متهم تعرض به ایلیای ۹ ساله: به او ۵ دیازپام دادم ولی بعد از تعرض به هوش نیامد
+39
رأی دهید
-4
قاتل ایلیا، پسر 9 ساله رشتی، در دادگاه چه گفت؟ 
قاتل آزارگر که ۱۷مرداد امسال پسر ۹ساله اهل رشت را ربوده و پس از کودکآزاری او را به قتل رسانده بود، در جلسه دادگاه مقابل قاضی قرار گرفت تا در برابر جرائم خود دفاع کند. اولیای دم، وکلا و نماینده دادستان برای او درخواست اشد مجازات کردند.
مرداد امسال بود که تصاویر پسر ۹سالهای به نام ایلیا زادحسین، کودک اهل رشت با عنوان مفقودی در فضای مجازی منتشر شد. پس از آن بسیاری از فعالان فضای مجازی و مردم عادی با انتشار هرچه بیشتر تصاویر او تلاش کردند سرنخی از کودک گمشده پیدا کنند. درحالیکه تجسسها وارد سومین روز خود شده بود، یکی از اهالی، جسد کودک را در زمین زراعی خود پیدا کرد و به مأموران اطلاع داد. با کشف جسد، پلیس دایره تحقیقات خود را تنگتر کرد تا زمانی که متهم این پرونده که یک مرد ۳۵ساله بود دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت.

عموی ایلیا به جامجم میگوید: قاتل پس ازدستگیری به جرائم خود اعتراف کرداما تنها این نبود و پس از آشکار شدن این جنایت، رفتار مردم منطقه نیز تغییر کرد. بسیاری از والدین دیگراجازه نمیدادندکودکانشان درمحیط بیرون بازی کنند. سرانجام روز پنجشنبه هفته گذشته نخستین جلسه رسیدگی به این پرونده با حضور متهم، خانواده مقتول، نماینده دادستان و وکلای طرفین در سالن شهید بهشتی دادگستری استان گیلان تشکیل شد؛ دادگاهی که به گفته عموی ایلیا از ساعت ۹ آغازشدوساعت۱ خاتمه یافت.
به گفته عموی ایلیا و براساس کیفرخواست صادره، آدمربایی، کودکآزاری و قتل از جرائمی است که متهم به آن اعتراف کرده: «خانهای که در آن مرتکب جرم شد، فقط ۵۰۰متر با خانه برادرم فاصله داشت.خودرویش هم یک پراید۱۴۱بود. او در خانهاش دوربین مداربسته نصب کرده بود و از تمام جرائم خود فیلمبرداری میکرد. قاضی پرونده و مأموران پلیس فیلمها را دیدهاند اما هرچه اصرار کردیم آنها را در اختیار ما قرار ندادند. او در خانهاش بازی رایانهای PS۴ و تعدادی قرصهای مختلف داشت. در دادگاه طوری در مورد قرصها صحبت میکرد که انگار اطلاعات کاملی درباره اثرات داروها داشت. روزی که ایلیا را فریب داد و با خود برد، قرص خوابآور در آبمیوه حل کرد و به او خوراند و پس از بیهوش شدن، مرتکب جرم شد.

او در ادامه در مورد روند دادگاه توضیح میدهد: قاضی پرسید اتهاماتت را قبول داری، که متهم گفت بله. قاضی دوباره پرسید چرا به بچه قرص دادی تا حدی که بیهوش شود و سکته کند؟ حتی وقتی پزشکان میخواهند دارو تجویز کنند با احتیاط این کار را انجام میدهند. تو با چه جرأتی اقدام به این کار کردی، که او گفته بود بسیاری از سارقان هم اقدام به این کار میکنند. متهم به ایلیا قرص دیازپام داده بود. گویا چهار پنج قرص در لیوان حل کرده و به بچه داده بود تا با خوردن آن بیهوش شود و سپس اقدام به کودکآزاری کرده بود. ایلیا متأسفانه پس از آزار و خوراندن قرص ضدتشنج به هوش نیامده و متهم اقدام به خوراندن داروهای بیشتری به ایلیا کرده بود. او تصور میکرد با خوراندن داروهای بیشتر ایلیا به هوش میآید که این اتفاق نیفتاده بود. او سپس اقدام به ضرب و شتم شدید ایلیا کرده بود تا به هوش بیاید که متأسفانه تمام کرده بود. قاضی به او گفت وقتی دیدی ایلیا به هوش نیامد چرا با اورژانس تماس نگرفتی، که متهم گفت ترسیدم و نمیدانستم چه کار کنم. من قصد قتل نداشتم. برای همین تلاش کردم با خوراندن داروی بیشتر کودک را بههوش بیاورم اما نشد و برای همین پیکرش را در جایی پرت کردم. او پس از بیهوش کردن ایلیا دوباره به خانه برادرم رفته و سر و گوش آب داده بود تا ببیند چه خبر است.
عموی ایلیا در مورد ادامه روند دادگاه میگوید: قاضی دوباره از متهم پرسید پشیمانی، که متهم گفت بله، پشیمان هستم. قاضی گفت تو اگر پشیمان بودی از کارهایت چرا همان روز اول هیچ حرفی نزدی و نگفتی جسد کجاست اما به محض اینکه مأموران ادله و شواهد کافی جمعآوری کردند، آن موقع به جرم خود اعتراف کردی. تو آدم باهوشی هستی و پزشکی قانونی هم سلامت عقلی تو را تایید کرده است. قاضی دوباره پرسید چرا اقدام به کودکآزاری میکردی، که متهم جواب داد: نمیدانم چرا این کار را انجام میدادم. دست خودم نبود. آدمهایی مثل من باز هم در جامعه هستند. گویا متهم هیچ تمایلی به زنان نداشت و صرفا از کودکآزاری لذت میبرد. در طول دادگاه که قاضی پرسش وپاسخ انجام میداد، برادرم و همسرش نیز در دادگاه حضور داشتند. ۳۰دقیقه از محاکمه گذشته بود که حال برادرم بهشدت نامساعد شد و برای همین او را به خارج از محیط دادگاه هدایت کردیم.
از عموی ایلیا میپرسیم آیا متهم در طول محاکمه عذاب وجدان داشت، که پاسخ میدهد: خیلی خونسرد بود. انگار نه انگار که با جنایتش به یک جامعه آسیب جدی زده است. هرکسی بود و مرتکب چنین جنایتی میشد، حتی توان صحبت کردن هم نداشت اما او اینطورنبود.البته جواب پزشکی قانونی هم آمدو درنامه اشاره شده بود که ضرب وشتم وکودکآزاری و تجاوز رخ داده است. برای من گفتنش بسیار دشوار است اما آثار اقدام غیراخلاقی او روی بدن برادرزادهام پیدا شده. پس از انجام دفاعیات بهعنوان عموی ایلیا، دو درخواست از دادگاه داشتم. یکی اشد مجازات در ملاءعام تا درس عبرت برای کسانی شود که چنین افکار شومی در سر میپرورانند. دوم اینکه جسد متهمبهقتل در جایی غیر ازگیلان دفن شود تا خاک شهر ما آلوده به وجود چنین فردی نشود. درخواست وکیل نیز اشد مجازات در ملاء عام و در همان نقطهای بود که متهم به قتل مرتکب جنایت شده بود.
بخشش زنی که هوویش را کشت
زنی جوان که 19سال قبل به جرم قتل هوویش به قصاص محکوم شده و در یک قدمی چوبهدار بود، پس از آزاد شدن 15زندانی زن که شرط اولیای دم برای بخشش بود، از زندان آزاد شد.
به گزارش همشهری، شروع این پرونده به یکی از روزهای دیماه سال 1385برمیگردد. در آن زمان به پلیس یکی از شهرهای استان فارس خبر رسید که زنی جوان در خانهاش به قتل رسیده است. او زنی 20ساله به نام مریم بود که بهتازگی همسر دوم مردی به نام فرامرز شده بود. جسد مریم در حالی پیدا شده بود که بهنظر میرسید بر اثر خفگی به قتل رسیده است.
نخستین کسی که با جسد مریم روبهرو شده بود، خواهرش بود. او میگفت که 24ساعت از خواهرش بیخبر بوده و تماسهایش بیپاسخ مانده بود؛ برای همین خودش را به خانه وی رسانده و چون در خانه باز بوده، وارد شده و با پیکر بیجان مریم روبهرو شده بود؛ این در حالی بود که تحقیق از همسایهها نشان میداد آخرین کسانی که به خانه مریم رفتوآمد داشتند، شوهرش فرامرز و همسر اول او به نام معصومه بودند. همسایهها میگفتند که فرامرز و معصومه ساعتی پس از ورود به خانه مریم، در حالی که هراسان بودند، آنجا را ترک کردند و این اطلاعات باعث شد تا این زوج بهعنوان مظنونان اصلی تحت تعقیب پلیس قرار بگیرند.
هرچند فرامرز و همسر اولش فراری شده بودند و این موضوع فرضیه قتل از سوی آنها را نیز قوت میبخشید، اما با انجام اقدامات اطلاعاتی و پلیسی، مخفیگاه آنها در یکی از شهرهای جنوبی کشور بهدست آمد و هردو بعد از یکماه فرار، در جریان عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شدند. آنها در بازجوییها اسرار جنایت را فاش کردند و معلوم شد که عامل اصلی جنایت، معصومه، همسر اول فرامرز بوده است. او که در آن زمان زنی 19ساله بود، گفت: 3سال قبل با فرامرز که از بستگان دورم بود، ازدواج کردم، اما مدتی بعد متوجه شدیم که نمیتوانیم بچهدار شویم. اگرچه تحت درمان قرار گرفتم، اما نتیجه نداد تا اینکه شوهرم تصمیم گرفت همسر دوم بگیرد. من هم ناچار شدم رضایت بدهم و آنها ازدواج کردند، اما شوهرم با هوویم بهشدت اختلاف داشتند.وی ادامه داد: روز حادثه به همراه فرامرز، راهی خانه مریم شدیم، اما آن روز بهخاطر مسائل مالی و خانوادگی، بحثمان شد و درگیر شدیم. من که بهشدت عصبانی بودم به سمت مریم هجوم بردم و او را خفه کردم.
زوج جوان پس از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شدند. آنها مدتی بعد پای میز محاکمه رفتند، اما در جریان جلسه محاکمه، معصومه قتل را انکار کرد و گفت که شوهرش قاتل است. او گفت: فرامرز با همسر دومش بر سر مسائل مالی دچار اختلاف شده بود. روز حادثه هم با یکدیگر مشاجره کردند که ناگهان فرامرز به سمت او هجوم برد و وی را خفه کرد. سپس به من گفت که اگر قتل را گردن بگیری، چون زن هستی و 19سالهای، قصاص نمیشوی. من هم چون عاشق فرامرز بودم، قتلی را که انجام ندادهام گردن گرفتم، اما از روزی که رفتم زندان، متوجه شدم که مجازات قصاص در انتظارم است و تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم.
مرد جوان نیز در جلسه محاکمه منکر قتل و گفتههای همسر اولش شد و گفت که معصومه، قاتل است. از سوی دیگر شواهدی در پرونده وجود داشت که نشان میداد معصومه قاتل است. در این شرایط دادگاه، زن جوان را به قصاص و شوهرش را به جرم معاونت در قتل عمدی به زندان محکوم کرد. فرامرز بعد از 5سال از زندان آزاد شد، اما زن جوان همچنان در انتظار قصاص بود. او حتی 2مرتبه پای چوبه دار رفت، اما بار اول اولیایدم برای اجرای حکم حاضر نشدند و بار دوم نیز در پای چوبه دار به او مهلت دادند و حکم را اجرا نکردند. در این شرایط بود که تلاش تیم صلح و سازش برای گذشت خانواده مقتول از قصاص آغاز شد.
تلاشها برای بخشش قاتل ادامه داشت تا اینکه اولیای دم شرط عجیبی برای گذشت مطرح کردند. آنها گفتند که دامادشان فرامرز باید خودش را معرفی و به قتل اعتراف کند. آنها معتقد بودند که فرامرز قاتل است، اما او پس از 5سال که از زندان آزاد شده بود، فراری و ناپدید شده بود. هیچکس از محل زندگی او خبری نداشت و این در شرایطی بود که معصومه همچنان اصرار داشت که قاتل اصلی شوهرش است.
مدتی بعد اولیای دم شرط دیگری برای بخشش زن جوان مطرح کردند؛ آزادی 15زن زندانی. در این شرایط خانواده این زن به تکاپو افتادند تا 15زن را از زندان آزاد کنند. از سوی دیگر برای تهیه پول جمعی از خیرین و بازیگران نیز حاضر به کمک شدند تا اینکه مبلغ لازم برای آزادی 15زندانی زن فراهم شد. به جز یکی از آنها که مرتکب قتل شوهرش شده بود و از سوی اولیای دم بخشیده شده و بهخاطر پول دیه در زندان بود، 14زندانی زن دیگر که بهخاطر جرائم مالی در زندان بودند، با پرداخت بدهیشان آزاد شدند و تلاش برای آزادی آخرین زندانی نیز ادامه داشت تا اینکه او نیز با پرداخت دیه آزاد شد و در این شرایط معصومه، هفته گذشته بعد از 19سال حبس توانست طعم آزادی را بچشد.

قاتل آزارگر که ۱۷مرداد امسال پسر ۹ساله اهل رشت را ربوده و پس از کودکآزاری او را به قتل رسانده بود، در جلسه دادگاه مقابل قاضی قرار گرفت تا در برابر جرائم خود دفاع کند. اولیای دم، وکلا و نماینده دادستان برای او درخواست اشد مجازات کردند.
مرداد امسال بود که تصاویر پسر ۹سالهای به نام ایلیا زادحسین، کودک اهل رشت با عنوان مفقودی در فضای مجازی منتشر شد. پس از آن بسیاری از فعالان فضای مجازی و مردم عادی با انتشار هرچه بیشتر تصاویر او تلاش کردند سرنخی از کودک گمشده پیدا کنند. درحالیکه تجسسها وارد سومین روز خود شده بود، یکی از اهالی، جسد کودک را در زمین زراعی خود پیدا کرد و به مأموران اطلاع داد. با کشف جسد، پلیس دایره تحقیقات خود را تنگتر کرد تا زمانی که متهم این پرونده که یک مرد ۳۵ساله بود دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت.

عموی ایلیا به جامجم میگوید: قاتل پس ازدستگیری به جرائم خود اعتراف کرداما تنها این نبود و پس از آشکار شدن این جنایت، رفتار مردم منطقه نیز تغییر کرد. بسیاری از والدین دیگراجازه نمیدادندکودکانشان درمحیط بیرون بازی کنند. سرانجام روز پنجشنبه هفته گذشته نخستین جلسه رسیدگی به این پرونده با حضور متهم، خانواده مقتول، نماینده دادستان و وکلای طرفین در سالن شهید بهشتی دادگستری استان گیلان تشکیل شد؛ دادگاهی که به گفته عموی ایلیا از ساعت ۹ آغازشدوساعت۱ خاتمه یافت.
به گفته عموی ایلیا و براساس کیفرخواست صادره، آدمربایی، کودکآزاری و قتل از جرائمی است که متهم به آن اعتراف کرده: «خانهای که در آن مرتکب جرم شد، فقط ۵۰۰متر با خانه برادرم فاصله داشت.خودرویش هم یک پراید۱۴۱بود. او در خانهاش دوربین مداربسته نصب کرده بود و از تمام جرائم خود فیلمبرداری میکرد. قاضی پرونده و مأموران پلیس فیلمها را دیدهاند اما هرچه اصرار کردیم آنها را در اختیار ما قرار ندادند. او در خانهاش بازی رایانهای PS۴ و تعدادی قرصهای مختلف داشت. در دادگاه طوری در مورد قرصها صحبت میکرد که انگار اطلاعات کاملی درباره اثرات داروها داشت. روزی که ایلیا را فریب داد و با خود برد، قرص خوابآور در آبمیوه حل کرد و به او خوراند و پس از بیهوش شدن، مرتکب جرم شد.

او در ادامه در مورد روند دادگاه توضیح میدهد: قاضی پرسید اتهاماتت را قبول داری، که متهم گفت بله. قاضی دوباره پرسید چرا به بچه قرص دادی تا حدی که بیهوش شود و سکته کند؟ حتی وقتی پزشکان میخواهند دارو تجویز کنند با احتیاط این کار را انجام میدهند. تو با چه جرأتی اقدام به این کار کردی، که او گفته بود بسیاری از سارقان هم اقدام به این کار میکنند. متهم به ایلیا قرص دیازپام داده بود. گویا چهار پنج قرص در لیوان حل کرده و به بچه داده بود تا با خوردن آن بیهوش شود و سپس اقدام به کودکآزاری کرده بود. ایلیا متأسفانه پس از آزار و خوراندن قرص ضدتشنج به هوش نیامده و متهم اقدام به خوراندن داروهای بیشتری به ایلیا کرده بود. او تصور میکرد با خوراندن داروهای بیشتر ایلیا به هوش میآید که این اتفاق نیفتاده بود. او سپس اقدام به ضرب و شتم شدید ایلیا کرده بود تا به هوش بیاید که متأسفانه تمام کرده بود. قاضی به او گفت وقتی دیدی ایلیا به هوش نیامد چرا با اورژانس تماس نگرفتی، که متهم گفت ترسیدم و نمیدانستم چه کار کنم. من قصد قتل نداشتم. برای همین تلاش کردم با خوراندن داروی بیشتر کودک را بههوش بیاورم اما نشد و برای همین پیکرش را در جایی پرت کردم. او پس از بیهوش کردن ایلیا دوباره به خانه برادرم رفته و سر و گوش آب داده بود تا ببیند چه خبر است.
عموی ایلیا در مورد ادامه روند دادگاه میگوید: قاضی دوباره از متهم پرسید پشیمانی، که متهم گفت بله، پشیمان هستم. قاضی گفت تو اگر پشیمان بودی از کارهایت چرا همان روز اول هیچ حرفی نزدی و نگفتی جسد کجاست اما به محض اینکه مأموران ادله و شواهد کافی جمعآوری کردند، آن موقع به جرم خود اعتراف کردی. تو آدم باهوشی هستی و پزشکی قانونی هم سلامت عقلی تو را تایید کرده است. قاضی دوباره پرسید چرا اقدام به کودکآزاری میکردی، که متهم جواب داد: نمیدانم چرا این کار را انجام میدادم. دست خودم نبود. آدمهایی مثل من باز هم در جامعه هستند. گویا متهم هیچ تمایلی به زنان نداشت و صرفا از کودکآزاری لذت میبرد. در طول دادگاه که قاضی پرسش وپاسخ انجام میداد، برادرم و همسرش نیز در دادگاه حضور داشتند. ۳۰دقیقه از محاکمه گذشته بود که حال برادرم بهشدت نامساعد شد و برای همین او را به خارج از محیط دادگاه هدایت کردیم.
از عموی ایلیا میپرسیم آیا متهم در طول محاکمه عذاب وجدان داشت، که پاسخ میدهد: خیلی خونسرد بود. انگار نه انگار که با جنایتش به یک جامعه آسیب جدی زده است. هرکسی بود و مرتکب چنین جنایتی میشد، حتی توان صحبت کردن هم نداشت اما او اینطورنبود.البته جواب پزشکی قانونی هم آمدو درنامه اشاره شده بود که ضرب وشتم وکودکآزاری و تجاوز رخ داده است. برای من گفتنش بسیار دشوار است اما آثار اقدام غیراخلاقی او روی بدن برادرزادهام پیدا شده. پس از انجام دفاعیات بهعنوان عموی ایلیا، دو درخواست از دادگاه داشتم. یکی اشد مجازات در ملاءعام تا درس عبرت برای کسانی شود که چنین افکار شومی در سر میپرورانند. دوم اینکه جسد متهمبهقتل در جایی غیر ازگیلان دفن شود تا خاک شهر ما آلوده به وجود چنین فردی نشود. درخواست وکیل نیز اشد مجازات در ملاء عام و در همان نقطهای بود که متهم به قتل مرتکب جنایت شده بود.
بخشش زنی که هوویش را کشت

زنی جوان که 19سال قبل به جرم قتل هوویش به قصاص محکوم شده و در یک قدمی چوبهدار بود، پس از آزاد شدن 15زندانی زن که شرط اولیای دم برای بخشش بود، از زندان آزاد شد.
به گزارش همشهری، شروع این پرونده به یکی از روزهای دیماه سال 1385برمیگردد. در آن زمان به پلیس یکی از شهرهای استان فارس خبر رسید که زنی جوان در خانهاش به قتل رسیده است. او زنی 20ساله به نام مریم بود که بهتازگی همسر دوم مردی به نام فرامرز شده بود. جسد مریم در حالی پیدا شده بود که بهنظر میرسید بر اثر خفگی به قتل رسیده است.
نخستین کسی که با جسد مریم روبهرو شده بود، خواهرش بود. او میگفت که 24ساعت از خواهرش بیخبر بوده و تماسهایش بیپاسخ مانده بود؛ برای همین خودش را به خانه وی رسانده و چون در خانه باز بوده، وارد شده و با پیکر بیجان مریم روبهرو شده بود؛ این در حالی بود که تحقیق از همسایهها نشان میداد آخرین کسانی که به خانه مریم رفتوآمد داشتند، شوهرش فرامرز و همسر اول او به نام معصومه بودند. همسایهها میگفتند که فرامرز و معصومه ساعتی پس از ورود به خانه مریم، در حالی که هراسان بودند، آنجا را ترک کردند و این اطلاعات باعث شد تا این زوج بهعنوان مظنونان اصلی تحت تعقیب پلیس قرار بگیرند.
هرچند فرامرز و همسر اولش فراری شده بودند و این موضوع فرضیه قتل از سوی آنها را نیز قوت میبخشید، اما با انجام اقدامات اطلاعاتی و پلیسی، مخفیگاه آنها در یکی از شهرهای جنوبی کشور بهدست آمد و هردو بعد از یکماه فرار، در جریان عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شدند. آنها در بازجوییها اسرار جنایت را فاش کردند و معلوم شد که عامل اصلی جنایت، معصومه، همسر اول فرامرز بوده است. او که در آن زمان زنی 19ساله بود، گفت: 3سال قبل با فرامرز که از بستگان دورم بود، ازدواج کردم، اما مدتی بعد متوجه شدیم که نمیتوانیم بچهدار شویم. اگرچه تحت درمان قرار گرفتم، اما نتیجه نداد تا اینکه شوهرم تصمیم گرفت همسر دوم بگیرد. من هم ناچار شدم رضایت بدهم و آنها ازدواج کردند، اما شوهرم با هوویم بهشدت اختلاف داشتند.وی ادامه داد: روز حادثه به همراه فرامرز، راهی خانه مریم شدیم، اما آن روز بهخاطر مسائل مالی و خانوادگی، بحثمان شد و درگیر شدیم. من که بهشدت عصبانی بودم به سمت مریم هجوم بردم و او را خفه کردم.
زوج جوان پس از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شدند. آنها مدتی بعد پای میز محاکمه رفتند، اما در جریان جلسه محاکمه، معصومه قتل را انکار کرد و گفت که شوهرش قاتل است. او گفت: فرامرز با همسر دومش بر سر مسائل مالی دچار اختلاف شده بود. روز حادثه هم با یکدیگر مشاجره کردند که ناگهان فرامرز به سمت او هجوم برد و وی را خفه کرد. سپس به من گفت که اگر قتل را گردن بگیری، چون زن هستی و 19سالهای، قصاص نمیشوی. من هم چون عاشق فرامرز بودم، قتلی را که انجام ندادهام گردن گرفتم، اما از روزی که رفتم زندان، متوجه شدم که مجازات قصاص در انتظارم است و تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم.
مرد جوان نیز در جلسه محاکمه منکر قتل و گفتههای همسر اولش شد و گفت که معصومه، قاتل است. از سوی دیگر شواهدی در پرونده وجود داشت که نشان میداد معصومه قاتل است. در این شرایط دادگاه، زن جوان را به قصاص و شوهرش را به جرم معاونت در قتل عمدی به زندان محکوم کرد. فرامرز بعد از 5سال از زندان آزاد شد، اما زن جوان همچنان در انتظار قصاص بود. او حتی 2مرتبه پای چوبه دار رفت، اما بار اول اولیایدم برای اجرای حکم حاضر نشدند و بار دوم نیز در پای چوبه دار به او مهلت دادند و حکم را اجرا نکردند. در این شرایط بود که تلاش تیم صلح و سازش برای گذشت خانواده مقتول از قصاص آغاز شد.
تلاشها برای بخشش قاتل ادامه داشت تا اینکه اولیای دم شرط عجیبی برای گذشت مطرح کردند. آنها گفتند که دامادشان فرامرز باید خودش را معرفی و به قتل اعتراف کند. آنها معتقد بودند که فرامرز قاتل است، اما او پس از 5سال که از زندان آزاد شده بود، فراری و ناپدید شده بود. هیچکس از محل زندگی او خبری نداشت و این در شرایطی بود که معصومه همچنان اصرار داشت که قاتل اصلی شوهرش است.
مدتی بعد اولیای دم شرط دیگری برای بخشش زن جوان مطرح کردند؛ آزادی 15زن زندانی. در این شرایط خانواده این زن به تکاپو افتادند تا 15زن را از زندان آزاد کنند. از سوی دیگر برای تهیه پول جمعی از خیرین و بازیگران نیز حاضر به کمک شدند تا اینکه مبلغ لازم برای آزادی 15زندانی زن فراهم شد. به جز یکی از آنها که مرتکب قتل شوهرش شده بود و از سوی اولیای دم بخشیده شده و بهخاطر پول دیه در زندان بود، 14زندانی زن دیگر که بهخاطر جرائم مالی در زندان بودند، با پرداخت بدهیشان آزاد شدند و تلاش برای آزادی آخرین زندانی نیز ادامه داشت تا اینکه او نیز با پرداخت دیه آزاد شد و در این شرایط معصومه، هفته گذشته بعد از 19سال حبس توانست طعم آزادی را بچشد.
داماد نوجوان زن نوجواناش را به خاطر مهمانی کشت و به افغانستان گریخت

مردی که 10 سال پیش در نوجوانی همسرش را کشته بود پای میز محاکمه رفت.
مردی که همسر نوجوانش را کشت چون بدون اجازه او به مهمانی رفته بود بعد از 10 سال پای میز محاکمه رفت.
متهم 10 سال پیش وقتی فهمید همسرش به همراه خانوادهاش به مهمانی رفته به محل مهمانی رفت و با ضربات چاقو همسرش را کشت و برادر همسرش را هم زخمی کرد.
10 سال پیش درگیری خونینی به ماموران در جنوب تهران گزارش داده شد. پلیس تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کرد، دو فرد مجروح که خواهر و برادری به نام نگین و غلام بودند به بیمارستان منتقل شدند و ساعاتی بعد نگین بر اثر شدت جراحات جانش را از دست داد.
پدر و مادر نگین گفتند ضارب دامادشان فرشاد بوده است. آنها گفتند: ما اهل افغانستان هستیم، سالهای زیادی است که ایران زندگی می کنیم. دو سال قبل نگین را به هموطنمان فرهاد دادیم که او هم افغانستانی بود و در ایران به دنیا آمده بود این دو نفر چون زیر 18سال بودند صیغه کردند و زندگیشان را شروع کردند. فرهاد 17ساله و نگین 14ساله بود. فرهاد بیشتر شبها به محل کارش برای نگهبانی میرفت. دختر ما تنها بود. آن شب هم دخترمان با ما به مهمانی آمده بود من نمیدانم چه اتفاقی افتاد که وسط مهمانی فرهاد حمله کرد. او نگین را زد و وقتی غلام پسرم برای محافظت از خواهرش رفت او را هم زد.
تحقیقات بعدی نشان داد فرهاد بعد از اینکه همسر و برادرهمسرش را با چاقو زده ایران را ترک کرده است. خانواده نگین همچنان در ایران زندگی میکردند تا اینکه 10 سال بعد فرهاد دوباره به ایران آمد. او که تصور می کرد دیگر خبری از تعقیبش نیست وارد اصفهان شد و چند روز بعد پلیس بازداشتش کرد.
فرهاد اتهام قتل همسرش را قبول کرد و گفت: من نگین را خیلی دوست داشتم و ما زندگی خوبی داشتیم. من عاشق زنم بودم اما از اینکه خانوادهاش دخالت می کردند و زندگیمان را خراب میکردند اصلاً خوشحال نبودم.
متهم گفت: روز حادثه نگین گفت بیا برویم مهمانی دعوت شدهایم گفتم نمیشود من باید سر کار بروم گفت من با پدر و مادرم میروم. من قبول نکردم. گفتم نمیشود بروی تو هم باید خانه بمانی. شب که شد من سر کار رفتم. نگهبان بودم و نگین بدون اینکه به من بگوید با پدر و مادرش به مهمانی رفته بود. من به همسرم زنگ زدم گفتم کجایی گفت آمدهام مهمانی! خیلی عصبانی شدم، با دوستم به محل مهمانی رفتم و با چاقو او را زدم. البته قصدم این بود که زنم را به خانه بیاورم اما برادرش دخالت کرد درگیری بین ما بالا گرفت و من هم چاقو کشیدم. بعد از ایران فرار کردم و به افغانستان رفتم. حالا که برگشتهام بازداشتم کردهاند.
بعد از تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه 13 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی اولیای دم درخواست قصاص کردند و سپس برادر مقتول هم به خاطر جراحاتی که بر بدنش وارد شده بود درخواست مجازات کرد.
وقتی متهم در جایگاه قرار گرفت اتهام را قبول کرد و گفت: همسر من مشکل داشت، او به افرادی پیامک میداد که من نمیدانستم چه کسی هستند. مشکوک شده بودم، آن روز هم وقتی به حرفم گوش نکرد خیلی عصبانی شدم. وقتی فهمیدم به مهمانی رفته، به محل مهمانی رفتم در را شکستم و وارد شدم و اول با برادرزنم درگیر شدم و بعد زنم را زدم. ما دو سال بود که ازدواج کرده بودیم و زندگی خوبی داشتیم. از اتفاقی که افتاد پشیمان هستم و درخواست بخشش دارم.
در پایان قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
۳۵

arian1 - ابادان، ایران
در این ۴۶ سالی که از عمر حکومت نحس و ننگین اسلامی در ایران می گذرد هر جنایتی در آن کشور رخ داده است امت اسلامی به یک عده مردم پلید و دزد و جنایتکار تبدیل شدهاند. واقعا اسلام چه تربیت و آموزش هایی به این مردم داده است که انسانیت را در آنها کشته است
3
52
شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۵
۲۰

ملا کش - بارسلون، اسپانیا
من جای پدر یا مادر این پسربچه باشم تا مغز طرفو زیر هیجده چرخ له نکنم آروم نمیگیرم، آخه نمیدونم این فرشته های کوچیک مگه وسیله میل کثیف جنسی این وحشیان که این اتفاق براشون بیوفته؟ ...
0
53
شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۱۹
۴۶

Kian Tehrani - تهران ، ایران
از بر و بچههای بیت ایشون احتمالا
0
17
شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۱