«به بهانه پیروزی مسیح علینژاد بر تروریسم»
+12
رأی دهید
-59
تهیه و تنظیم: هوشنگ اسدیاختر قاسمی
حکم ترور نافرجام مسیح علینژاد و ضرورت تفکیک امنیت از نقد سیاسی دیروز در آمریکا، دو فرد مرتبط با شبکه جاسوسی و جنایی روسیه که بهاتهام تلاش برای ترور مسیح علینژاد به دستور جمهوری اسلامی تحت محاکمه در دادگاه فدرال امریکا قرار گرفتند، هرکدام به ۲۵ سال زندان محکوم شدند.گرچه گفته شده این حکم سنگین عمدتا به دلیل دهها میلیون دلار پولشویی به آنها داده شده و منتقدین هم معتقدند اسناد و دلایل کافی برای ترور مسیح علی نژاد از جانب مقامات بالا حکومت وجود ندارد، اما این حکم یادآور واقعیتی تلخ اما روشن است:
جمهوری اسلامی برای حذف مخالفان خود از ترور، تهدید، ربایش و ارعاب ابایی ندارد! و هیچ مخالفی(حتی کسی که نقدش میکنیم )نباید قربانی خشونت سیاسی شود. ترور و حذف فیزیکی مخالف همیشه و در هر شرایطی محکوم است. اما محکومیت ترور به معنای تعطیلکردن نقد سیاسی نیست. در جامعهای سالم، میتوان همزمان از امنیت دفاع کرد و رفتارهای نادرست سیاسی را نقد نمود.
مسیح علینژاد در جهانیکردن صدای زنان ایران علیه حجاب اجباری، از «آزادیهای یواشکی» تا «چهارشنبههای سفید»، نقش چشمگیری داشت و این بخش از کارنامه او قابل احترام است. اما پس از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»، مجموعهای از تصمیمات و رفتارهای مستند موجب سقوط سرمایه اجتماعی او شد: در اولین مصاحبه خود با از رسانه های معتبر امریکا پس از قتل مهسا امینی گفت: «رهبر این جنبش منم.»
در لحظهای که جامعه به وحدت نیاز داشت، این جمله جنبشِ ملی را به محوریت شخصی سوق داد.
در ویدیویی که از داخل خودرو به همراه همسرش منتشر شد،همسرش او را «رهبر جنبش» خطاب کرد و او این تصویر را بنوعی تأیید کرد که در تضاد با ماهیت جمعی خیزش بود.
دیدار با امانوئل مکرون با هماهنگی برنار-آنری لوی و اظهار اینکه «خوشحالم مردان اینجا نیستند» و جنسیتی معرفی کردن انقلاب، نه تنها به وحدت کمک نکرد، بلکه شکاف و تفرقهایجاد کرد.
رفتارهای هیجانی و خودمحورانه، و حذف دیگران از صحنه،فرصت «منشور مهسا» را به میدان اختلاف و فروپاشی تبدیل کرد. تکرار مداوم شعار «رهبر منم، رهبر تویی» در ظاهر دعوت به مشارکت بود، اما در عمل از سوی جامعه تلاشی برای نفی نقش رهبری چهرهای ملی و محبوب شاهزاده تعبیر شد.
بهجای اتکا به نیروهای ملیگرا، سکولار و پایبند به تمامیت ارضی، او در حلقهای محدود از: اصلاحطلبان سابق چپهای رادیکال و عناصر تجزیهطلب قرار گرفت؛ جریاناتی که برخی از آنان نه باور به براندازی جمهوری اسلامی دارند و نه اعتقادی به تمامیت ارضی ایران و منافع ملی مردم ایران. اگر مسیح علینژاد در کنار نیروهای ملی و در کنار شاهزاده رضا پهلوی میایستاد، میتوانست نقشی تاریخی در پیشبرد جنبش داشته باشد. اما انتخابهای نادرست و تصور رهبری فردی خود، به از دست رفتن یک فرصت تاریخی کمک کرد. رهبری ملی یعنی مشروعیت و مقبولیت بخش عظیم جامعه و نه ادعا تجربه تاریخی نشان داده که هر جنبشی به رهبری نیاز دارد. دوری از شخصمحوری، به معنای نفی رهبری ملی نیست؛ رهبری شاخصههای خاص خود را دارد:
گذشته سیاسی روشن و قابل اتکا، مشروعیت اجتماعی، تجربه تاریخی ،محبوبیت مردمی، اعتبار ملی و جهانی ویژگیهایی که امروز نه تنها بخش بزرگی از جامعه ایران بلکه جهان آنها را در شاهزاده رضا پهلوی میبیند.
پس مشکل، رهبری نیست؛ مشکل ادعای رهبری بدون پشتوانه است. کاهش محسوس بازخوردها در شبکههای اجتماعی مسیح علینژاد، از صدها هزار لایک به ده بیست هزار و سیل نظرات انتقادی، نشان میدهد جامعه قضاوت خود را کرده است.
سرمایه اجتماعی امانت مردم است؛ نه ملک شخصی.
من، گرچه در دوران اصلاحطلبیِ مسیح علینژاد از منتقدان او بودم، اما زمانی که از ساختار قدرت فاصله گرفت و به مردم نزدیک شد، از او حمایت کردم.
ولی طی سه سال گذشته دیدم که خودمحوری رسانهای، خطاهای تاکتیکی و قرار گرفتن کنار جریانهایی بیگانه با منافع ملی ایران، چگونه به حرکت مردم آسیب زد. بنابراین از او فاصله گرفتم و امروز از منتقدان جدی رفتارهای سیاسی او هستم.
این نقد از سر خصومت نیست؛ از سر مسئولیت و تجربه است. من نه رقابت فاندی دارم و نه رقابت باندی.
اگر لازم باشد برای بیان حقیقت هزینه سیاسی، اجتماعی یا مالی بدهم، هم میدهم؛
چنانکه امروز نیز به دلیل افشاگری علیه باند فاندی شادی صدر/شادی امین با شکایت حقوقی مواجه هستم. سکوت در برابر خطایی که به سرنوشت ایران آسیب بزند، خیانت به میهن و مردم است.
امیدوارم مسیح علینژاد، همانگونه که بارها تأکید کرده و حتی دیروز مقابل دادگاه فدرال آمریکا گفت که «دختری روستایی از شمال ایران»، از خانوادهای ساده و زحمتکش بوده، به همان صداقت و ریشه مردمی بازگردد؛ در کنار مردمی که به ایران می اندیشند نیروهای ملی و سکولار بایستد، نه حلقههای محدود سیاسی همچون چپ های رادیکال و یا مخالفان تمامیت ارضی ایران، و برای زنان و برای کل ملت ایران، در کنار نیروهای ایرانگرا مبارزه کند. چنین بازگشتی میتواند اعتبار او را بازسازی کند و جایگاهش را نزد مردم تغییر دهد.
اختر قاسمی کلن، ۲۹ اکتبر ۲۰۲۵
------------------------------------
هوشنگ اسدی (سوادکوهی)
شاید این فرصتی مناسب برای دردِ دل باشد.
ممکن است از سابقهی پشتیبانی فعال من از مسیح در همان سالهای آغازین فعالیتش آگاه باشید. من از نخستین کنشگران مرد ایرانی در خارج از کشور بودم که با جدیت در کنار مسیح ایستادم.
بهعنوان مدافع حقوق زنان ایران و یکی از بانیان دو تشکل زنان ایرانی در خارج کشور، تمام تلاشم این بود که در کنار فعالان زن ، بهویژه چهرههای شناختهشده ، حضور مؤثر داشته باشم.
تونیا ولیاوغلی، شهلا عبقری، کیانوش توکلی، مراد خورشیدی و بسیاری از دوستان دیگر در این فضای مجازی میتوانند این همراهی را تأیید کنند.
ارتباط من با مسیح از حمایت در قالب نوشتن مقالات آغاز شد و به رابطهای مستقیم در کانال شخصی او انجامید. این ارتباط تا اوایل جنبش «زن، زندگی، آزادی» تقریباً بهطور منظم ادامه داشت.
من دربارهی فعالیتهایش و نقش خودم و دوستان همراه در پشتیبانی از او پیامهای شخصی رد و بدل میکردیم. آن دوران از زیباترین خاطرات من است و من به این همکاری کوچک اما صمیمی افتخار میکنم. هرگز از هیچ کمکی که در حد توان به او کردم پشیمان نیستم.
در این مسیر، بارها زخمزبان برخی هواداران سلطنت، اصلاحطلبان حکومتی و متکبران چپ را تحمل کردم؛ کسانی که شایستگی و تلاش مسیح را نادیده میگرفتند. با قلم خود کوشیدم تصویر واقعیتری از تلاشها و نقش مهم او برای دیگران ترسیم کنم.
مسیح چون «گرگی بیآزار اما زخمی» جنگید. میگویم گرگ، زیرا حیوانی است که اغلب بهناحق با صفاتی چون درندگی و بیرحمی شناخته میشود؛ اما گرگی که من از او سخن میگویم، گرگی است زخمی و تنها در سرمای سوزان زمستان، ناچار به جنگیدن تا پای مرگ برای بقا. و اینجا، مسیح بود که زنده ماند.
پیامهای صوتی و نوشتاری او از آن سالها را هنوز نزد خود دارم؛ اسناد ارزشمندی از مسیر مبارزهاش. اگر روزی او صلاح بداند، آنها را منتشر خواهم کرد.
وقتی کیانوش و من انتقادهایی ، گاه بهصورت صوتی ، برایش میفرستادیم، با فروتنی میپذیرفت و خودانتقادی داشت. مسیحی که من میشناختم، تا پیش از انقلاب ژینا، زنی بود فروتن، جنگنده، پرشور، پرحرف اما شجاع و دوستداشتنی.
در همراهی با دوست مشترکمان، ناهید پرشون، ذوق و شوق بسیاری داشتم تا نقشی هرچند کوچک در پروژهی «صدای من باش» داشته باشم. او بهراستی صدای برخاسته از جنبش زنان ایران بود؛ سالها چنین بود.
گاه پیامهایی از او میآمد:
«هوشنگ، مادر دادخواهی را سپاه موبایلش را گرفته، باید هر طور شده برایش پول بفرستیم تا گوشی جدید بخرد، چند شب دیگر با او لایو دارم...»
یا در مورد دختری فراری از تماشاگران فوتبال در ترکیه، که بیدرنگ باید کاری میکردم. در چنین لحظاتی، همهی اعتبارم میان دوستان در خدمت انجام آن وظیفه بود.
همیشه تأکید کردهام و باز هم میگویم: بسیار مفتخرم که در کنار او بودم.
اما از زمانی که کنشگری او به عرصهی سیاست و توهم رهبری کشیده شد، راهمان از هم جدا شد. پس از آن، هیچ پیام و ارتباطی میانمان نماند؛ پیامهای من یکطرفه شد.
آخرین پیامم را، به عنوان سند، همینجا میگذارم، در ژوئن ۲۰۲۵.
مسیحِ امروز برای من شگفتانگیز نیست، اما دیگر نمیتوانم از او پشتیبانی کنم.
---------
آخرین نامه ام به مسیح
۲۳ ژوئن ۲۰۲۵
با درود و مهر فراوان به مسیح عزیز،
با آرزوی سلامتی و کامیابی برای تو و پیروزی مردم شجاع ایران در نبردشان علیه تاریکی و نکبت اسلامی.
نمیدانم این پیام کوتاه من به دستت خواهد رسید یا نه، اما دلم خواست که برایت بنویسم.
مسیح جان، من همان هوشنگ هستم، که همیشه در کنارت و پشتیبان مبارزه ات بودم.
در این روزهای سرنوشتساز، احساس میکنم آخرین و اثرگذارترین گامی که میتوانی برداری، گامیست تاریخی و سرنوشتساز:
اینکه آشکارا و با صدایی رسا، برای نجات ایران، از رضا پهلوی به عنوان چهرهای برای دوران گذار حمایت کنی.
آری، تو میتوانی صادقانه از پروژه همبستگی هم یاد کنی، و با شجاعت بگویی که امروز، برای رهایی میهن، مسیر تازهای را برگزیدهای.
مسیح عزیز ، جانه خواخئر، من اطمینان دارم که تاریخ از تو با احترام یاد خواهد کرد. تو در دل جنبشی ایستادهای که زنان ایران را بیدار کرد و جهانی را تکان داد. هرچند این روزها ممکن است کمتر قدردانی ببینی، اما باور کن هوشنگ هنوز به خوبی تو را میفهمد و در دلش برایت احترام عمیقی دارد .
رضا پهلوی، با تمام کاستیهایی که دارد، امروز شاید تنها امیدیست که میتواند نیروی پراکندهی اپوزیسیون را به هم نزدیک کند.
تنها کسیست که شاید بتواند رشتههای گسسته را به هم پیوند زند و نگذارد ایران، طعمهی گرگهای داخلی و خارجی شود.
از تو خواهش میکنم، صادقانه، روشن و دلیرانه پرچمت را بالا بگیری، بگویی در کنار او ایستادهای؛ برای ایران، برای آینده، برای زندگی.
با امید هوشنگ
۲۵

فاطی کماندو - قرچک، ایران
از دیدن این سگ صیغه ای دهنی حالم بهم میخوره. کاش اونی که درستش کرده اون شب خوابش می برد تا یک همچین میوه تلخی به دنیا نمی امد.
30
39
جمعه ۰۹ آبان ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۹
۷۵

Butler - سیدنی، استرالیا
اون زنازاده عینکی درعکس بالا شوهر نایاکی مسیح علینژاد میباشد که در مونیخ همانند تاکتیک فیلم برداری زنازادگان وزرات اطلاعات از تجمعات اعتراضی داخل از تجمع پادشاهیخواهان فیلم برداری میکرد .
8
38
جمعه ۰۹ آبان ۱۴۰۴ - ۱۷:۰۷
۶۹

sabbas - لندن، انگلستان
شاید من اشتباه میکنم، اما همین اندک آزادی هم که زنان ایرانی الان دارند به خاطر مصی علینژاده.
32
14
جمعه ۰۹ آبان ۱۴۰۴ - ۱۷:۳۲
۳۳

10Arshan - دریاچه ارومیه، ایران
یافتههای دادگاه و حکم نهایی. هر دو متهم، یعنی امیروف و عمرُف، در دادگاه فدرال نیویورک به اتهامات زیر مجرم شناخته شدند:. توطئه برای پولشویی طبق بند ۱۹۵۶(h) قانون فدرال آمریکا؛. توطئه برای قتل بهصورت اجیر کردن قاتل (murder-for-hire)؛. اقدام به قتل در راستای فعالیت تبهکارانه سازمانیافته (racketeering)؛. استفاده از اسلحه در جریان ارتکاب جرم خشونتآمیز.
7
14
جمعه ۰۹ آبان ۱۴۰۴ - ۱۸:۳۳
۴۳

paksan - ایران، ایران
تهیه و تنظیم: هوشنگ اسدی ، اختر قاسمی عوامل بودجه خوار وزارت خارجه کجا و موساد خخخ کسانی که زندگیشون از بودجه های رژیم هایی که باتروریسم و ترور گره خورده میگذره و جالبه برای ترور کردن بقیه دست میگیرند. ترور و ترویست منفورند ولی دیگ به دیگچه نمیگه روت سیاه هستش . باد بکارید طوفان درو میکنید پس کسانی که تمام فعالیت و زندگیشون از بودجه های تروریستی تامین میشه نمیتوانند برای تروریستها نسخه بپیچند.
15
4
جمعه ۰۹ آبان ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۱
۴۵

خشایار1980 - شیراز، ایران
جمهوری اسلامی از هر کسی که احساس خطر کنه سعی بر ترورش داره،اما بعضی دشمن هاش را هم خیلی دوست داره،مثلا رضا پهلوی،تا این نزدیک یه پنجاه سال حکومت این جنایتکاران هیچ احدی به اندازه این پهلوی به داد حکومت آخوندی نرسیده
16
8
جمعه ۰۹ آبان ۱۴۰۴ - ۱۹:۱۵
۵۱

Javid shah VA pahlavi - اهواز ، ایران
هر بلایی میخوان سرش بیارن به تخم مرغ چپ سگ همسایه مون، این زنیکه اصلاح طلب ،سر گرم کننده مردم به فعالیت های آب دوغ خیاری، ضد ملی گرایی و شاهزاده رضا پهلوی ست، یک آدم دوزار ی مواجب بگیر از دوطرفه. مرگ بر سه فاسد ملا ، چپول بی وطن ، مجاهد. زنده باد خاندان ایرانساز و ایراندوست پهلوی
5
22
جمعه ۰۹ آبان ۱۴۰۴ - ۱۹:۲۸
۵۵

hamid411 - لس آنجلس، ایالات متحده امریکا
sabbas - لندن، انگلستان
از اینکه یکمقدار جرات به خانومها داد و باعث پدیده دختر انقلاب شد حق با شماست. ولی آزادی خانمها رو خودشون با مقاومت، کشته دادن و سرسختی و لشکر کشی خاموش بر علیه رژیم بعد از قیام مهسا بدست آوردن.1
18
جمعه ۰۹ آبان ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۹
۲۵

راستگوی بی طرفدار - سالزبورگ، اتریش
خشایار1980 - شیراز، ایران
درود برتو باد10
2
جمعه ۰۹ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۳۳
۲۵

راستگوی بی طرفدار - سالزبورگ، اتریش
sabbas - لندن، انگلستان
نه بزرگوار اشتباه نمیکنی این خانم حرکت بزرگی کرد و انقلاب زنان ایرانی را سازمان داد .این سطل لن طلبها هرکس را که مانند آنها انتهای اربابشان را لیس نزند میکوبنداصولا هر جا اخوند در میماند اینها حمله میکنند. من شخصا از مسیح علینژاد خوشم نمیآید ولی او باید برای زنان و دختران و میهن مفید باشد و قرار نیست من و این اوباش و اراذل شاه اللهی خوشمان بیاید16
3
جمعه ۰۹ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۰