خیابان فرشته، بن‌بست عدالت؛ روایتی از چند سانتی‌متر فاصله میان بنز و باربر + ویدیو

تصویری که این روزها در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود، چیزی فراتر از نمایش یک خودروی لوکس در شمال تهران است. 

در نگاه اول، یک مرسدس‌بنز CLS با کاوری منحصر‌به‌فرد و گران‌قیمت در خیابان فرشته خودنمایی می‌کند؛ خودرویی که تجسم ثروت بی‌کران و سلیقه خاص اقلیتی مرفه است.

اما عمق فاجعه در حاشیه همین تصویر نهفته است. درست در کنار این نماد اشرافیت، مردی با باری سنگین بر شانه‌های نحیفش، خمیده و خسته در حال گذر است. این قاب، عریان‌ترین نمایش از تضاد طبقاتی در قلب پایتخت است؛ جایی که آمارهای اقتصادی جای خود را به واقعیتی ملموس و گزنده می‌دهند.
این تصویر تکان‌دهنده که تقابل ناعادلانه یک خودروی لوکس مرسدس بنز و قامت خمیده یک باربر در خیابان فرشته تهران را به رخ می‌کشد، خلاصه‌ای تمام‌عیار از شکست پروژه‌های عدالت‌محور در ساختار سیاسی ایران است. 

این صحنه نه یک اتفاق تصادفی، بلکه خروجی مستقیم دهه‌ها سیاست‌گذاری غلط، رانت‌خواری سیستماتیک و توزیع نابرابر ثروت ملی است که جامعه را به دو پاره‌ی اقلیت برخوردار و اکثریت مستأصل تقسیم کرده است. 

حکومتی که با شعار حمایت از مستضعفان و کوخ‌نشینان بر سر کار آمد، اکنون به بستری برای رشد غول‌آسای سرمایه‌داری رانتی تبدیل شده که در آن فاصله‌ی چرخ‌های یک خودروی چند میلیاردی تا کمرِ شکسته زیر بار فقر، تنها چند سانتی‌متر است، اما در واقعیت، این دو لایه در دو دنیای کاملاً متفاوت و بی‌خبر از هم سیر می‌کنند.

ناکارآمدی دولت در مدیریت منابع ملی و اصرار بر سیاست‌های تنش‌زای بین‌المللی، باعث شده است که تورم به سلاحی علیه طبقه ضعیف تبدیل شود و سفره‌های مردم روز به روز کوچک‌تر گردد. 

در حالی که بدنه حاکمیت غرق در فسادهای نجومی و اختلاس‌های بی‌پایان است، شهروند عادی برای بقا ناچار است سنگین‌ترین بارها را بر دوش بکشد تا شاید بتواند ابتدایی‌ترین نیازهای زیستی خانواده‌اش را تأمین کند. 

این شکاف طبقاتیِ عریان در خیابان‌های پایتخت، نشانه بارزِ مرگِ عدالت اجتماعی است؛ جایی که ارزش یک خودرو برابر با چندین قرن دستمزد یک کارگر زحمت‌کش است. حکومتی که مدعیِ آرمان‌های والای انسانی بود، اکنون تنها نظاره‌گرِ فروپاشی کرامت انسانی در زیر بار فقر و تماشای تفرعن ثروت‌های بادآورده است.

فساد نهادینه شده و نبود شفافیت اقتصادی باعث شده است که ثروت‌های ملی به جای تزریق در زیرساخت‌ها و ایجاد اشتغال پایدار، در دستان شبکه‌های مافیایی متصل به قدرت متمرکز شود. نتیجه این فرایند، پدید آمدن جزیره‌های ثروت در محله‌هایی همچون فرشته است که هیچ سنخیتی با واقعیتِ رنج‌بارِ بدنه جامعه ندارد. 

این تقابل بصری میان بنز و باربر، فریادِ اعتراضی است به ساختاری که در آن تخصص و زحمتِ صادقانه راه به جایی نمی‌برد و تنها دسترسی به منابع رانت و نزدیکی به هسته‌های قدرت است که تعیین‌کننده سطح معیشت است. 

دولت با سرکوب مطالبات اقتصادی و بی‌توجهی به ریشه‌های فقر، عملاً به بازتولیدِ بردگیِ نوین در قرن بیست و یکم مشغول است و طبقه متوسط را به قعر دره فقر پرتاب کرده است.

علاوه بر این، فقدانِ سیستم‌های حمایتی و تأمین اجتماعی کارآمد، افراد را در مواجهه با ناملایمات اقتصادی کاملاً بی‌دفاع رها کرده است. 

مردی که در تصویر، باری فراتر از توان جسمی‌اش را حمل می‌کند، نمادِ ملتی است که بارِ بی‌کفایتیِ مسئولان را به دوش می‌کشد. حاکمیت با اولویت‌بندی‌های غلط و صرف هزینه‌های گزاف در پروژه‌های بی ثمرِ خارجی و دستگاه‌های بی خاصیتِ تبلیغاتی، حقِ حیات شایسته را از مردم خود سلب کرده است. 

این شکاف عمیق نه تنها یک بحران اقتصادی، بلکه یک بمب ساعتی اجتماعی است؛ چرا که تحقیر ناشی از این نابرابری در ذهن و روان جامعه انباشته شده و مشروعیت لرزانِ حکمرانی را بیش از پیش به چالش می‌کشد.

مسئولیت مستقیم این فلاکت عمومی بر عهده کسانی است که با تصمیمات ایدئولوژیک و غیرعلمی، اقتصاد ایران را به انزوا و فروپاشی کشانده‌اند. 

تماشای این صحنه در خیابان فرشته، گواهی است بر این حقیقت تلخ که «عدالت» در قاموس این حکومت، تنها واژه‌ای زینتی برای سخنرانی‌های نمایشی است. تا زمانی که ساختار قدرت بر پایه توزیع ناعادلانه منابع و سرپوش گذاشتن بر فساد دانه درشت‌ها استوار باشد، قامتِ نان‌آوران این سرزمین زیر بار ظلم و فقر خمیده‌تر خواهد شد. 

این تصویر، آینه تمام‌نمای حکومتی است که در تأمین بدیهی‌ترین حق شهروندانش، یعنی «زندگی با عزت»، به شکلی فاجعه‌بار شکست خورده است.
+8
رأی دهید
-1

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۳
    Chokam - ری، ایران
    هوا رو که نمی تونی تقسیم کنی. اون هوای پر از سرب و آلوده رو هر دو می خورند چه بنز ، چه باربر. راستی گوشت و برنج رو چرا نمیگی، اون برنج پلاستیکی رو اون راننده بنز هم باید نوش جان کنه، گوشت طعم بدی میده، حال ادم بهم میخوره، هر چند به مرور عادی میشه و راننده بنز فکر میکنه داره برنج ایرانی میخوره، نه بنز ، دیگه بتون پاشیدن توی آستانه، برات ویلا ساختند، برنج آستانه مرد. پس دیگه انچنان فاصله ای نیست، شما خداتومن هم پول بدی باز توی برنجت، برنجت پلاستیکی هندی قاطی کردند، باز سرب توی هوا رو استشمام میکنی، نوش جانت اینه که یه عمر دنبال ماشین بازی و دلالی بودی، فکر کردی زراعت عاره. امروز اون کشاورز بیسواد که اون برنج رو نگه داشته بود با گاو شخم می زد زمینو، اما هوای پاک داشت و بهترین برنج دنیا رو میخورد ، خوشبختره از تو که بنز مایباخ زیر پاته و سرب رو نفس میکشی و برنج از جنس پلاستیک میخوری. دیگه فاصله طبقاتی نیست که بلکه از اون هم پایین تره بدبخت، دلت رو خوش نکن به بنز، خارج هم بری مثل اون برزو ارجمند باید دق کنی از غربت. خیلی بدبختی، اینه نتیجه عار دونستن زراعت و دامداری،
    6
    5
    یکشنبه ۰۷ دی ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.