عمیق و مرموز: تلهپاتی دروغین: چرا ذهن ما فکر میکند با هم ارتباط داریم؟
+2
رأی دهید
-0
پرسش در مورد اینکه آیا وقتی ما به کسی فکر میکنیم، او نیز در همان لحظه به ما فکر میکند، یکی از موضوعات جذاب و عمیق در روانشناسی و فلسفه است. این پدیده که بسیاری آن را تجربهای شهودی یا حتی ماورایی میدانند، در فرهنگها و باورهای مختلف جایگاه ویژهای دارد. از منظر علمی و روانشناختی، پاسخ به این پرسش پیچیده است و نمیتوان به سادگی به آن یک پاسخ قاطع داد. در حالی که هیچ مدرک علمی مستقیمی برای اثبات تلهپاتی یا انتقال فکر وجود ندارد، روانشناسی میتواند این پدیده را از زوایای دیگری بررسی کند و توضیحاتی منطقی برای این همزمانیها ارائه دهد.
یکی از اصلیترین توضیحاتی که برای این همزمانیها وجود دارد، سوگیری تأییدی (confirmation bias) است. ذهن ما تمایل دارد به اطلاعاتی که باورهای ما را تأیید میکنند، توجه بیشتری کند. وقتی ما به کسی فکر میکنیم و سپس به صورت اتفاقی او را میبینیم یا از او خبری میشنویم، این همزمانی را به عنوان یک رویداد خاص و معنیدار تفسیر میکنیم. در حالی که در هزاران لحظه دیگری که به آن شخص فکر کردهایم و هیچ اتفاقی نیفتاده، توجهی نمیکنیم. ذهن ما این همزمانیهای اتفاقی را برجسته میکند و به آنها معنا میدهد، در حالی که رخدادهای بیاهمیت را نادیده میگیرد. این مکانیسم روانی باعث میشود که ما به طور ناخودآگاه، به دنبال شواهدی برای تأیید باورهای خود بگردیم.
از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، "شبکههای ارتباطی ناخودآگاه" نیز میتوانند نقشی ایفا کنند. ما به طور مداوم در معرض اطلاعات و نشانههایی از اطرافیانمان هستیم که حتی از آنها آگاه نیستیم. برای مثال، ممکن است یک دوست مشترک، بهتازگی در مورد آن شخص با ما صحبت کرده باشد یا پیامی از او در شبکههای اجتماعی دیده باشیم که به طور ناخودآگاه در ذهنمان ثبت شده است. این اطلاعات پنهان، میتوانند باعث شوند که در یک لحظه مشخص، فکری در مورد آن شخص به ذهنمان خطور کند. این پدیده شبیه به این است که مغز ما به صورت ناخودآگاه، اطلاعات پراکنده را جمعآوری کرده و در لحظهای که آمادگی دارد، آنها را به صورت یک فکر آگاهانه به ما ارائه میدهد.
علاوه بر این، قاعده تداعی (association) در روانشناسی شناختی میتواند این پدیده را توضیح دهد. ذهن ما بر اساس تداعی معانی کار میکند. وقتی به یک شخص فکر میکنیم، ممکن است به دلیل دیدن یک شیء، شنیدن یک آهنگ، یا قرار گرفتن در یک مکان خاص که ما را به یاد آن شخص میاندازد، باشد. به عنوان مثال، اگر در حال قدم زدن در یک خیابان خاص هستیم که خاطراتی با آن شخص داریم، به احتمال زیاد به او فکر خواهیم کرد. در همین لحظه، ممکن است آن شخص نیز به دلیل یک تداعی مشابه، به ما فکر کند، اما این اتفاق یک همزمانی تصادفی است و نه یک انتقال فکری.
همچنین، "پدیدهی پیشآگهی" (premonition) که در روانشناسی یونگ مطرح است، میتواند تا حدی این پدیده را توجیه کند. یونگ معتقد بود که ذهن انسان به طور ناخودآگاه به یک "ناخودآگاه جمعی" متصل است و این اتصال میتواند باعث شود که ما به طور همزمان به یک فکر یا شخص خاص فکر کنیم. اگرچه این نظریه بیشتر جنبه فلسفی و روانتحلیلی دارد و شواهد تجربی محکمی ندارد، اما نشان میدهد که از دیدگاه برخی مکاتب روانشناسی، این همزمانیها ممکن است ریشه در پیوندهای عمیقتر ذهنی و روانی داشته باشند که فراتر از منطق ساده است.
موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد، روابط عاطفی عمیق است. وقتی رابطه عاطفی عمیقی با کسی داریم (مانند یک دوست صمیمی، شریک عاطفی یا یکی از اعضای خانواده)، ذهن ما به صورت ناخودآگاه نسبت به حالات روحی و عاطفی او حساسیت بیشتری پیدا میکند. به عنوان مثال، اگر فردی در شرایط سخت یا غمگینی قرار داشته باشد، حتی اگر از آن مطلع نباشیم، ممکن است ناگهان به او فکر کنیم. این فکر میتواند ناشی از یک نوع همدلی شهودی باشد که ذهن ما به واسطه پیوند عمیق عاطفی، از آن فرد دریافت میکند. این پدیده بیشتر از اینکه یک انتقال فکر باشد، نشاندهنده عمق و پیچیدگی روابط انسانی است.
بنابراین، از منظر روانشناسی علمی، این باور که وقتی به کسی فکر میکنیم او نیز به ما فکر میکند، بیشتر یک خطای شناختی است تا یک واقعیت ثابتشده. ذهن ما به گونهای طراحی شده است که به دنبال الگوها و معانی در جهان باشد و گاهی اوقات این الگوها را در همزمانیهای تصادفی پیدا میکند. این همزمانیها میتوانند حس ارتباط عمیق و جادویی را ایجاد کنند، اما در پس آنها، فرآیندهای پیچیده شناختی، روانشناختی و اجتماعی نهفته است که نقش مهمتری ایفا میکنند.
در نهایت، میتوان گفت که هرچند پدیده تلهپاتی در حال حاضر از نظر علمی قابل اثبات نیست، اما این همزمانیها نشاندهنده قدرت خارقالعاده ذهن انسان در پردازش اطلاعات، ایجاد ارتباطات عمیق عاطفی و یافتن معنا در تجربیات روزمره است. به جای اینکه این اتفاقات را به نیروهای ماورایی نسبت دهیم، بهتر است آنها را به عنوان نمونههایی از عملکرد شگفتانگیز مغز خود و پیچیدگی روابط انسانی ببینیم. این رویدادها، هرچند تصادفی، میتوانند یادآور این باشند که ما چقدر به هم نزدیک و مرتبط هستیم، حتی اگر در فاصلههای دور از هم باشیم.