سرنوشت زنِ جا مانده: مردی که ۳۰۰ کیلومتر رانندگی کرد و تازه یاد همسرش افتاد!
+24
رأی دهید
-1
مردی که برای تعطیلات عازم سفر شده بود، نزدیک به ۳۲۰ کیلومتر رانندگی کرد تا اینکه بالاخره متوجه شد همسر خود را در پمپ بنزین جا گذاشته است. این مرد ۶۲ ساله اهل پاریس، در حال سفر از فرانسه به سمت مراکش بود که برای سوختگیری در یک پمپ بنزین توقف کرد. اما همسرش بدون اینکه او متوجه شود، پیاده شد تا به دستشویی برود؛ شوهرش نیز بیخبر از این ماجرا به راه خود ادامه داد. با وجود اینکه دختر آنها نیز در این سفر و در داخل ماشین حضور داشت، به دلیل اینکه بخشی از این مسیر را خواب بوده، متوجه عدم حضور مادرش نشده بود.این مرد ۶۲ ساله چند ساعت بعد، وقتی به منطقه لاندز نزدیک میشد، که تقریباً ۳۲۰ کیلومتر از پمپ بنزین نزدیک اورلئان فاصله داشت، با نگرانی خودرو را متوقف کرد. سپس مجبور شد با پلیس تماس بگیرد، به این دلیل که نمیتوانست محل توقف قبلی خود با همسرش را به یاد بیاورد. سخنگوی پلیس گفت:
ما با همکارانمان در آن منطقه تماس گرفتیم و آنها از این زن مراقبت کردند. او قبلاً با آنها تماس گرفته و گفته بود که همسرش او را فراموش کرده و جا گذاشته است.
در سال ۲۰۱۲ نیز اتفاق مشابهی رخ داد؛ دیوید کامرون، نخستوزیر وقت بریتانیا، دختر هشت ساله خود را در حالی که برای رفتن به دستشویی از پدر جدا شده بود، در رستوران جا گذاشت و فراموش کرد.
حوادث مشابه: فراموشکاریهای عجیب و غریب در سفرمادری که نوزادش را روی سقف ماشین جا گذاشت
داستان وحشتناک یک مادر آمریکایی که پس از خرید، نوزادش را در صندلی مخصوص کودک روی سقف خودروی شاسیبلندش قرار داد و فراموش کرد، بارها در رسانهها منتشر شده است. او پس از رانندگی در بزرگراه و طی کردن مسافتی قابل توجه، ناگهان صدای وحشتناکی را شنید. آینهها را نگاه کرد و با صحنهای که کابوس هر والدینی است روبرو شد: صندلی کودک و نوزادش روی سقف ماشین نبود! با فریاد و وحشت، خودرو را متوقف کرد. خوشبختانه، پس از جستجو و کمک مردم، نوزادش را که از روی سقف سقوط کرده بود، سالم یافت. این اتفاق، به دلیل محافظت صندلی کودک، به یک فاجعه ختم نشد، اما برای همیشه در ذهن مادر به عنوان وحشتناکترین فراموشی زندگیاش باقی ماند.
دامادی که عروسش را در پارکینگ فرودگاه جا گذاشت
در یکی از پروازهای داخلی، یک داماد جوان پس از گذراندن ماه عسل در کیش، در فرودگاه مهرآباد، در میان شور و هیجان بازگشت، عروسش را فراموش کرد! آنها پس از پیاده شدن از هواپیما و دریافت چمدانها، به سمت پارکینگ فریکان رفتند. داماد، در حالی که سرش گرم پیدا کردن ماشین بود، ناگهان سوار شد و حرکت کرد. عروس که مشغول گذاشتن چمدانها در صندوق عقب بود، متوجه حرکت ناگهانی خودرو شد و مات و مبهوت ماند. ماشین داماد از دور خارج شد و او تنها در پارکینگ وسیع فرودگاه باقی ماند. پس از تماسهای مکرر و گیجی داماد، بالاخره او متوجه شد که همسرش را جا گذاشته است. با شرمندگی و عجله بازگشت تا عروسش را که کلافه و عصبی شده بود، سوار کند. این داستان به سوژه طنز محافل خانوادگی آنها تبدیل شد.
اتوبوسی که مسافران خوابآلود را در جاده رها کرد
در یک سفر شبانه با اتوبوس از مشهد به تهران، مسافران پس از طی مسافتی طولانی، همگی به خواب رفته بودند. راننده، طبق روال، در یکی از پایانههای بینراهی برای استراحت توقف کرد. اکثر مسافران پیاده شدند، اما چند نفر که خوابشان سنگین بود، در اتوبوس باقی ماندند. راننده نیز بدون بررسی کامل اتوبوس، در را قفل کرد و برای استراحت رفت. صبح روز بعد، وقتی راننده به سمت اتوبوس بازگشت، با صدای فریاد مسافران داخل اتوبوس روبرو شد که از خواب بیدار شده بودند و خود را زندانی میدیدند. آنها چندین ساعت در هوای سرد و بدون دسترسی به سرویس بهداشتی در اتوبوس محبوس مانده بودند. این حادثه، به دلیل بیدقتی راننده، دردسر زیادی برای مسافران ایجاد کرد و آنها تجربه تلخی از سفر شبانه به دست آوردند.
بازگشت به خانه بدون حیوان خانگی مورد علاقه
زوجی آمریکایی که برای تعطیلات به ایالت دیگری سفر کرده بودند، سگ کوچک و مورد علاقهشان را نیز با خود برده بودند. در مسیر بازگشت، برای استراحت در یک پمپ بنزین و کافه توقف کردند. سگشان را که بسیار دوست داشتنی بود، برای چند لحظه بیرون از ماشین نگه داشتند. پس از صرف قهوه و ادامه مسیر، حدود ۱۰۰ مایل (حدود ۱۶۰ کیلومتر) از پمپ بنزین دور شده بودند که ناگهان متوجه شدند جای "بادی"، سگشان، در ماشین خالی است. وحشتزده مسیر را بازگشتند و در کمال ناباوری، بادی را همانجا که جا گذاشته بودند، در حال قدم زدن و انتظار دیدند. این تجربه، هرچند با پایان خوش همراه بود، اما به آنها یادآوری کرد که حتی حیوانات خانگی هم میتوانند در میان شلوغیهای سفر، به فراموشی سپرده شوند.
۴۱

karaji - کرج ، ایران
معلوم نیست چرا یک انسان وقتی که خودش رو نمیفهمه و توان مسولیت پذیری حتی برای خودش رو نداره به فکر ازدواج و خانواده میافته ، اینها جز حیواناتی ناطق بیش نباشند ...
10
22
جمعه ۲۷ تیر ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
۴۵

Adamat7775 - خارکف، اوکراین
و حالا به یک مورد مستند ایرانی هم توجه بفرمایید.؛ - انتهای دههی شصت خورشیدی در ایران، یک زن و شوهر میانسال که از بستگان پدر من بودند، از تهران عازم شمال ایران میشوند. - سبک مسافرترفتن این زوج بدینگونه بوده که به هر جای ایران که با ماشین خود سفر میکردند، آقا پشت فرمان بوده و خانم مینشسته صندلی عقب، و در حاکیکه همسر آرام رانندگی میکرده، خانم از صندلی عقب، هر چند وقت یکبار، به ایشان چای میداده، سپس کمی میوهی پوستگرفته شده، آجیل شیرینی و امثال آن، - به قول معروف، آرام میرفتند و آرام هم در حین راه، تنقلات میل میکردند. - در جادهی شمال ایران که دارای پیچ و خم است، آقا متوجه میشود که ۱-۲ دقیقهای هست که دیگر خانم به ایشان خوراکی نمیدهد!، - به عقب رو برمیگرداند و متوجه میشود که خانم در ماشین نیست!. - ماجرا این بوده که خانم ایشان، دو سه پیچ عقبتر، بهخاطر اینکه درب را محکم نبسته بوده، آرام به پایین افتاده بوده. - خوشبختانه هیچ آسیب جدی ندیده بوده و مرد دندهعقب میرود و او را مییابد. - پس از آن در میهمانیهای خانوادگی، این مورد شده بود سوژهای طنز برای تعریف کردن.
0
20
جمعه ۲۷ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۱
۴۳

Chokam - ری، ایران
موبایل برای همینه، زنگ میزدی به شوهر . موبایل روزهای اول آمده بود حدود سال ۲۰۰۰ بسیار بسیار توی انگلیس فروش کرد چون برای زنان و کودکان برای خاطر جمعی خوب بود. مخصوصا کودکان دانش آموز محض خاطر خیال جمعی به والدین تماس می گرفتن در موارد اضطراری. برای همین بسیار کادو می گرفتند برای کودکان. اما متاسفانه بعدها که موبایل هوشمند شد حالت تشریفاتی و فان گرفت اون نقش حفاظتی اش رو همه یادشون رفته، بدتر باعث حواسپرتی و گم شدن و ضعیف شدن چشمان ورقلمبیدن توی صفحه موبایل
4
14
جمعه ۲۷ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۸