هرکول در زاگرس؛ نقش‌برجسته‌ نویافته‌ای که رازهای الیمایی‌ها را فاش می‌کند

نمایی از نقش‌برجسته نبرد هرکول با مادر هیدرا‌ایندیپندنت فارسی: باستان‌شناسان به‌تازگی در ارتفاعات رازآلود زاگرس و در دل صخره‌های کوه منار، نقش‌برجسته‌ای را کشف کرده‌اند که می‌تواند راهگشای فصل جدیدی از شناخت جهان مذهبی و پیوندهای فرهنگی الیمایی‌ها باشد.

این نقش‌برجسته که اکنون «نگارکند منار» نام گرفته، صحنه‌ای شگفت‌انگیز را روایت می‌کند: حضور کاهنی با پوشش عیلامی در برابر هرکول یونانی که این‌ بار نه در پیکره‌ آشنا، یعنی خفه‌ کردن شیر نِمِین، بلکه در نبرد با ماری چندسر، نقش بسته است. به باور باستان‌شناسان، این تغییر روایت، از بازآفرینی اسطوره‌ها در ذهنیت الیمایی‌ها و آمیزش لایه‌های اعتقادی بومی با عناصر یونانی پرده برمی‌دارد و لایه‌ای جدید از تبادلات فرهنگی در زاگرس مرکزی را آشکار می‌کند.

این اثر در قلمرو کوهستانی بختیاری‌نشین امروز و الیمایی‌نشین دیروز قرار دارد؛ جغرافیایی که در گذشته یکی از کانون‌های زندگی، آیین و اقتصاد مردمان الیمایی بود.

الیمایی‌ها قومی ایرانی‌تبار و دامدار بودند که از روزگار هخامنشی تا پایان دوره اشکانی در زاگرس می‌زیستند و گرچه کوچ‌نشین بودند، میراثی گسترده از معماری مذهبی، نگارکندهای صخره‌ای، پیکره‌سازی، ضرب سکه و سازه‌های آیینی از خود به‌ جا گذاشته‌اند.

آن‌ها وارثان فرهنگی عیلامیان به‌شمار می‌آیند؛ مردمانی که رد پایشان از زاگرس مرکزی تا خلیج‌فارس دیده می‌شود و از فروپاشی هخامنشیان تا ظهور ساسانیان پابرجا بودند. با این حال، دوران اوج قدرتشان به عصر پارت‌ها بازمی‌گردد؛ دوره‌ای که توانستند عناصر هنر عیلامی و هخامنشی را در پیوندی سیال، به آیین و هنر ساسانی منتقل کنند.
نقش‌برجسته‌های تاریخی در مسیر ایل‌راه‌ها
ورود فرهنگ یونانی به ایران پس از سقوط هخامنشیان، جهان اسطوره‌ای تازه‌ای را به سرزمین عیلام و سپس الیماییان آورد و آپولون، زئوس، هرکول و دیگر خدایان المپی به‌تدریج جای خدایان عیلامی را گرفتند. با این حال الیمایی‌ها این عناصر وارداتی را دقیقا به شکل یونانی آن نپذیرفتند، بلکه آن‌ها را با سنت‌های بومی و پیشینه عیلامی خود درآمیختند. بازتاب این آمیزش فرهنگی را می‌توان در نیایشگاه‌ها، سکه‌ها، نقش‌برجسته‌ها، معماری و پیکره‌سازی‌های آن دوره مشاهده کرد. «نگارکند منار» اکنون یکی از روشن‌ترین نمونه‌های این تلفیق پیچیده است.

اهمیت این کشف تنها در شناسایی یک نگارکند تازه نیست، بلکه در گشودن دریچه‌ای نو به روی شناخت الیمایی‌ها است. ایوب سلطانی، مدیر پایگاه ملی منظر فرهنگی و صنعتی مسجدسلیمان، که این اثر را برای نخستین‌ بار شناسایی کرد، نگارکندهای صخره‌ای الیمایی را از اصلی‌ترین منابع شناخت تاریخ، آیین‌ها، قلمرو و نظام حکمرانی این قوم می‌داند. به گفته او، هر نگارکند تازه همچون سندی زنده، بخشی از تاریخ فرهنگی زاگرس را بازگو می‌کند.

سلطانی در گفتگو با روزنامه پیام ما تاکید کرد که کوه منار و منطقه اندیکا به‌طور کل، حلقه ارتباطی میان دشت‌های پست شمال خوزستان و دره‌های زاگرس بودند؛ جایی که زندگی کوهستانی، دامداری گسترده و شبکه‌ای از دره‌های درهم‌پیچیده، شرایط زیستی مناسبی برای استقرارهای الیمایی ایجاد می‌کرد. وجود ایل‌راه‌ها‌ــ مسیرهای کوچ و گذرگاه‌های طبیعی‌ــ در این منطقه در شکل‌گیری هویت فرهنگی و اقتصادی نقش اساسی داشت و نگارکند منار هم درست در مسیر یکی از همین ایل‌راه‌ها قرار دارد.

به گفته او، اهمیت ایل‌راه در این‌ است که برای حکام محلی، تسلط بر این مسیرها به منزله تسلط بر منطقه بود. بسیاری از نقش‌برجسته‌های تاریخی در مسیر ایل‌راه‌ها حجاری می‌شدند تا قدرت و حاکمیت حکام را به نمایش بگذارند. ایل‌راه «لالی‌ــ‌چهارمحال» که یکی از مهم‌ترین مسیرهای کوچ فصلی بختیاری‌ها بود، پنج نگارکند مهم دوره الیمایی یعنی برد چوزه، برد بُت، درویش احمد، منار و تاراز را در امتداد خود جای داده است. گذرگاه‌های طبیعی تاراز، دلا و رگ منار با دیواره‌های صخره‌ای مناسب، همچون موزه‌ای طبیعی برای حجاری‌های الیمایی عمل کرده‌اند و هر رهگذری را در مسیر کوچ با نشانه‌های قدرت و آیین‌های حاکمان روبرو می‌کردند.

نقش‌برجسته منار بر زمینه‌ای ذوزنقه‌شکل به ابعاد ۸۱ در ۷۰ سانتی‌متر حک شده و سه صحنه را در خود جای می‌دهد: در سمت چپ، مردی تنومند و عریان‌ــ‌ همان هرکول‌ــ در مرکز، حیوان‌مار با احتمالی نزدیک به مار هیدرا و در سمت راست، مردی با پوشش پارتی که شیئی ناشناخته در دست دارد. حالت ایستادن این مرد به نقش کاهنان الیمایی در نگارکندهای شیرنو، خونگ اژدر و خونگ کمالوند شباهت دارد. اگرچه فرسایش طبیعی و آسیب‌های انسانی بخشی از جزئیات اثر را از بین برده، همین نشانه‌ها برای بازسازی روایت صخره‌نگاره کافی است. سلطانی وضعیت حفاظتی اثر را حساس دانست و اسکن لیزری، حفاظت فیزیکی و تهیه مولاژ عین‌به‌عین را ضروری عنوان کرد.
چشم‌انداز گسترده جهان آیینی الیمایی‌ها در زاگرس
کشف نگارکند منار در ادامه زنجیره‌ای از یافته‌های مهم دوره الیمایی است که در سال‌های اخیر، نقشه فرهنگی این قوم را بازسازی کردند. در تنگ بتان، چهار نقش‌برجسته از هرکول همه با گرزی در دست بر صخره‌ها حک شده که از نقش اجتماعی و آیینی پررنگ این قهرمان یونانی در منطقه خبر می‌دهد. پیکره‌های سنگی و مفرغی هرکول در مسجدسلیمان نیز ادامه همین سنت تصویری‌اند؛ آثاری که نشان می‌دهد هرکول در ذهنیت الیمایی‌ها نه تنها یک شخصیت وارداتی، بلکه موجودی بازتفسیر شده با نقش آیینی بوده است.

نگارکندهای «برد بُت» و «برد چوزه» در اندیکا از دیگر شواهد مهم‌اند؛ آثار صخره‌ای که سیمای حاکمان، آیین‌های مذهبی و عناصر قدرت سیاسی را بازتاب می‌دهند. سبک حجاری این آثار، آمیزه‌ای از سنت‌های عیلامی، اشکانی و هنر بومی زاگرس است و نشان می‌دهد الیمایی‌ها نه تنها میراث‌دار سنت‌های کهن بودند، بلکه هنر خود را در مسیرهای ارتباطی زاگرس به نمایش گذاشته‌اند.

دره شیمبار و منطقه شیرین‌آباد با آرامگاه‌های صخره‌ای، نیایشگاه‌های کوچک و فضاهای آیینی گسترده، یکی از مهم‌ترین مراکز مذهبی الیمایی‌ها بودند. این محوطه‌ها بر پایه تعامل انسان و طبیعت کوهستانی شکل گرفته‌ و بیانگر نوعی معنویت کوهستانی‌ است که در جهان الیمایی ریشه دارد.

سکه‌های ضرب‌شده در حکومت‌های محلی الیمایی که معمولا به نام پادشاهان، نمادهای مذهبی و خط آرامی آذین شده‌اند، یکی از اصلی‌ترین منابع شناخت ساختار سیاسی و اقتصادی این قوم‌اند. همچنین نقش‌برجسته تاراز، درویش احمد و مجموعه استقرارهای باستانی در مسیرهای لالی، چِلو و تاراز از سفال‌های منقوش گرفته تا ابزارهای فلزی و بقایای معماری تکمیل‌کننده تصویری‌اند که نشان می‌دهد الیمایی‌ها نه جامعه‌ای حاشیه‌ای، بلکه فرهنگی پویا با شبکه‌ای پیچیده از آیین، سیاست، اقتصاد و هنر در جهان ایران باستان بودند.
+1
رأی دهید
-1

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.