشی متفاوت و شاید هم سبکی بدیع به شمار آید. البته برای تنوع ممکن است گهگاه به مواردی از خاطرات حاشیه ای شغل دیپلماتیک - اما باز هم بی ارتباط با جنبه های رسمی و روابط دولتی - هم اشاراتی داشته باشم.

تهران - زمستان 1393  
صمد علی لکی زاده  
 
*صمد علی لکی زاده دانش آموخته علوم سیاسی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه امام صادق که از سال 1371 وارد وزارت امور خارجه شده و در دو دهه گذشته در سمتهای مختلف کارشناسی و مدیریتی در داخل و خارج از کشور(غالبا در حوزه اروپا) فعالیت نموده و آخرین مسئولیت او سفیری جمهوری اسلامی ایران در لهستان و لیتوانی بوده است. وی علاوه بر حوزه سیاست و دیپلماسی، گهگاه در حوزه فرهنگ و ادبیات، بخصوص شعرنیز قلم می زند.
       
 سوغات فرنگ: زیر پل قدیمی بلوار سن دونی در پاریس
 
با خودرو شخصی در حومه پاریس به مقصد مطب پزشک در حال رانندگی بودم. در بلوار سن دونی (Bulvard St. Denies) خیابان، از زیر پلی قدیمی می گذشت.
به دلیل ترافیک زیاد سرعت خیلی کند بود بخصوص وقتی که جاده به دلیل عبور از زیر گذر باریک می شد و ترافیک هم کند تر. کمی جلوتر و بعد از زیر گذر، یک چراغ راهنمایی و رانندگی بود. لذا درست زمانی که خودرو من زیر پل بود چراغ قرمز شد و چندین خودرو جلوتر از من متوقف شدند و من نیز زیر پل متوقف شدم. با اینکه توقف پشت چراغ قرمز برای هیچ کس - بخصوص برای کسی که در راه مطب پزشک است - خوشایند نیست ولی این توقف برای من به خاطره ای جالب تبدیل شد.
 
همین طور که اطراف را نگاه می کردم روی دیوار قدیمی پل، تابلو کوچکی نظرم را جلب کرد وقتی دقت کردم دیدم نوشته است : " طبق قانون 29 مارس 1881 ، نصب پوستر و آگهی ممنوع ". ( البته به فرانسوی!)
 
به دقت  اطراف تابلو و همه دیوار پل و دیوار مقابلش را هم ورانداز کردم حتی رد یک آگهی تبلیغاتی که چسبانده شده یا چسبانده و سپس کنده شده باشد هم به چشم نمی خورد.

برای من بیشتر از رعایت قانون و نچسباندن آگهی، نوشتن سند و مرجع قانونی این ممنوعیت و بخصوص تاریخی که چنین قانونی در فرانسه وضع شده بود، جالب تر بودند: یعنی 114 سال قبل از اینکه من آن تابلو را ببینم - و134 سال قبل از اینکه شما این متن را بخوانید - در فرانسه برای محافظت از ابنیه قدیمی و تاریخی چنین قانونی وضع شده بود و مهم تر از همه اینکه این قانون از صد سال پیش تا کنون تغییر نکرده بود و هنوز معتبر و مورد احترام بود!
 
بلافاصله یاد اظهارات یکی از نواب رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی افتادم که جایی مصاحبه کرده و گفته بودند که در 20 سال گذشته مجلس در موضوعات مشابه قوانین متعدد و مختلف و بعضا حتی متناقض وضع کرده است و تا کنون فرصتی برای تنقیح قوانین موضوعه پیش نیامده و این موجب سردرگمی بخشی از مردم شده است.
 
همزمان داشتم در ذهن خودم دیوارهای مملو از آگهی های تبلیغاتی تهران را مرور میکردم و تاسف می خوردم که چراغ های ممتد خودرو پشت سرم - بدون اینکه بوق بزند! - تلاش کرد مرا متوجه سبز شدن چراغ  راهنمایی کند.

ظاهرا چراغ مدتی بود که سبز شده بود و من که در فکر این قانون و مراعات آن بودم متوجه نشده بودم و وقت خودروهای پشت سرم را هم تلف کرده بودم  چون تا آمدم دنده عوض کرده و راه بیافتم چراغ دوباره قرمز شد و به اندازه یک چراغ قرمز دیگر وقت داشتم تا بار دیگر با دقت آن تابلو را بخوانم و دیوارهای گرد گرفته پل قدیمی را که خالی از هر آگهی بود دوباره درست و حسابی ورانداز کنم و به علامت تعجب و همزمان البته تاسف...، سرم را چند بار تکان بدهم!
 
چند سال بعد که بنا به اصرار دوستان قدیمی در زادگاهم بیجار نامزد انتخابات مجلس شدم، زیر همه اوراق تبلیغات انتخاباتی عبارت کوتاهی گنجاندم به این مضمون: "به منظور پاکداشت محیط زیست لطفا این اوراق را در کوچه و معابر نریزید و به دیگران بدهید" اما از سوی برخی رقبای انتخاباتی به خساست مالی متهم شدم! 
منبع : عصر ایران
+31
رأی دهید
-4

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۶۳
    mina minavand - هانور، آلمان

    تا ما قانون جنگل داریم همینه.قانونگذار خودش رعایت نمیکنه از بقیه چه انتظاری میشه داشت؟؟
    0
    24
    شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۴
    hobol - لندن، انگلستان
    جناب آقای سفیر اسبق. شما خود به اعتبار تجربه شغل دیپلماتیک خود به درجه سواد و معلومات و شخصیت اهل دیپلماسی خصوصأ سفرا ،آشنایی کامل دارید و قاعدتا باید بدانید که هر جمله از اظهار نظر و لحیه صادره از امثال حضرتتان تا چه حد مورد توجه و توقع میتواند باشد . باید بهتر بدانید که شما را نه به "سفیری " که به "سفارت "جایی میفرستند و باز باید نیک بدانید که بکاربردن "خساست "نشانه نهایت "خست" (به تشدید ش ) تواند بود . آن را که محاسنش تو باشی .......گویی که مقابحش چه باشد . مملکتی که سفیرش در این حد از آشنایی با مقدمات گفتمان و کتابت و انشاء باشد ........بیله دیگ ،بیله چغندر !
    2
    1
    دوشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۰:۲۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.