ایران «گرسنه» است
+46
رأی دهید
-8
مسعود پزشکیان رئیسجمهوری ایران، اخیراً در نشستی با با انتقاد از اوضاع اقتصادی کشورش به صراحت گفت: «ترکیه نفت و گاز ندارد، ژاپن و کره هم ندارند، نفت می خرند و وضعیت آنها از ما بهتر است و زندگیشان هم خیلی خوب است.» او با تلخی افزود: «ما نفت و گاز داریم ولی گرسنه هستیم».
سخن پزشکیان صادق است؛ چراکه «گرسنگی ایران» نه معلول کمبود مغزهای ماهر و توانا و نه ناشی از فقر منابع طبیعی است و نه به فقدان میراث تمدنی و ضعف آرمان اجتماعی باز میگردد.
ایرانیان مردمی بااستعداد و شکیبا هستند، به صداقت و پاکدستی شناخته میشوند و به مهارتشان در تجارت و امور مالی و مدیریت شهرهاند.
اما اگر همه این مزایا موجود است، پس چرا رئیسجمهوری از گرسنگی شکایت میکند؟ پاسخ ساده است: زیرا این ایدئولوژی است که قاتل توسعه است و ثروت را بر باد میدهد.
این شیوه اداره دولت است که سرنوشت ملتها را رقم میزند. تجربه چین بهروشنی همین موضوع نشان داد. چین در دوران مائو تسهتونگ، با وجود برخورداری از همه مقومات قدرت، کشوری فقیر بود. ایدئولوژی کمونیستی و شعارهای کارگری، روح ابتکار را کشت و توسعه را به تعویق انداخت.
اما حدود چهار دهه پیش، دنگ شیائوپینگ، رهبر اصلاحطلب، کمابیش همان چیزی را گفت که امروز رئیسجمهوری ایران میگوید و بهرغم امکانات فراوان، از گرسنگی شکایت کرد. او سپس مسیر را قاطعانه تغییر داد؛ تصویر نمادین مائو را نگه داشت، اما ایدئولوژی او را ملغی ساخت.
دنگ شیائوپینگ، کمونیسم را بهعنوان شعار حفظ کرد و توسعه را به سطح یک باور، ارتقا داد. شعارهای مائو بر کوهها حک گردید، اما از ذهنها زدوده شد. درهای چین بهروی بازار گشوده شد و به دومین قدرت بزرگ اقتصادی جهان تبدیل گردید.
ایران اما بیش از چهل سال ایدئولوژی را آزمود که نتیجهاش، تحریمها و جنگها و اقتصادی وامانده و جامعهای گرفتار فقر و بیکاری بوده است. جنگ اخیر با اسرائیل میتواند همچون شوکِی دردناک باشد که انگیزه بیداری از کمای ایدئولوژیکِ طولانی را فراهم ساخته است.
تنها راهِ پیشِ روی ایران همان راهِ حل چینی است: حفظ هویت، گرویدن به ایدئولوژیِ توسعه به جای ایدئولوژیِ انقلاب و پیوستن به رقابتِ تمدنی با جهان بهجای کشمکشها و منازعاتِ ایدئولوژیک با آن.
ایدئولوژیها دشمن شکوفاییاند. ملل عرب نیز آن را در قالب ایدئولوژیهای قومگرایانه و اسلامگرایی تندرو آزمودهاند که حاصل آن، شکستی سنگین بود؛ اقتصادها نابود شد، کشورها از هم گسیختند، میلیشیاها گسترش یافتند، و فقر و یأس فراگیر شد.
در مقابل، تجربه کشورهای خلیجی، نمونهای قابل دسترس و الهامبخش است. همسایگان ایران که صاحب همان ثروتها هستند، راه توسعه و برخورد باز را برگزیده و ایدئولوژیها را کنار گذاشتند؛ نفت را به سرمایهگذاری بدل کرده، درآمدها را صرف ساخت شهرهای مدرن کرده و جوامعشان را به اقتصادهای شکوفا تبدیل کردند.
تفاوت نه در جغرافیاست و نه در وفور منابع و نیروی انسانی، بلکه در اندیشهای است که کشور را اداره میکند.
سخن پزشکیان صادق است؛ چراکه «گرسنگی ایران» نه معلول کمبود مغزهای ماهر و توانا و نه ناشی از فقر منابع طبیعی است و نه به فقدان میراث تمدنی و ضعف آرمان اجتماعی باز میگردد.
ایرانیان مردمی بااستعداد و شکیبا هستند، به صداقت و پاکدستی شناخته میشوند و به مهارتشان در تجارت و امور مالی و مدیریت شهرهاند.
اما اگر همه این مزایا موجود است، پس چرا رئیسجمهوری از گرسنگی شکایت میکند؟ پاسخ ساده است: زیرا این ایدئولوژی است که قاتل توسعه است و ثروت را بر باد میدهد.
این شیوه اداره دولت است که سرنوشت ملتها را رقم میزند. تجربه چین بهروشنی همین موضوع نشان داد. چین در دوران مائو تسهتونگ، با وجود برخورداری از همه مقومات قدرت، کشوری فقیر بود. ایدئولوژی کمونیستی و شعارهای کارگری، روح ابتکار را کشت و توسعه را به تعویق انداخت.
اما حدود چهار دهه پیش، دنگ شیائوپینگ، رهبر اصلاحطلب، کمابیش همان چیزی را گفت که امروز رئیسجمهوری ایران میگوید و بهرغم امکانات فراوان، از گرسنگی شکایت کرد. او سپس مسیر را قاطعانه تغییر داد؛ تصویر نمادین مائو را نگه داشت، اما ایدئولوژی او را ملغی ساخت.
دنگ شیائوپینگ، کمونیسم را بهعنوان شعار حفظ کرد و توسعه را به سطح یک باور، ارتقا داد. شعارهای مائو بر کوهها حک گردید، اما از ذهنها زدوده شد. درهای چین بهروی بازار گشوده شد و به دومین قدرت بزرگ اقتصادی جهان تبدیل گردید.
ایران اما بیش از چهل سال ایدئولوژی را آزمود که نتیجهاش، تحریمها و جنگها و اقتصادی وامانده و جامعهای گرفتار فقر و بیکاری بوده است. جنگ اخیر با اسرائیل میتواند همچون شوکِی دردناک باشد که انگیزه بیداری از کمای ایدئولوژیکِ طولانی را فراهم ساخته است.
تنها راهِ پیشِ روی ایران همان راهِ حل چینی است: حفظ هویت، گرویدن به ایدئولوژیِ توسعه به جای ایدئولوژیِ انقلاب و پیوستن به رقابتِ تمدنی با جهان بهجای کشمکشها و منازعاتِ ایدئولوژیک با آن.
ایدئولوژیها دشمن شکوفاییاند. ملل عرب نیز آن را در قالب ایدئولوژیهای قومگرایانه و اسلامگرایی تندرو آزمودهاند که حاصل آن، شکستی سنگین بود؛ اقتصادها نابود شد، کشورها از هم گسیختند، میلیشیاها گسترش یافتند، و فقر و یأس فراگیر شد.
در مقابل، تجربه کشورهای خلیجی، نمونهای قابل دسترس و الهامبخش است. همسایگان ایران که صاحب همان ثروتها هستند، راه توسعه و برخورد باز را برگزیده و ایدئولوژیها را کنار گذاشتند؛ نفت را به سرمایهگذاری بدل کرده، درآمدها را صرف ساخت شهرهای مدرن کرده و جوامعشان را به اقتصادهای شکوفا تبدیل کردند.
تفاوت نه در جغرافیاست و نه در وفور منابع و نیروی انسانی، بلکه در اندیشهای است که کشور را اداره میکند.
۳۵

arian1 - ابادان، ایران
واقعیت این است که با ایدئولوژی مذهبی به شدت خرافاتی و عقب مانده که عده ای بی سواد و فاسد مجریان ان هستند نمی توان به پیشرفت و تمدن رسید. یک نگاه سطحی به تمام کشورهای اسلامی این حقیقت را اشکار می کند که مذهب وسیله ای برای عقب ماندگی و فلاکت است نه راهی برای پیشرفت و رفاه.
21
33
شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴ - ۱۸:۵۲
۴۳

Chokam - ری، ایران
ما تونستیم مثل اروپاییها نرخ باروری رو بیاریم پایین. تقریبا از هند و پاکستان و کشورهای همسایه بجز ترکیه وضع بهتری داریم از لحاظ نرخ باروری. با اینحال مشکلی که داریم تولید کالاهای اساسی است مثل گوشت و گندم و برنج. صدالبته هند و پاکستان رتبه های اول و چهارم تولید برنج دنیا رو دارند ما از این نظر باختیم گنجینه ایران و بلکه بشر رو جلگه خزری حاصلخیز بود نابود کردیم و ویلا و فروشگاه و هتل و منطقه ازاد ساختیم تازه ان هم برای فروش جنس بنجول چین یعنی بازار انها شدیم ، خب بدبختها حداقل بازار اجناس خودتون باشید، اخه این چه کاریه مزارع خودت رو نابود کنی دکان بسازی برای جنس بنجول مزارع چین. تنها نقطه مثبت ما همون نرخ باروری خیلی پایین نسبت به هند و پاکستانه، ولی گرسنه ایم چون از تولید کالاهای اساسی غافل شدیم، برعکس پاکستان که امروز ازش برنج و گوشت وارد می کنیم فعلا غذا داره ومی تونه فرو نپاشه،نقطه ضعفش نرخ بالای باروری است، دقت کنید نرخ باروری با نرخ رشد جمعیت فرق داره. اما خطر فروپاشی ما بخاطر نابودی تولید کالای اساسی و در نتیجه گرسنگی زیاده تنها شانس ما نرخ باروری کم ماست وگرنه زودتر گرسنه میشدیم
8
4
شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
