پایان یک ماجراجویی منطقه‌ای پرهزینه؛ ورود جمهوری اسلامی به دوران سقوط

شبه‌نظامیان حزب‌الله لبنانبرگرفته از المجله، عالیه منصور
ایندیپندنت فارسی: از زمان پیروزی انقلاب ۵۷ و به قدرت رسیدن اسلام‌گرایان در تهران، جمهوری اسلامی همواره در پی گسترش نفوذ و سلطه خود بر کشورهای منطقه بوده و این سیاست را با شعار «صدور انقلاب» پیش برده است. در این چارچوب، مسئله فلسطین به کارآمدترین ابزار برای پیشبرد پروژه توسعه‌طلبانه این رژیم و دستاویزی برای بده‌بستان‌های سیاسی، بهانه‌ای برای دخالت در امور داخلی شماری از کشورهای منطقه و عاملی برای تحریک و فشار علیه برخی دولت‌ها تبدیل شد، بی‌آنکه برای فلسطین و مردم آن، نتیجه‌ای ملموس یا دستاوردی واقعی به همراه داشته باشد.

پس از گذشت بیش از چهار دهه از حاکمیت ولایت فقیه، نشانه‌های افول نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه عملا نمایان شده است. سوریه، به‌عنوان مهم‌ترین حلقه پروژه توسعه‌طلبانه تهران و شریک راهبردی آن در دوران حکومت خاندان اسد، به صحنه شکست این پروژه بدل شد؛ پروژه‌ای که نتیجه آن، افزایش سلاح بی‌ضابطه، تشدید بی‌ثباتی و شکل‌گیری گروه‌های شبه‌نظامیان نیابتی در جهان عرب بود.

عملیات «طوفان الاقصی» و پیامدهای آن به آغاز یک نبرد واقعی علیه جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن انجامید، اما این رویارویی‌ــ با وجود نتایج مهمی که به همراه داشت‌ــ هنوز به پایان نرسیده است و جمهوری اسلامی به دنبال آن است تا هم خود نفسی تازه کند و هم به پیکر فرسوده حزب‌الله لبنان جانی تازه ببخشد.
بیشتر بخوانید

    شکست پروژه توسعه‌طلبانه جمهوری اسلامی در منطقه
    گروه‌های نیابتی جمهوری اسلامی ایران؛ خطری جدی برای امنیت و آرامش منطقه
    سقوط رژیم اسد چه معنایی برای جمهوری اسلامی دارد؟

حزب‌الله در جنگ با اسرائیل عملا شکست خورد. این گروه تصور می‌کرد ورودش به آنچه «جنگ حمایت از غزه» می‌خواند، هم موقعیت حماس را در غزه تقویت می‌کند و هم به افزایش دستاوردهای این حزب در لبنان می‌انجامد، اما واقعیت این بود که پس از سال‌ها جنگیدن در کنار بشار اسد علیه مردم سوریه، حزب‌الله توان و انسجامش را از دست داده بود. افزون بر این، دچار غرور و خودبزرگ‌بینی بود و نتوانست به‌موقع به عمق نفوذ و رخنه اسرائیل در میان نیروها و رهبرانش پی ببرد.

با وجود خسارات سنگینی که حزب‌الله و متحدانش متحمل شدند، این حزب همچنان واقعیت را انکار می‌کند؛ گاه از پیروزی‌های ادعایی دم می‌زند و گاه آشکارا مدعی می‌شود که امروز از همیشه قدرتمندتر است، زیرا به زعم خود توانسته دوباره مسلح شود و صفوفش را سامان دهد. سازمان حزب‌الله و دبیرکل آن خوب می‌دانند که این ادعا عاری از حقیقت است و کسی هم آن‌ را باور نمی‌کند، با این حال، بر این ادعا پافشاری می‌کنند. پرسشی که در این میان مطرح می‌شود، این است که آیا حزب‌الله نمی‌داند که ادامه این مسیر، جز تحمیل رنج و هزینه‌های بیشتر بر لبنان سود دیگری ندارد؟

عبدالله صفی‌الدین، نماینده حزب‌الله در ایران، پس از دیدار با علی‌اکبر ولایتی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی، اعلام کرد که کنار گذاشتن سلاح تحت هیچ شرایطی در دستور کار نیست.

جمهوری اسلامی به‌خوبی آگاه است که قدرت بازدارندگی‌اش از طریق نیروهای نیابتی در منطقه از بین رفته، اما به دنبال آن است تا از لبنان به‌عنوان کیسه بوکس در جنگ با اسرائیل و ایالات متحده استفاده کند؛ جنگی که فقط برای حفظ نفوذ است، نه برای آزادی فلسطین.

حزب‌الله و جمهوری اسلامی تمامی تلاش‌های دولت لبنان را برای جلوگیری از ورود این کشور به جنگ جدید بی‌اثر می‌کنند. تا جایی که اکنون بسیاری از شهروندان لبنان پس از پایان تعطیلات، خود را در معرض جنگی دیگر می‌بینند؛ گویی وقوع جنگ اجتناب‌ناپذیر است و لبنان در جنگ سرزمین خود حرفی برای گفتن ندارد، جز اینکه سعی می‌کند آثار آن را تا حدی کاهش دهد یا عواقب آن را اندکی به تعویق بیندازد.

پس از فروپاشی رژیم اسد در دمشق، سرانجام سوریه از زیر سایه نفوذ جمهوری اسلامی رهایی یافت. اکنون سوریه با لغو تحریم‌های بین‌المللی در تلاش است تا مسیر بازسازی و احیای خود را آغاز کند؛ مسیری طولانی که سال‌ها به درازا خواهد کشید، زیرا ویرانی‌های به‌جامانده از مداخله جمهوری اسلامی در سوریه، از خرابی‌های معمول جنگ‌های نظامی نیز عمیق‌تر و گسترده‌تر است.

عراق نیز در تلاش برای رهایی از سلطه شبه‌نظامیان وابسته به رژیم جمهوری اسلامی است و می‌کوشد در چارچوب واقعیت‌های جغرافیایی و سیاسی اندکی از حاکمیت ملی را خود را بازیابد. یمن به‌ دلیل عملکرد شبه‌نظامیان حوثی وفادار به جمهوری اسلامی، دچار چندپارگی شده است. غزه همچنان هزینه ماجراجویی حماس و سیاست‌های ویرانگر نتانیاهو را می‌پردازد و لبنان هم در میان کشمکش‌ها گرفتار مانده و بعید به نظر می‌رسد بتواند به‌تنهایی و با اتکا به توان داخلی خود، از زیر سایه سنگین نفوذ رژیم جمهوری اسلامی رهایی یابد.

آنچه زمانی «محور مقاومت» نامیده می‌شد، عملا به پایان راه رسیده و تنها لبنان است که همچنان در میانه این معادله معلق مانده و چشم‌انتظار فرصتی است تا خود را از بقایای این محور نجات دهد. امتناع حزب‌الله هم از پذیرش شکست نه‌ واقعیت را تغییر می‌دهد و نه می‌تواند از پیامدهای ویرانگر این شکست بکاهد.

سوریه هم دیگر مسیر انتقال سلاح نخواهد بود و جامعه عربی و بین‌المللی نیز با تلاش‌های جمهوری اسلامی برای بازگشت به مدیترانه از مسیر بیروت مماشات نخواهد کرد.

اکنون پرسش اساسی این است که این تحول چگونه رقم خواهد خورد: آیا لبنان باید بهای آن را با درگیری‌ها و ویرانی‌های بیشتر بپردازد، یا با نگاهی واقع‌بینانه و پذیرش خسارت‌هایی که حزب‌الله و جمهوری اسلامی بر ساختار از پیش شکننده دولت لبنان تحمیل کردند، راهی کم‌هزینه‌تر انتخاب خواهد شد؟

جمهوری اسلامی از پذیرش شکست‌ها و بازگشت به درون مرزهایش سر باز خواهد زد؛ زیرا به‌خوبی می‌داند که چنین عقب‌نشینی‌، با توجه به وضعیت نابسامان معیشتی، اجتماعی و اقتصادی در ایران، پیامدهای سنگینی به همراه خواهد داشت. جمهوری اسلامی پروژه‌ای را که دهه‌ها برای ایجاد آن تلاش کرده بود، از دست داد و جاه‌طلبی هسته‌ای‌اش نیز با وجود همه ادعاها، دیگر جایگاه و وزن گذشته را ندارد. در این میان، تنها امید آن است که لبنان بتواند با کمترین آسیب ممکن از این مرحله عبور کند؛ هرچند پذیرش این واقعیت برای حزب‌الله دشوار است که منافع لبنان را بر منافع جمهوری اسلامی مقدم بدارد.
+10
رأی دهید
-4

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۳۵
    arian1 - ابادان، ایران
    سقوط نظام کثیف اخوندی در همه جا به چشم می اید از سوریه تا لبنان و یمن و عراق و بزودی ونزوئلا. اخرین سنگر انها در تهران است که بایستی بر سرشان نابود بکنیم.
    0
    2
    دوشنبه ۰۱ دی ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.