احمد مقابل چشم مادرش در آتش سوخت؛ احضار و تهدید نزدیکان خانواده + یک کلیپ جدید

احمد بالدی»، جوان ۲۰ ساله عرب که چند روز پیش در اقدامی اعتراض‌آمیز دست به خودسوزی زده بود، روز سه‌شنبه ۱۹آبان۱۴۰۴ بر اثر جراحات ناشی از سوختگی جان خود را از دست داد
هشدار: خواندن این گزارش ممکن است برای برخی آزاردهنده باشد. 
ایران وایر: مریم دهکردی
«احمد بالدی»، جوان ۲۰ ساله عرب که چند روز پیش در اقدامی اعتراض‌آمیز دست به خودسوزی زده بود، روز سه‌شنبه ۱۹آبان۱۴۰۴ بر اثر جراحات ناشی از سوختگی جان خود را از دست داد.

بر اساس ویدیوهای رسیده به ایران‌وایر، مراسم تشییع پیکر او روز چهارشنبه ۲۰مرداد۱۴۰۴ در روستای «غدیرحبسه» با حضور شماری از نزدیکانش انجام شد درحالی‌که فضای روستا به‌شدت امنیتی بود.

۹ روز قبل، ماموران اجراییات شهرداری اهواز برای تخریب دکه اغذیه‌فروشی «مجاهد بالدی»، پدر احمد، به پارک زیتون اهواز مراجعه کردند و او در اعتراض به این اقدام خودسوزی کرد. گزارش‌های اولیه حاکی از آن بود که امیدی به ماندن احمد نیست چراکه او بیش از ۷۰ درصد سوختگی دارد و حالش وخیم است.

حالا پس از مرگ احمد، گزارش‌هایی از استعفای «رضا امینی» شهردار اهواز منتشرشده است؛ اقدامی که بسیاری آن را «نوشدارو پس از مرگ سهراب» توصیف کرده‌اند.
حالا پس از مرگ احمد، گزارش‌هایی از استعفای «رضا امینی» شهردار اهواز منتشرشده است؛ اقدامی که بسیاری آن را «نوشدارو پس از مرگ سهراب» توصیف کرده‌اند***
روستای پدری «احمد بالدی» یعنی «حبس غدیر» در محاصره میدان‌های نفتی غیزانیه، برومی، مارون و آب تیمور واقع‌شده است. در سایه شرکت‌های نفتی و جاده‌های مخصوص. کودکانش اما نان ندارند و پدران روستا بیکارند. در فاصله چند کیلومتر از بندر ماهشهر و پالایشگاه‌های خرد و کلان منطقه ویژه، احمد با شعله‌های آتش فریاد اعتراض سر داد.

«وقتی برای تخریب دکه آمدند احمد گفته بود خودم را آتش می‌زنم اگر اینجا را خراب کنید. یک خانواده ۸ نفره از این دکه نان می‌خورند. مامورها هم به مادرش اهانت کردند و دست مادرش را پیچانده بودند، هم خودش را مسخره و تحریک کردند و به او خندیدند. یکی از مامورها به احمد گفته بود خودت را بسوزان ببینم چطوری می‌سوزانی؟ فندک می‌خواهی یا کبریت؟»

این بخشی از روایت دردناکی است که «هدی کریمی صدر» به ایران‌وایر می‌گوید. او نویسنده و روزنامه‌نگار و یکی از بستگان «احمد بالدی» دانشجوی بیست‌ساله عرب اهل اهواز است. 

احمد بالدی فرزند بزرگ یک خانواده هشت‌نفره بود که پدر و مادری شریف و اهل کار و فرهنگ دارد.

هدی کریمی صدر می‌گوید: «احمد دانشجوی نقشه‌کشی ساختمان بود. آن روز هم مثل همیشه بعد از تمام شدن کلاس به دکه‌شان رفته بود. خانه و محل کار چندان از هم دور نیست. پدرش هم رفته بود شهرداری برای تمدید مجوز و ادامه اجاره محل با شهرداری رایزنی کند که این اتفاق‌ها افتاد.»
یک منبع نزدیک به این خانواده به ایران‌وایر می‌گوید: در تمام‌ روزهایی که احمد بالدی در بیمارستان بستری بود اجازه نزدیک شدن به خانواده را نمی‌دادند و با هرگونه عکس و ویدیو گرفتن به‌شدت برخورد می‌شد«مجاهد بالدی» پدر و «منا بالدی» مادر احمد همیشه رنج برده و زحمت‌کشیده‌اند اما در نه روزی که گذشت آن‌ها هم انگار در آتش بودند. دیدن روی ماه جوانی که برای بزرگ شدن و بالیدنش، برای سلامت به جامعه تحویل دادنش کم خوردند و کم پوشیدند و قناعت کردند زیر تاول‌ها و رنگ برگشته پوستی که از آتش سوخته، آسان نبود.

یک منبع نزدیک به این خانواده به ایران‌وایر می‌گوید: «از روز اول که بیمارستان بود من آنجا بودم. با پدر احمد سال‌ها دوستی و رفاقت دارم. یکی از کنشگران فرهنگی و دردآشنای اهواز است. بیمارستان سوانح و سوختگی طالقانی اهواز کم آدم‌های دردمند در خود ندیده اما درباره احمد چیزی من دیدم و شما چیزی می‌شنوید. آن‌قدر آدم‌های آشنا و غریبه جلوی در بیمارستان برای همدردی و کنار خانواده بودند که از همان روز دوم فضا امنیتی شد.»

این منبع آگاه می‌گوید در تمام‌ روزهایی که احمد بالدی در بیمارستان بستری بود اجازه نزدیک شدن به خانواده را نمی‌دادند و با هرگونه عکس و ویدیو گرفتن به‌شدت برخورد می‌شد: «هم حراست بیمارستان را واداشته بودند که جلوی عکس و فیلم گرفتن را بگیرد هم مامور لباس شخصی در بین مردم بود.»
 چرا احمد خودسوزی کرد؟
۲۰ سال قبل وقتی احمد تازه به دنیا آمده بود پدرش، مجاهد بالدی این دکه را از شهرداری اجاره کرد. مجوزهای لازم را برای راه‌اندازی یک اغذیه‌فروشی کوچک گرفت و کسب‌وکاری را آغاز کرد که در تمامی این سال‌ها همه اعضای خانواده هر طور توانسته‌اند برایش وقت گذاشته و زحمت‌کشیده‌اند.

روز حادثه مجاهد بالدی به شهرداری می‌رود. هدی کریمی صدر به ایران‌وایر می‌گوید: «نامه‌ای برای پایان زمان اجاره دکه و تاریخ تخلیه داده بودند. مجاهد رفته بود که برای تخلیه مهلت بگیرد اما در شهرداری به او گفته بودند، همین امروز دکه خراب خواهد شد. احمد دانشگاه بود یکی از اساتیدش نمی‌آید به مادرش زنگ می‌زند و می‌گوید نزدیک خانه است اما چون خانه‌شان به دکه نزدیک بود موقع برگشتن متوجه حضور مامورها برای تخریب دکه می‌شود.»

 احمد وقتی با ماموران شهرداری مواجه شد که قصد تخریب محل کار او و خانواده‌اش را داشتند. ابتدا از آن‌ها درخواست می‌کند این کار را نکنند که نمی‌پذیرند و فاجعه آغاز می‌شود. «احمد از در پشتی دکه می‌رود تو. درها اتوماتیک و برقی بودند. مامورها برق را قطع می‌کنند و احمد آنجا گیر می‌افتد. می‌گوید اگر بی‌خیال نشوید خودم را آتش می‌زنم. بیشتر تحریکش می‌کنند. مادرش که از دیر آمدنش نگران شده به دکه می‌رود و ماجرا را می‌بیند. شروع می‌کند به التماس کردن به مامورها که برق را وصل کنند تا بتواند وارد مغازه شود و پشیمانش کند. حتی دست و پای یکی از مامورها را می‌بوسد. به آن‌ها گفته بود به من اعتماد کنید بگذارید بروم داخل پسرم را راضی می‌کنم بیاید بیرون شما کارتان را انجام دهید اما مامورها مادرش را با خشونت سوار ماشین اجراییات کردند و بردند و همین خشم احمد را دوچندان می‌کند.»

منا مادر احمد شاهد صحنه دل‌خراشی است. او دست‌بسته در ماشین اجراییات است و احمد فندک می‌کشد و شعله‌ها از تنش بالا می‌روند. مامورهای آتش‌نشانی وقتی موفق به باز شدن در شدند که شعله‌ها، تن نور چشم‌های منا را سوزانده بودند.
چرا شهرداری حاضر به تمدید مهلت تخلیه نشد؟
ایران‌وایر دریافته است که شهرداری اهواز بسیاری از مکان‌هایی را که پیش‌تر با بستن قرارداد و اخذ مجوز در اختیار شهروندان قرار داده به هر طریقی پس می‌گیرد تا به افراد دیگری با شرایط روز اجاره دهد.

به گفته منابع آگاه محل دکه خانواده احمد بالدی در پارک زیتون یکی از مکان‌های مرغوب است و شهرداری بیش از همه تصمیم دارد شرایط اجاره دادن این دکه‌ها را تغییر دهد.

مجاهد بالدی پدر احمد در گفتگویی که پیش از درگذشت فرزندش با روزنامه اعتماد کرده گفته است که همه هزینه‌های زندگی خانواده شش‌نفره او از همین اغذیه‌فروشی تامین می‌شده است.

یکی از فعالان رسانه‌ای اهواز که در روزهای گذشته با خانواده احمد بالدی در ارتباط بوده به ایران‌وایر می‌گوید: «در ماه‌های گذشته با احتساب احمد، چهار خودسوزی اعتراضی در خوزستان رخ‌داده که نخ هرکدام را بگیرید به یک مقام دولتی می‌رسید. احساسات این مردم چقدر باید جریحه‌دار بشود تا آقایان به خودشان بیایند؟»

او می‌گوید بسیاری از بستگان و شهروندانی که برای همدردی مقابل بیمارستان طالقانی گردآمده بودند وقتی استاندار برای عیادت آمد یک‌صدا خواهان برکناری شهرداری شدند: «این فقط خواست خانواده احمد نبود اما درنهایت بعدازاینکه احمد جانش از دست رفت گفتند امیری استعفا کرده. آقای امیری در ویدیویی که برای توجیه عملکرد عوامل شهرداری در برخورد با این جوان منتشر کرد ذره‌ای نه در کلام و نه در زبان بدن خود و مجموعه تحت امرش را مقصر در شرایط موجود ندید و همدلی نکرد.»

شهرداری اهواز در این ویدیو اقدام عوامل شهرداری در تخریب دکه اغذیه‌فروشی پدر احمد بالدی را «مسالمت‌آمیز، قانونی و با حکم قضایی» توصیف کرده بود.
دستور رییس جمهور،استعفای شهردار، بازداشت عوامل 
خبرگزاری میزان روز دوشنبه ۱۸آبان۱۴۰۴ گزارش داد که «شهردار و مسوول اجراییات منطقه ۳ اهواز» در پی این حادثه بازداشت شدند اما با «قرار وثیقه» آزاد هستند.

همزمان دادسرای عمومی و انقلاب مرکز خوزستان با انتشار بیانیه‌ای مردم، روزنامه‌نگاران و فعالان رسانه‌ای تهدید کرد و نوشت:«دستگاه قضایی با هر فرد یا جریان و با هر گرایشی، همگام با دشمنان میهن اسلامی، بخواهند از این حادثه برای ایجاد تفرقه و تحریک احساسات قومیتی و برهم زدن آرامش و امنیت عمومی بهره‌برداری کنند، برخورد می‌کند»

این بیانیه تاکید کرد که «رسیدگی قضایی دقیق و همه‌جانبه به حادثه تلخ در دستور کار دادسرای مرکز استان قرار گرفته و با جدیت در حال پیگیری است.»

دادستان اهواز بازداشت موقت شماری از فعالان رسانه‌ای را تایید کرد و گفت: «چند نفر نیز که در فضای مجازی به دنبال ایجاد تنش و آشوب بودند در حال حاضر با قرار کفالت آزاد هستند.»

پس از جان‌باختن احمد بالدی پدرش مجاهد در برابر شهروندانی برای همدردی به او و خانواده‌اش پیوسته بودند ایستاد و گفت « تا وقتی شهردار از این شهر نرود ما نه پیکر را تحویل می‌گیریم نه مراسم عزاداری داریم.»

ساعتی پس از این اظهارات، استانداری خوزستان در بیانیه‌ای اعلام کرد: «رضا امینی شهردار اهواز از سمت خود کناره‌گیری کرده و معاون خدمات شهری شهرداری، شهردار منطقه سه، معاون همان منطقه و مسوول اجراییات نیز از سمت خود برکنار شده‌اند.»

همزمان ایران‌وایر مطلع شده که برخی از نزدیکان خانواده بالدی توسط اداره اطلاعات اهواز احضار شده و تحت فشار قرارگرفته‌اند که مراسم خاکسپاری او بعد از استعفای شهردار باید در اسرع وقت انجام شود. آن‌ها همچنین موظف شده‌اند «خانواده را آرام کنند.» 

منظور از آرام کردن خانواده این بوده که مجاهد بالدی آنچه در ویدیوی بعد از مرگ فرزندش گفته را فراموش کند. او گفته است: «ما یک خانواده ۸ نفری هستیم اگر شهردار از این شهر نرود نفر بعدی که خودش را می‌سوزاند خودم هستم.»

«مسعود پزشکیان» رییس دولت چهاردهم در جمهوری اسلامی، در پیامی به خانواده بالدی تسلیت گفت و به وزیر کشور دستور داد، «هر چه سریع‌تر کمیته‌ای ویژه برای بررسی دقیق ابعاد ماجرا و پیگیری برخورد قاطع با خاطیان» تشکیل شود.

«محمدرضاموالی‌زاده»، استاندار خوزستان با صدور پیامی ضمن ابراز همدردی با بازماندگان بر «برخورد شدید با مسببان و خاطیان سانحه» تاکید کرد. 

خردادماه ۱۴۰۴ مرکز آمار ایران، خوزستان را در صدر استان‌های با  بالاترین شاخص «فلاکت» قرار داد. فقر و بخش چشمگیری از جوانانِ بیکار در خوزستان احساسِ «به ته خط رسیدن» دارند. احمد بالدی یکی از به ته‌رسیده‌ها بود. یکی از کسانی که صدایش شنیده نشد، کرامت انسانی‌اش مورد بی‌مهری و بی‌توجهی  قرار گرفت و شد آنچه نباید می‌شد.
+32
رأی دهید
-2

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۶
    ASH. ASH - هنگ کنگ ، هنگ کنگ

    قیافه مسئولین رو نگاه میکنی خباثت و خون خواری از چشمشون میباره. اقلیت حرومزادگان، مردم یک کشور با پیشینه غنی رو گروگان گرفتند
    0
    38
    ‌پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۶
    ASH. ASH - هنگ کنگ ، هنگ کنگ

    از بخشدار گرفته تا مراتب بالاتر یک شهر رو از استان دیگه میارند. نیروهای سرکوب اقوام مختلف رو در شهرهای دیگه مستقر میکنند بعد میگند ما بریم ایران تجزیه میشه. لعنت به سلسله آخوندیان
    0
    33
    ‌پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۲۴
    کمال تعجب - هنگکنگ، تاجیکستان

    ننگ بر جمهوری اسلامی. حداقل حق زندگی مردم خوزستان ازشون گرفته میشه که خرج نمایش پستان زن و دختر شمعخانی بشه.
    0
    32
    ‌پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۷
    خردگرا - برن، سوییس

    تا آخوند کفن نشود، این وطن، وطن نشود.
    0
    26
    ‌پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۳
    Chokam - ری، ایران
    این چه کاری بود کردی دانشجو چیه، یه دوره ۴ماهه کاربردی میدیدی آشپزی یا نجاری توی همون خانواده خودت مشتری پیدا میکردی سفارش می گرفتی خیلی بهتر بود از ۴ سال بری دانشگاه، بعد اینهمه خرج دانشگاه و مشقت هیچی هم یاد نمی گرفتی، آخرش یه تیکه کاغذ پاره بدستت میدادند هیچ کاری هم بلد نبودی بعد ۴ سال! ۴سال بدبختی بی حاصل کم نیستا، خودش یه خودکشیه. نرید دانشگاه، جهان متمدن پر از کالجه یعنی دوره های چند ماهه نهایتا ۲ساله کاریادگرفتن، اگه هیچ جا مشتری نبود توی خود خانواده سفارش بگیریدبه خانواده پدرمادر برادر خواهر وابسته بشید خیلی بهتره تا به این دانشگاه و بانک و شهرداری اشتباهی وابسته بشید
    20
    2
    ‌پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۹
    فرازمینی - گلاسگو، انگلستان
    امیدورام به این زودیها هیچ اتفاقی واسه خامنه ای نیفته و زنده بمونه تا بعد از سرنگونی رژیم به دست مردم بیفته. ملت میدونند با این حـ... چکار کنند. چنان بلایی به سرت بیارند خامنه ای که آرزو کنی ایکاش میشد برگردی به همون حمام منصوری و برای رضای خلق خدا لواط فی سبیل الله میدادی
    0
    14
    ‌پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۳
    paksan - ایران، ایران
    آفرین به دادستان و دادگاه که بدون جانبداری دست به دستگیری و تشکیل پرونده برای مسئولین کرده. جدای از اینکه واقعا اینها گناهکار باشند یا نباشند قوه قضائیه باید مستقل از همه جا و همه رسانه ها عمل کنه و وقتی قتلی صورت میگیره بدون توجه به طرفیت ها اقدامات قانونی را به سرعت انجام بده و عوامل دخیل باید دستگیر و حتی مقامات برای حضور در دادگاهها باید استعفا یا معلق بشوند تا روند رسیدگی پرونده در دادگاه تداخل نداشته باشه و هیچ مقامی نباید در زمان برگذاری دادگاه برای کشف حقیقت و کشف جرم استخدام دولت و حکومت باشه. باید این روال عادی بشه که هر پرونده ای که شروع میشه و دادستان و شاکی خصوصی شکایتشون پذیرفته میشه و دادگاه اعلام جرم میکنه باید یا استعفا بدهند یا معلق بشوند تا بعد از نتیجه دادگاه.
    0
    0
    ‌پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.