پاسخ سخنگوی سابق فارسیزبانِ دولتِ اسرائیل به پیامِ عبریِ خامنهای: تو که خودت تو سولاخی پیرمرد
+120
رأی دهید
-10

بن سبطی در پاسخ به پیام خامنه ای در شبکه اکس نوشت:

چگونه بزرگترین خطای محاسباتی خامنهای، آغازِ پایان جمهوری اسلامی شد
ایران اینترنشنال:کامبیز حسینی
هفتم اکتبر ۲۰۲۳، روزی بود که موازنه در خاورمیانه را دگرگون کرد. حمله مرگبار حماس به اسرائیل، نهتنها معادلات منطقه را تغییر داد، بلکه برای جمهوری اسلامی به یکی از بزرگترین اشتباهات محاسباتی دوران رهبری علی خامنهای بدل شد؛ اشتباهی که شاید آغازِ پایان جمهوری اسلامی باشد.
نظامی که بیش از چهار دهه بقای خود را در گروِ «محور مقاومت» تعریف کرده بود، ناگهان دید ستونهای همان محور یکییکی فرومیریزند و میلیاردها دلار سرمایهگذاری سیاسی، نظامی و مالی در کمتر از یک سال دود میشود.
دقیقترین توصیف از وضعیت جمهوری اسلامی پس از ۷ اکتبر، همان جمله کهن است: «خود کرده را تدبیر نیست.»
امپراتوری نیابتی؛ هزینهای بدون بازده
در چهار دهه گذشته، جمهوری اسلامی بخش بزرگی از منابع ملی ایران را صرف حمایت از گروههای نیابتی در منطقه کرده است: حزبالله در لبنان، حماس در غزه، حوثیها در یمن و شبهنظامیان شیعه در عراق و سوریه.
براساس گزارشهای وزارت امور خارجه آمریکا و نهادهای بینالمللی، جمهوری اسلامی تنها به حزبالله لبنان سالانه تا ۷۰۰ میلیون دلار کمک مالی کرده است. مجموع این هزینهها برای دیگر گروهها نیز طی دو دهه اخیر به چندین میلیارد دلار میرسد.
هدف این سیاست، ایجاد «عمق راهبردی» و «بازدارندگی منطقهای» بود، اما حمله ۷ اکتبر و واکنش سنگین اسرائیل نشان داد که این بازدارندگی بیش از آنکه واقعی باشد، توهمی بیش نبوده است.
از بازدارندگی تا فروپاشی بازوها
در پی حمله حماس، اسرائیل موجی از عملیاتهای هدفمند را در سراسر منطقه آغاز کرد. در این حملات، دهها فرمانده ارشد از گروههای وابسته به جمهوری اسلامی کشته شدند. زیرساختهای لجستیکی، انبارهای موشکی و مسیرهای انتقال تسلیحات در سوریه، عراق و لبنان هدف قرار گرفت. این حملات، شبکه نیابتی جمهوری اسلامی را بهشدت تضعیف کرد.
حزبالله که سالها بهعنوان «بازوی منطقهای خامنهای» شناخته میشد، ضربات سنگینی متحمل شد و توان فرماندهی و هماهنگی خود را از دست داد. در همین حال، حوثیها در یمن زیر فشار نظامی و سیاسی فزاینده قرار گرفتند و حماس، پس از ماهها نبرد، عملاً در محاصره و ضعف فرو رفت.
آنچه جمهوری اسلامی بهعنوان «قدرت بازدارندگی محور مقاومت» تبلیغ میکرد، در کمتر از یک سال به ساختاری ازهمگسیخته و بیاثر تبدیل شد.
خطای محاسباتی؛ هزینه راهبردی و اقتصادی
۷ اکتبر برای جمهوری اسلامی نه پیروزی، بلکه بزرگترین خطای محاسباتی تاریخش بود. نظام گمان میکرد با حمایت از حمله حماس میتواند اسرائیل را درگیر جنگی فرسایشی کند، موقعیت خود را در جهان اسلام تقویت کند و در عین حال، از غرب امتیاز بگیرد.
اما نتیجه کاملاً برعکس شد. حملات متقابل اسرائیل نشان داد که ادعای جمهوری اسلامی درباره «قدرت بازدارندگی منطقهای» پوچ و تبلیغاتی بوده است.
اسرائیل به جمهوری اسلامی حمله کرد و در همان آغازِ جنگی که به «جنگ ۱۲ روزه» معروف شد، شماری از فرماندهان سپاه کشته شدند و پدافند هوایی جمهوری اسلامی نتوانست واکنشی موثر نشان دهد.
پس از شکست نظامی، جمهوری اسلامی در عرصه دیپلماتیک نیز شکست خورد. تحریمهای بینالمللی بار دیگر تشدید شدند و بحث درباره فعالسازی مکانیسم «اسنپبک» بهطور جدی در شورای امنیت مطرح شد. سرانجام، مکانیسم ماشه فعال و تحریمهای کمرشکن سازمان ملل بازگشت. فشار بر صادرات نفت ایران افزایش یافت و رشد اقتصادی کشور بار دیگر در مسیر نزولی قرار گرفت.
بدینسان، جمهوری اسلامی بخش بزرگی از مشروعیت منطقهای خود را از دست داد؛ زیرا «محور مقاومت» دیگر نه بازدارندگی داشت، نه کارکرد روانی و تبلیغاتی گذشته را.
مردم ایران؛ پرداختکنندگان واقعی هزینه
تمام هزینههای این شکستها از جیب مردم ایران پرداخت شد. پولی که میتوانست صرف ساخت مدرسه، بیمارستان و زیرساختهای داخلی شود، خرج موشک، جنگافزار و گروههای نیابتی شد.
نتیجه آن بود که مردم ایران با بحرانهای بیسابقه اقتصادی روبهرو شدند: سقوط ارزش ریال، تورم افسارگسیخته، کاهش قدرت خرید و گسترش فقر. به بیان دیگر، سیاست «صدور انقلاب» و «مقاومت منطقهای» عملاً به «واردات فقر» منجر شد. سرمایهای که باید در آبادانی ایران خرج میشد، به سوخت ماشین جنگی در کشورهای دیگر تبدیل شد.
از هارتوپورت تا خلاء استراتژیک
فروپاشی شبکه نیابتیها بهمعنای فروپاشی یکی از ستونهای اصلی تبلیغات نظام بود: روایت «قدرت شکستناپذیر». جنگ ۱۲ روزه نشان داد که ساختار دفاعی جمهوری اسلامی توخالیتر از آن است که ادعا میکرد.
اسرائیل توانست برتری هوایی و اطلاعاتی مطلق بهدست آورد، بیآنکه با واکنشی جدی از سوی جمهوری اسلامی یا متحدانش روبهرو شود. تصویری که جمهوری اسلامی سالها برای خود ساخته بود، فرو ریخت.
پایان یک دکترین
دکترین «عمق استراتژیک» جمهوری اسلامی، که از دوران قاسم سلیمانی شکل گرفته بود، با ۷ اکتبر عملاً به پایان رسید. نه در لبنان بازدارندگی باقی ماند، نه در یمن و نه در غزه. در مقابل، تهران با انزوای سیاسی و فشار اقتصادی تازهای مواجه شد.
اکنون جمهوری اسلامی در موقعیتی است که نه میتواند از نیابتیهایش دفاع کند، نه از سرمایهای که در آنها ریخته چیزی پس بگیرد. هر آنچه در چهار دهه ساخته بود، در کمتر از یک سال بیاثر شد.
آغازِ پایان با خطای محاسباتی
جمهوری اسلامی با خطای محاسباتی خود، نهتنها در منطقه شکست خورد، بلکه پایههای مشروعیت و بازدارندگی داخلیاش را نیز سست کرد. امروز مردم ایران حق دارند بپرسند: چرا باید هزینه جاهطلبیهای نظامیِ رژیمی را بپردازند که رفاه و آزادی را از آنان دریغ کرده است؟ تاریخ ثبت خواهد کرد که جمهوری اسلامی، با دستان خود، آغازِ پایان خود را نوشت؛ نه با کودتا، نه با تهاجم خارجی، بلکه با یک خطای محاسباتی به نام «۷ اکتبر».
«خود کرده را تدبیر نیست»
امروز، محور مقاومت چیزی جز محور ویرانی نیست؛ منطقهای پر از خاکستر، ایرانی فقیرتر، و نسلی که آیندهاش را فروختند تا چند نیابتیِ شکستخورده زنده بمانند. هرچه در سوریه و لبنان و غزه خرج کردند، رفت هوا، اما هزینهاش از جیب مردم ایران پرداخت شد. مردم حق دارند آیندهشان را پس بگیرند؛ با پرسیدن، با مشارکت، و با گفتوگو.
نظامی که بیش از چهار دهه بقای خود را در گروِ «محور مقاومت» تعریف کرده بود، ناگهان دید ستونهای همان محور یکییکی فرومیریزند و میلیاردها دلار سرمایهگذاری سیاسی، نظامی و مالی در کمتر از یک سال دود میشود.
دقیقترین توصیف از وضعیت جمهوری اسلامی پس از ۷ اکتبر، همان جمله کهن است: «خود کرده را تدبیر نیست.»
امپراتوری نیابتی؛ هزینهای بدون بازده
در چهار دهه گذشته، جمهوری اسلامی بخش بزرگی از منابع ملی ایران را صرف حمایت از گروههای نیابتی در منطقه کرده است: حزبالله در لبنان، حماس در غزه، حوثیها در یمن و شبهنظامیان شیعه در عراق و سوریه.
براساس گزارشهای وزارت امور خارجه آمریکا و نهادهای بینالمللی، جمهوری اسلامی تنها به حزبالله لبنان سالانه تا ۷۰۰ میلیون دلار کمک مالی کرده است. مجموع این هزینهها برای دیگر گروهها نیز طی دو دهه اخیر به چندین میلیارد دلار میرسد.
هدف این سیاست، ایجاد «عمق راهبردی» و «بازدارندگی منطقهای» بود، اما حمله ۷ اکتبر و واکنش سنگین اسرائیل نشان داد که این بازدارندگی بیش از آنکه واقعی باشد، توهمی بیش نبوده است.
از بازدارندگی تا فروپاشی بازوها
در پی حمله حماس، اسرائیل موجی از عملیاتهای هدفمند را در سراسر منطقه آغاز کرد. در این حملات، دهها فرمانده ارشد از گروههای وابسته به جمهوری اسلامی کشته شدند. زیرساختهای لجستیکی، انبارهای موشکی و مسیرهای انتقال تسلیحات در سوریه، عراق و لبنان هدف قرار گرفت. این حملات، شبکه نیابتی جمهوری اسلامی را بهشدت تضعیف کرد.
حزبالله که سالها بهعنوان «بازوی منطقهای خامنهای» شناخته میشد، ضربات سنگینی متحمل شد و توان فرماندهی و هماهنگی خود را از دست داد. در همین حال، حوثیها در یمن زیر فشار نظامی و سیاسی فزاینده قرار گرفتند و حماس، پس از ماهها نبرد، عملاً در محاصره و ضعف فرو رفت.
آنچه جمهوری اسلامی بهعنوان «قدرت بازدارندگی محور مقاومت» تبلیغ میکرد، در کمتر از یک سال به ساختاری ازهمگسیخته و بیاثر تبدیل شد.
خطای محاسباتی؛ هزینه راهبردی و اقتصادی
۷ اکتبر برای جمهوری اسلامی نه پیروزی، بلکه بزرگترین خطای محاسباتی تاریخش بود. نظام گمان میکرد با حمایت از حمله حماس میتواند اسرائیل را درگیر جنگی فرسایشی کند، موقعیت خود را در جهان اسلام تقویت کند و در عین حال، از غرب امتیاز بگیرد.
اما نتیجه کاملاً برعکس شد. حملات متقابل اسرائیل نشان داد که ادعای جمهوری اسلامی درباره «قدرت بازدارندگی منطقهای» پوچ و تبلیغاتی بوده است.
اسرائیل به جمهوری اسلامی حمله کرد و در همان آغازِ جنگی که به «جنگ ۱۲ روزه» معروف شد، شماری از فرماندهان سپاه کشته شدند و پدافند هوایی جمهوری اسلامی نتوانست واکنشی موثر نشان دهد.
پس از شکست نظامی، جمهوری اسلامی در عرصه دیپلماتیک نیز شکست خورد. تحریمهای بینالمللی بار دیگر تشدید شدند و بحث درباره فعالسازی مکانیسم «اسنپبک» بهطور جدی در شورای امنیت مطرح شد. سرانجام، مکانیسم ماشه فعال و تحریمهای کمرشکن سازمان ملل بازگشت. فشار بر صادرات نفت ایران افزایش یافت و رشد اقتصادی کشور بار دیگر در مسیر نزولی قرار گرفت.
بدینسان، جمهوری اسلامی بخش بزرگی از مشروعیت منطقهای خود را از دست داد؛ زیرا «محور مقاومت» دیگر نه بازدارندگی داشت، نه کارکرد روانی و تبلیغاتی گذشته را.
مردم ایران؛ پرداختکنندگان واقعی هزینه
تمام هزینههای این شکستها از جیب مردم ایران پرداخت شد. پولی که میتوانست صرف ساخت مدرسه، بیمارستان و زیرساختهای داخلی شود، خرج موشک، جنگافزار و گروههای نیابتی شد.
نتیجه آن بود که مردم ایران با بحرانهای بیسابقه اقتصادی روبهرو شدند: سقوط ارزش ریال، تورم افسارگسیخته، کاهش قدرت خرید و گسترش فقر. به بیان دیگر، سیاست «صدور انقلاب» و «مقاومت منطقهای» عملاً به «واردات فقر» منجر شد. سرمایهای که باید در آبادانی ایران خرج میشد، به سوخت ماشین جنگی در کشورهای دیگر تبدیل شد.
از هارتوپورت تا خلاء استراتژیک
فروپاشی شبکه نیابتیها بهمعنای فروپاشی یکی از ستونهای اصلی تبلیغات نظام بود: روایت «قدرت شکستناپذیر». جنگ ۱۲ روزه نشان داد که ساختار دفاعی جمهوری اسلامی توخالیتر از آن است که ادعا میکرد.
اسرائیل توانست برتری هوایی و اطلاعاتی مطلق بهدست آورد، بیآنکه با واکنشی جدی از سوی جمهوری اسلامی یا متحدانش روبهرو شود. تصویری که جمهوری اسلامی سالها برای خود ساخته بود، فرو ریخت.
پایان یک دکترین
دکترین «عمق استراتژیک» جمهوری اسلامی، که از دوران قاسم سلیمانی شکل گرفته بود، با ۷ اکتبر عملاً به پایان رسید. نه در لبنان بازدارندگی باقی ماند، نه در یمن و نه در غزه. در مقابل، تهران با انزوای سیاسی و فشار اقتصادی تازهای مواجه شد.
اکنون جمهوری اسلامی در موقعیتی است که نه میتواند از نیابتیهایش دفاع کند، نه از سرمایهای که در آنها ریخته چیزی پس بگیرد. هر آنچه در چهار دهه ساخته بود، در کمتر از یک سال بیاثر شد.
آغازِ پایان با خطای محاسباتی
جمهوری اسلامی با خطای محاسباتی خود، نهتنها در منطقه شکست خورد، بلکه پایههای مشروعیت و بازدارندگی داخلیاش را نیز سست کرد. امروز مردم ایران حق دارند بپرسند: چرا باید هزینه جاهطلبیهای نظامیِ رژیمی را بپردازند که رفاه و آزادی را از آنان دریغ کرده است؟ تاریخ ثبت خواهد کرد که جمهوری اسلامی، با دستان خود، آغازِ پایان خود را نوشت؛ نه با کودتا، نه با تهاجم خارجی، بلکه با یک خطای محاسباتی به نام «۷ اکتبر».
«خود کرده را تدبیر نیست»
امروز، محور مقاومت چیزی جز محور ویرانی نیست؛ منطقهای پر از خاکستر، ایرانی فقیرتر، و نسلی که آیندهاش را فروختند تا چند نیابتیِ شکستخورده زنده بمانند. هرچه در سوریه و لبنان و غزه خرج کردند، رفت هوا، اما هزینهاش از جیب مردم ایران پرداخت شد. مردم حق دارند آیندهشان را پس بگیرند؛ با پرسیدن، با مشارکت، و با گفتوگو.
۲۴

کمال تعجب - هنگکنگ، تاجیکستان
مصداق عینی اونده پر رو!!! طرف سه ماهه از ترس دریده شدن خشتکش به اذن خدا از نظرها غائب شده ولی کماکان زر زر اضافی میکنه.بابا تو دست مسعود رجوی رو هم از پشت بستی.پیرمرد الدنگ پرحاشیه
11
69
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۰۷:۴۶
۵۷

کهنه سرباز - بروکسل، بلژیک
خامنه ای به عنوان راس هرم قدرت باید در پناه گاه باشد و از تروریست محافظت شود اما در مقابل موشک های ایران باعث شد کل جمعیت اسراییل به سوراخ موش فرار کنند زمان جنگ ۱۲ روز ملت غیور ایران وقتی در پشت بام نظاره گر جنگ بودند مردم اسرائیل در سوراخ موش زندگی میکردند
80
12
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۸
۵۹

دانای نادان - آمستردام، هلند
کهنه سرباز - بروکسل، بلژیک
مردم ایران از مرگ نمیترسن، چوم از زندگی لذت نمی برن ، و برعکس، مردم اسرائیل حاضر نیستن به سادگی بمیرن چون زندگی رو دوست دارن. مثل موش علی که از ترس از سوراخش بیرون نمی آد.3
41
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۵
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
پاسخ به سایبری محترم، فرمانده کیبوردی جبهه توهم: فرمودی «خامنهای رأس هرم قدرته» - آره جانم، فقط این رأس ظاهراً برعکسه! چون تا خطر میاد، رأس میره زیرزمین، قاعده میره روی بام! عجب هندسهای ساختی که مثلثش وارونهست! گفتی «باید در پناهگاه باشه و از تروریست محافظت کنه» - یعنی رأس قدرت تبدیل شده به خدمتکار تروریست؟ پس بفرما، خودت اعتراف کردی که کل سیستم، در خدمت تروریسمه. دمِ صداقتت گرم! بعد با افتخار گفتی «موشکهای ایران باعث شد مردم اسرائیل برن تو سوراخ موش» - رفیق، اونایی که موشک ساختن، خودشونم تو پناهگاه بودن! فرقش فقط اینه که اونا پناهگاه دارن، شما فقط شعار. «ملت غیور ایران روی پشتبام نظارهگر بودن» - بله، چون نه پناهگاه دارن، نه امنیت، نه امید. همون پشتبامیه که چند سال پیش با شعار «مرگ بر دیکتاتور» صداش توی دنیا پیچید.و گفتی «جنگ با اسرائیل جنگ وطن بود» - وطن کجاست دقیقاً؟ غزه؟ لبنان؟ یا حساب دلاری سپاه توی دوبی؟
6
37
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۸
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
یا حساب دلاری سپاه توی دوبی؟ شما اگه وطندوست بودی، به جای فریاد در کامنت، یه نگاهی به سفره مردم همین وطن مینداختی. آخرش هم گفتی «اسرائیلیها در سوراخ موش بودن» - ببین عزیزم، اونا از ترس موشک رفتن پناهگاه، شما از ترس حقیقت رفتی توی سوراخ ذهن خودت. فرق موش و سایبری اینه که موش دنبال غذاست، سایبری دنبال توجیه.
7
37
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۸
۱۹

pirzan e irani - استکهلم، سوئد
حکومت های قلدر وسرکش بخاطرنارضایتی مردم،وآفرینش جنگ،همیشه بدنبال راه فرارورفتن به پناهگاه ویا به خارج ازکشور خود مسافرت کرده اند.اردوغان درپروسه کودتاگویا به ایران فرارکرد.خامنه ای درسوراخ موش رفت.ناتانیاهو بعضی می گویند به آتن سفرکرده بود،ویا درمنزل سرمایه داری پناه برده بود که دارای پناهگاه اتمی بود.ولی رکورد فرارازکشورهمچنان در دست حاج محمدرضای اسلام پناه است.چون معتقدبود بیمه ابولفضل دارد،ولی این خودکامه دردفعه آخرسرازتیمارستان درآورد.
22
2
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۲
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
تو یکی از اون شاهکارهای خلقتی هستی که با ده تا اسم میچرخی، ولی یه مغز داری - اونم نصف شارژ! یه روز خودتو فمینیست جا میزنی، فرداش تو کانال بسیج، حدیث میذاری! تو بیشتر شبیه ویروس فکریای تا آدم.میگی چرا برای رضا پهلوی اکانت جعلی ساختن؟ بابا شما که از خدا گرفته تا قمر بنیهاشم براش اکانت جعلی ساختین، حالا دلتون برای «راستیآزمایی دیجیتال» سوخته؟!اونی که حتی تورم و انتخابات و انقلاب رو جعل میکنه، دیگه از یه اکانت چه گلهای داره؟ تو همون سایبری هستی که با یه دست فحش میدی، با یه دست کپشن از عاشورا میذاری.یعنی تو ترکیبی هستی از فحش و فتوا، کیبورد و کلید پناهگاه. از خامنهای تا اردوغان تا نتانیاهو، همهشون یه جور فرار بلدن، یکی به آتن، یکی زیرزمین، یکی تو سوراخ موش.ولی شما سایبریها کلاً تو همون سوراخ به دنیا اومدین، نه برای پناه، برای اقامت دائم! محمدرضا بیمه ابوالفضل هم حداقل یه دیکتاتور واقعی بود؛ شما دیکتاتور مجازی هستی - فقط بلدی در حد «ریپلای» حکومت کنی. خودتو قهرمان جنگ سایبری میدونی، ولی نهایت نبردت با VPN.
3
13
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۷
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
محمدرضا بیمه ابوالفضل هم حداقل یه دیکتاتور واقعی بود؛ شما دیکتاتور مجازی هستی - فقط بلدی در حد «ریپلای» حکومت کنی. خودتو قهرمان جنگ سایبری میدونی، ولی نهایت نبردت با VPN. در آخر:. شماها اونقدر جعلین که اگه وجدانتونم چک کنی، میزنه «اکانت فیک».
3
11
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۸
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
1:من نان مفت بسیج را نمیخورم که مدام اینجا .. شعر مینویسند.مثلا شاه اسلام پناه بود. ولی وقت هم که پیدا میکنم لذت از اینکه این سایبریها .. چپ نما از نمونه پیرزن ابن زن زندگی را افشا کنم. یک بار با هم این جریان محمدرضای اسلام روشن کنیم .برید برای جیره نخود لوبیا یک مطلب دیگر پیدا کنیم. دیگر خریدار ندارد. .زمینه تاریخی : در دهههای ۳۰ تا ۵۰، فضای سیاسی ایران میان چند قطب اصلی تقسیم شده بود:نیروهای سلطنتطلب و وابسته به دربار (شاه).نیروهای ملیگرا (مثل جبهه ملی و مصدق).نیروهای مذهبی (روحانیت، بازار، اسلامگرایان). نیروهای چپ (تودهایها، فداییها، مجاهدین اولیه و مارکسیستها). در این دوران، هر دو طرف هم چپها و هم مذهبیها دشمن مشترک داشتند: شاه و آمریکا.همین دشمن مشترک باعث همکاریهای متعدد شد. ده نمونه از همکاری چپها با روحانیت و نیروهای اسلامی:۱. حزب توده و فتوای آیتالله کاشانی علیه انگلیس (۱۳۳۰-۱۳۳۲). حزب توده، در جریان ملی شدن نفت، بارها از مواضع مذهبیون ضدانگلیسی، از جمله آیتالله کاشانی، حمایت تبلیغاتی کرد و حتی در مطبوعات خود
2
10
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۱
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
2:و حتی در مطبوعات خود از او به عنوان "روحانی ضدامپریالیست" یاد کرد. ۲. اتحاد ضمنی کاشانی با تودهایها در مخالفت با شاه (۱۳۳۱). در دوره مصدق، هر دو جریان روحانیون و چپها در خیابانها علیه سلطنت شعار مشترک میدادند، هرچند بعدتر کاشانی مسیر جداگانهای رفت. حمایت حزب توده از روحانیون در شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲. با اینکه رسماً حزب توده در داخل سرکوب شده بود، اما از خارج (مسکو و باکو) بیانیههایی صادر کرد که روحانیت را نیروی ضد امپریالیسم و ضد استبداد معرفی میکرد. همافزایی ایدئولوژیک دهه ۵۰: مجاهدین خلق اولیه.سازمان مجاهدین خلق، ترکیبی از اسلام و مارکسیسم بود. آنها با روحانیت در شعار "ضد شاه، ضد امپریالیسم" همصدا بودند.۵. فداییان اسلام و چپها در مبارزه با شاه : هرچند از نظر فکری متفاوت، ولی فداییان اسلام (نواب صفوی و یارانش) از دید چپها "انقلابی" و "ضد سلطنت" محسوب میشدند و در نوشتههای برخی چپهای دهه ۳۰، از نواب صفوی به عنوان "مجاهد ضد امپریالیسم" یاد شده است. ۶. شعار مشترک چپها و مذهبیها در انقلاب ۵۷: «مرگ بر شاه».
2
10
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۳
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
3:در تظاهرات ۵۷، گروههای چپ (از تودهایها تا فداییان) عملاً زیر چتر رهبری خمینی به خیابان آمدند و در عمل، روحانیت را متحد خود علیه شاه میدانستند. همکاری مستقیم حزب توده با جمهوری اسلامی بعد از انقلاب.بعد از ۵۷، حزب توده از خط امام حمایت کرد و حتی در جنگ ایران و عراق، رسماً مواضع نظام جمهوری اسلامی را تأیید کرد. این بزرگترین خیانت تاریخی به آرمان سوسیالیستی در ایران بود.چپهای مسلمان درون نظام (مجاهدین انقلاب، دفتر تحکیم، و...).گروههای چپ اسلامی مثل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در دههی ۶۰ به یکی از بازوهای سیاسی نظام تبدیل شدند حضور چهرههای مارکسیستی سابق در نظام پس از انقلاب.افرا دی مثل بهزاد نبوی، محسن رضایی، و حتی برخی از چپهای سابق دانشجویی وارد ساختار حکومت شدند و بعدها از "چپ اسلامی" به "اصلاحطلب" تبدیل شدند. دفاع بخشی از چپها از حکومت در سرکوب ۶۰-۶۱. وقتی حکومت روحانیت به سرکوب فداییها و مجاهدین پرداخت، حزب توده و برخی گروههای چپ دیگر در رسانههایشان از نظام دفاع کردند و مخالفان را "عامل امپریالیسم" نامیدند.و اما "چیز داغ و تحقیرآمیز":.
2
10
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۴
۶۵

zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
4:وقتی چپها به شاه میگفتند «محمدرضای اسلام» برای تحقیر او بود که با روحانیت سازش میکند و از اسلام برای مشروعیت سلطنت استفاده میکند ( شعار "شاه مسلمان است")..اما واقعیت تاریخی تلخ این است که:.در عمل، چپها بیش از شاه، به "محمدرضای اسلام" تبدیل شدند. شاه فقط اسلام را ابزار حفظ سلطنت کرد،اما چپها اسلام سیاسی را تا رأس قدرت رساندند.چپهای ایرانی تنها گروهی بودن که انقلاب کردن تا طبقه کارگر رو بفرستن توی صف کوپن.اونقدر دنبال عدالت بودن که آخرش خودشون رفتن زندان، عدالت رفت کاخ ریاستجمهوری.میخواستن سرمایهداری رو سرنگون کنن، ولی فقط نون سنگک گرون شد. چپ ایرانی یعنی کسی که از مارکس شروع میکنه، از لنین رد میشه و توی نماز جمعه تموم میشه. حزب توده تنها حزبی بود که دشمنش شاه بود، ولی وقتی شاه رفت، رفت پیش امام دعا کرد. شعارشون "مرگ بر امپریالیسم" بود، ولی آخرش شد "زنده باد ولایت". چپها در ایران مثل فیل در بلورفروشی بودن؛ همه چیز رو شکستند جز استبداد."حالا برو از خجالت .. بزن" و باز هم بگی شاه اسلام پناه بود.زمانی که فرق اسلام و اسلام سیاسی را درک کردی..زیادی بخور
3
7
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۹
۱۹

pirzan e irani - استکهلم، سوئد
ابله:این شعرهای بی سروته تورو هیچکس نمی خونه.کم بنویس خوانا،فعل وفاعل رو زجرنده.یعنی بروزبان فارسی رویادبگیر😝
10
2
چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۱
۷۸

Hassan1947 - تهران ، ایران
۱- جمهوری اسلامی مبتکر و پیشنهاد دهنده و پشتیبان ۷ اکتبر میباشد ۲- بزرگترین گناه و خیانت حزب توده از شهریور ۲۰ تا حالا این استکه، با ایجاد شعار دهن پر کن و نیاز روز مثل نان. کار.آزادی و باصطلاح ضد امپریالیستی نیروهای فعال و با ارزش زمان را بدنبال خودش کشید و بعداً که این نیروها سرخورده و متوجه اشتباه خودشان شدند !؟! از نظر سیاسی منزوی شدند . مثل امثال دهخدا و نیما و حتی جوانان صادق در زمان انقلاب و بعده انقلاب . کلید توخالی بودن شعار توده ای ها مسیله نفت بود .بقول مکی ناسیونالش برای برادر بزرگ و اینتر ش برای اقمار.
0
3
پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۳