ویدیویی دیدنی از مراسم عزاداری محرم امسال که در شبکه های اجتماعی وایرال شده است
+5
رأی دهید
-68
از پناهگاه تا حسینیه؛ جمهوری اسلامی چگونه در پی بازسازی تصویر رهبر است؟
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در مراسم عزاداری شب عاشورا در حسینیه خمینی در تهرانایندیپندنت فارسی: برگرفته از ایندیپندنت عربی
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در مراسم عزاداری شب عاشورا در حسینیه خمینی در تهرانایندیپندنت فارسی: برگرفته از ایندیپندنت عربیدر مواقع بحرانی، وزن و اقتدار یک کشور تنها با سلاحها و متحدانش سنجیده نمیشود، بلکه با میزان آرامشی که نمادهایش در دل ملت القا میکنند، براورد میشود. با این حال جمهوری اسلامی که از سال ۱۳۵۷ مشروعیتش را بر پایه شخص «ولی فقیه» بنا گذاشته، ناگهان خود را در برابر معضلی بیسابقه یافته است: در لحظهای حساس که کشور درگیر نبردی سرنوشتساز با اسرائیل بود، بالاترین مقام نظام ناپدید شد و مردم برای نخستین بار، این پرسش را بهروشنی و بیپرده مطرح کردند: «رهبر کجا است؟ آیا هنوز قدرت را در دست دارد؟»
در اوج تبادل آتش با تلآویو و همزمان با افزایش تهدیدهای آمریکا، صفحه تلویزیونهای دولتی جمهوری اسلامی از تصویر علی خامنهای خالی بود. نه سخنرانی، نه دیدار و نه حتی پیام تسلیتی برای قربانیان جنگ. خامنهای ناپدید شد و همین غیبت معنادار خود به یک پیام خاموش بدل شد. سپس از دل ساختار محافظهکار نظام، خبرهای غیررسمی درز کرد که رهبر جمهوری اسلامی به پناهگاهی فوقالعاده امن در تهران منتقل شده است؛ دور از هرگونه فعالیت علنی.
این نوع پناهگاهها که در اصطلاح «بونکر» خوانده میشوند، تاسیساتی زیرزمینیاند که برای مقاومت در برابر حملات هوایی و موشکی طراحی شدهاند و در شرایط اضطراری شدید برای محافظت از شخصیتهای حساس و مراکز فرماندهی به کار میروند. با توجه به نوع تهدیدها، چنین اقدامی تعجبآور و غیرمنتظره نبود. آنچه غافلگیرکننده بود، ادامهدار شدن این غیبت در طول ایام نبرد بود؛ موضوعی که دروازه گمانهزنیها را بیهیچ حدومرزی گشود.
در کشوری مانند ایران که دولت با چهره رهبر یکی شده است، غیبت رهبر صرفا یک خلاء سیاسی نیست، بلکه نوعی اختلال در توازن نمادین به شمار میرود. به نظر میرسد جمهوری اسلامی خیلی دیر دریافت که این خلاء را نمیتواند با بیانیههای رسمی یا اعلامیههای کتبی پر کند. به همین دلیل، بازگشت خامنهای به صحنه، سنجیده و حسابشده صورت گرفت؛ در شب عاشورا که مجال هیچ تفسیر متضادی باقی نمیگذاشت.
این «ظهور» نه یک نمایش سیاسی سنتی، بلکه شبیه نوعی تجلی آیینی بود و رسانه رسمی کوشید با این نمایش، تصویری از امام حسین در کربلا را در اذهان زنده کند: مردی خاموش، در دل مراسم عزاداری، که بیآنکه سخنی بگوید، به صحنه مینگرد. دوربین نه در پی کاریزما، بلکه در جستجوی نماد بود. تصویری بیصدا و حضوری بیکلام که گویی خود سکوت حامل پیام است: رهبر اینجا است، حتی اگر لب به سخن نگشاید.
اما پرسشی که با این بازگشت مطرح میشود، نه درباره بودن یا نبودن خامنهای، بلکه درباره چگونگی بازسازی جایگاه نمادین او پس از این غیبت است. آیا جمهوری اسلامی هنوز میتواند بر ولی فقیه بهعنوان نقطه اتکای روحی و سیاسی خود تکیه کند یا در حال تدارک دوران پس از خامنهای است؛ دورانی که در آن، خامنهای به مرجعیتی ابدی و فرادست تبدیل میشود و نخبگان واقعی قدرت، در سایه نام او، بازی قدرت را از پشت صحنه اداره میکنند.
به نظر میرسد نظام آگاهانه تصمیم گرفته است که خامنهای را از جایگاه رهبر اجرایی به «مقام قدسی نمادین» منتقل کند. حضور او در حسینیه، نه در مقر فرماندهی، نشانهای روشن از این دگرگونی است. او دیگر آن کسی نیست که برای ملت سخنرانی کند یا مسئولیت رهبری جبهه را در دست گیرد؛ بلکه حضوری است که تنها بهعنوان ضامن ایستادگی احضار میشود نه بهمنزله آغازگر اقدام یا هدایتگر تحولات.
این سبک رهبری هرچند ممکن است در درون ساختار نظام ثبات و آرامش ایجاد کند، خطر راهبردی بزرگی در آن نهفته است؛ اگر مردم بدانند فردی که تنها بهصورت نمادین ظاهر میشود، دیگر توان کنش واقعی ندارد، چه خواهد شد؟ اینجا است که شرایط کنونی جمهوری اسلامی با بحرانهایی مشابه در تاریخ سیاسی مدرن همراستا میشود. لحظهای که رهبر از یک تصمیمگیرنده فعال به چهرهای فراسیاسی تبدیل میشود.
چنین لحظاتی معمولا نویدبخش ثبات نیستند، بلکه نشانه نزدیک بودن انتقال قدرتاند. چه این انتقال آشکارا اعلام شود و چه در سکوت رخ دهد. تفاوت در جمهوری اسلامی ایران این است که نظام هیچ جایگزین شفافی معرفی نمیکند، بلکه بهعنوان یک راهبرد، به ابهام پروبال میدهد تا نگذارد پرسش اصلی که بعد از خامنهای چه کسی قدرت را در دست میگیرد، مطرح شود.
بنابراین، ظاهر شدن رهبر جمهوری اسلامی در شب عاشورا تنها تلاشی برای رد شایعات درباره مرگ یا بیماری او نبود، بلکه اقدامی هدفمند برای بازسازی تصویرش در قالبی دینی و آشنا برای مردم ایران بود: سکوت حسین پیش از فاجعه، حضور حاکم در لحظه اندوه و تداعی مظلومیت کربلا بهعنوان سپری در برابر انتقاد. این صحنه کوششی بود برای قانع کردن مردم به اینکه رهبر جمهوری اسلامی عقبنشینی نکرده، بلکه به مرتبهای فراتر از سیاست ارتقا یافته است.
با این حال، نمیتوان این حقیقت را نادیده گرفت که در جهانی که با شتاب در حال دگرگونی است، نمادگرایی، هرچند تاثیرگذار باشد، نمیتواند تکلیف معادلات قدرت را تعیین کند. امروز جمهوری اسلامی زیر بار سنگین فشارهای اقتصادی، تحریمهای فلجکننده و تنشهای پایانناپذیر منطقهای کمر خم کرده است و بنابراین نه تاب خلا در راس قدرت را دارد و نه توان پذیرش انجماد در مرکز تصمیمگیری را.
وقتی مردم یا حتی نهادهای رسمی احساس کنند نقطه ثقل تصمیمگیری مبهم یا دور از دسترس شده است، چرخشهایی تازه درون ساختار قدرت شکل میگیرد. تحرکاتی در نهادهای امنیتی، زمزمههایی در میان فرماندهان سپاه و حتی برخی بازنگریها در صفوف کسانی که روزگاری وفادارترین حامیان رهبر جمهوری اسلامی بودند.
شاید جمهوری اسلامی قصد داشت با نمایش چهره خامنهای در عاشورا، اعتماد ازدسترفته را بازیابد، اما در واقع، ناخواسته از شکنندگی وضعیت کنونی کشور پرده برداشت. حتی گفتار رسمی هم نتوانست این واقعیت را پنهان کند که ساختار رهبری نظام دچار بحران است: نه جانشین روشنی برای رهبر جمهوری اسلامی وجود دارد، نه نقشه سیاسی مشخصی برای دوران پس از جنگ ارائه شده و نه برای تصمیمهای حیاتی که در غیاب راس نظام گرفته میشود، توضیحی داده شده است.
نتیجهای که جنگ اخیر به همراه داشت، نه خسارات مادی و نه تهدیدهای خارجی، بلکه نمایان شدن واقعیت درون جمهوری اسلامی بود؛ مردمی که در میان تضادهای فراوان زندگی میکنند، نظامی که در حال بازآفرینی خود است و رهبری که بهعنوان شخصیتی ماورایی بازنویسی میشود، در حالی که بستر سیاسی زیر پای همه در حال تغییر است.
ایرانی که از جنگ اخیر بیرون آمد، دیگر آن ایران پیش از جنگ نیست. برخی اسطورههای «مقاومت» سقوط کردهاند و شک و تردیدها حتی به قلب نظام نفوذ کرده است. از این رو، ظاهر شدن تازه خامنهای تنها کوششی است برای بازسازی این اسطوره، نه اثبات واقعیت موجود در جمهوری اسلامی.
در فرجام، شاید جمهوری اسلامی بتواند با استفاده از نمادها، راهکارها و تاکتیکهای موقت از این مرحله بحرانی عبور کند، اما هرگز نمیتواند از پاسخ دادن به پرسش بنیادین مردم طفره برود: «واقعا چه کسی بر ما حکومت میکند و زمانی که ما در میدان جنگ بودیم، او کجا بود؟»
در اوج تبادل آتش با تلآویو و همزمان با افزایش تهدیدهای آمریکا، صفحه تلویزیونهای دولتی جمهوری اسلامی از تصویر علی خامنهای خالی بود. نه سخنرانی، نه دیدار و نه حتی پیام تسلیتی برای قربانیان جنگ. خامنهای ناپدید شد و همین غیبت معنادار خود به یک پیام خاموش بدل شد. سپس از دل ساختار محافظهکار نظام، خبرهای غیررسمی درز کرد که رهبر جمهوری اسلامی به پناهگاهی فوقالعاده امن در تهران منتقل شده است؛ دور از هرگونه فعالیت علنی.
این نوع پناهگاهها که در اصطلاح «بونکر» خوانده میشوند، تاسیساتی زیرزمینیاند که برای مقاومت در برابر حملات هوایی و موشکی طراحی شدهاند و در شرایط اضطراری شدید برای محافظت از شخصیتهای حساس و مراکز فرماندهی به کار میروند. با توجه به نوع تهدیدها، چنین اقدامی تعجبآور و غیرمنتظره نبود. آنچه غافلگیرکننده بود، ادامهدار شدن این غیبت در طول ایام نبرد بود؛ موضوعی که دروازه گمانهزنیها را بیهیچ حدومرزی گشود.
در کشوری مانند ایران که دولت با چهره رهبر یکی شده است، غیبت رهبر صرفا یک خلاء سیاسی نیست، بلکه نوعی اختلال در توازن نمادین به شمار میرود. به نظر میرسد جمهوری اسلامی خیلی دیر دریافت که این خلاء را نمیتواند با بیانیههای رسمی یا اعلامیههای کتبی پر کند. به همین دلیل، بازگشت خامنهای به صحنه، سنجیده و حسابشده صورت گرفت؛ در شب عاشورا که مجال هیچ تفسیر متضادی باقی نمیگذاشت.
این «ظهور» نه یک نمایش سیاسی سنتی، بلکه شبیه نوعی تجلی آیینی بود و رسانه رسمی کوشید با این نمایش، تصویری از امام حسین در کربلا را در اذهان زنده کند: مردی خاموش، در دل مراسم عزاداری، که بیآنکه سخنی بگوید، به صحنه مینگرد. دوربین نه در پی کاریزما، بلکه در جستجوی نماد بود. تصویری بیصدا و حضوری بیکلام که گویی خود سکوت حامل پیام است: رهبر اینجا است، حتی اگر لب به سخن نگشاید.
اما پرسشی که با این بازگشت مطرح میشود، نه درباره بودن یا نبودن خامنهای، بلکه درباره چگونگی بازسازی جایگاه نمادین او پس از این غیبت است. آیا جمهوری اسلامی هنوز میتواند بر ولی فقیه بهعنوان نقطه اتکای روحی و سیاسی خود تکیه کند یا در حال تدارک دوران پس از خامنهای است؛ دورانی که در آن، خامنهای به مرجعیتی ابدی و فرادست تبدیل میشود و نخبگان واقعی قدرت، در سایه نام او، بازی قدرت را از پشت صحنه اداره میکنند.
به نظر میرسد نظام آگاهانه تصمیم گرفته است که خامنهای را از جایگاه رهبر اجرایی به «مقام قدسی نمادین» منتقل کند. حضور او در حسینیه، نه در مقر فرماندهی، نشانهای روشن از این دگرگونی است. او دیگر آن کسی نیست که برای ملت سخنرانی کند یا مسئولیت رهبری جبهه را در دست گیرد؛ بلکه حضوری است که تنها بهعنوان ضامن ایستادگی احضار میشود نه بهمنزله آغازگر اقدام یا هدایتگر تحولات.
این سبک رهبری هرچند ممکن است در درون ساختار نظام ثبات و آرامش ایجاد کند، خطر راهبردی بزرگی در آن نهفته است؛ اگر مردم بدانند فردی که تنها بهصورت نمادین ظاهر میشود، دیگر توان کنش واقعی ندارد، چه خواهد شد؟ اینجا است که شرایط کنونی جمهوری اسلامی با بحرانهایی مشابه در تاریخ سیاسی مدرن همراستا میشود. لحظهای که رهبر از یک تصمیمگیرنده فعال به چهرهای فراسیاسی تبدیل میشود.
چنین لحظاتی معمولا نویدبخش ثبات نیستند، بلکه نشانه نزدیک بودن انتقال قدرتاند. چه این انتقال آشکارا اعلام شود و چه در سکوت رخ دهد. تفاوت در جمهوری اسلامی ایران این است که نظام هیچ جایگزین شفافی معرفی نمیکند، بلکه بهعنوان یک راهبرد، به ابهام پروبال میدهد تا نگذارد پرسش اصلی که بعد از خامنهای چه کسی قدرت را در دست میگیرد، مطرح شود.
بنابراین، ظاهر شدن رهبر جمهوری اسلامی در شب عاشورا تنها تلاشی برای رد شایعات درباره مرگ یا بیماری او نبود، بلکه اقدامی هدفمند برای بازسازی تصویرش در قالبی دینی و آشنا برای مردم ایران بود: سکوت حسین پیش از فاجعه، حضور حاکم در لحظه اندوه و تداعی مظلومیت کربلا بهعنوان سپری در برابر انتقاد. این صحنه کوششی بود برای قانع کردن مردم به اینکه رهبر جمهوری اسلامی عقبنشینی نکرده، بلکه به مرتبهای فراتر از سیاست ارتقا یافته است.
با این حال، نمیتوان این حقیقت را نادیده گرفت که در جهانی که با شتاب در حال دگرگونی است، نمادگرایی، هرچند تاثیرگذار باشد، نمیتواند تکلیف معادلات قدرت را تعیین کند. امروز جمهوری اسلامی زیر بار سنگین فشارهای اقتصادی، تحریمهای فلجکننده و تنشهای پایانناپذیر منطقهای کمر خم کرده است و بنابراین نه تاب خلا در راس قدرت را دارد و نه توان پذیرش انجماد در مرکز تصمیمگیری را.
وقتی مردم یا حتی نهادهای رسمی احساس کنند نقطه ثقل تصمیمگیری مبهم یا دور از دسترس شده است، چرخشهایی تازه درون ساختار قدرت شکل میگیرد. تحرکاتی در نهادهای امنیتی، زمزمههایی در میان فرماندهان سپاه و حتی برخی بازنگریها در صفوف کسانی که روزگاری وفادارترین حامیان رهبر جمهوری اسلامی بودند.
شاید جمهوری اسلامی قصد داشت با نمایش چهره خامنهای در عاشورا، اعتماد ازدسترفته را بازیابد، اما در واقع، ناخواسته از شکنندگی وضعیت کنونی کشور پرده برداشت. حتی گفتار رسمی هم نتوانست این واقعیت را پنهان کند که ساختار رهبری نظام دچار بحران است: نه جانشین روشنی برای رهبر جمهوری اسلامی وجود دارد، نه نقشه سیاسی مشخصی برای دوران پس از جنگ ارائه شده و نه برای تصمیمهای حیاتی که در غیاب راس نظام گرفته میشود، توضیحی داده شده است.
نتیجهای که جنگ اخیر به همراه داشت، نه خسارات مادی و نه تهدیدهای خارجی، بلکه نمایان شدن واقعیت درون جمهوری اسلامی بود؛ مردمی که در میان تضادهای فراوان زندگی میکنند، نظامی که در حال بازآفرینی خود است و رهبری که بهعنوان شخصیتی ماورایی بازنویسی میشود، در حالی که بستر سیاسی زیر پای همه در حال تغییر است.
ایرانی که از جنگ اخیر بیرون آمد، دیگر آن ایران پیش از جنگ نیست. برخی اسطورههای «مقاومت» سقوط کردهاند و شک و تردیدها حتی به قلب نظام نفوذ کرده است. از این رو، ظاهر شدن تازه خامنهای تنها کوششی است برای بازسازی این اسطوره، نه اثبات واقعیت موجود در جمهوری اسلامی.
در فرجام، شاید جمهوری اسلامی بتواند با استفاده از نمادها، راهکارها و تاکتیکهای موقت از این مرحله بحرانی عبور کند، اما هرگز نمیتواند از پاسخ دادن به پرسش بنیادین مردم طفره برود: «واقعا چه کسی بر ما حکومت میکند و زمانی که ما در میدان جنگ بودیم، او کجا بود؟»
ویدیویی دیدنی از مراسم عزاداری محرم امسال که در شبکه های اجتماعی وایرال شده است


۴۲

Allen1983 - لوس آنجلس ، ایالات متحده امریکا
ملتی که دلیل همه بدبختیهای خودش رو نمیفهمه ، ملتی که شدن عروسک خیمه شبازی و دلقک سیرک انگلیسی و آخوند ، ملتی که نه سواد تاریخی داره ، نه سواد سیاسی داره و نه سواد اجتماعی یا اقتصادی ، محکوم هستش به بدبختی و فلاکت و غرق شدن در مرداب خرافات و پایین رفتن در لجنزار نادانی و دست و پا زدن بیهوده . اگه این ملت میتونستن بفهمند که چجوری دارند به سازه موجود کثیف و فرسط طلبی به اسم آخوند میرقصند ، قطعا حالا روزشان بهتر از این بود.
38
148
پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۴ - ۲۲:۳۷
۴۳

paksan - ایران، ایران
من فقط موندم چرا تعجب برانگیزه؟ این گزارشها فقط از روی عصبانیت خائن ها از یک طرف و برای عصبانی کردن تندروهای داخل ساخته و پخش میشه. در ایران میلیونها مراسم عزاداری برگزار میشه و واقعا حالا یک تعداد هم مراسم عزاداری اینطوری باشه و دختران کم حجاب باشند و عزاداری کنند به نظرتون ایرادی داره؟ جای کسی تنگ شده؟ تعداد این دختران که در این فیلم ده بار از جهتهای مختلف مورد هدف بودند و نشان داده شدند واقعا خیلی زیاده در مقابل میلیونها ایرانی حالا با حجاب؟ اصلا بگیم چند صد هزار نفر یا اصلا همه زنان ایران آیا این منافاتی با خواست مردم داره؟ چرا شماها عصبانی هستید و چرا فکر میکنید اینها قبلا نبودند؟ این گزارشها همه از عصبانیت نتیجه نگرفتن دشمنان ایران در ایران هستش و تنها امید اینها تندروها و مذهبی های تندرو هستند که با این فیلمها تحریک بشوند و دست به کاری بزنند که اتفاقی بیافته و اینها بتوانند موج سواری کنند روی درگیری های مردم وگرنه اینها هیچ محبوبیتی در بین مردم ندارند و کسانی که خیانت کردن به وطن کاملا از طرف مردم داخل ترد شدند.
81
34
پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۱
۴۵

Ariyo Barzan - کالیفرنیا، ایالات متحده امریکا
متاسفانه مردم ایران نمیدونن با خودشون چند چند هستند. حافظه تاریخی بسیار بدی دارن. بنظر میرسه که ۱۴۰۱, ۹۸, ۸۸ و غیره را فراموش کردن
9
88
پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۴
۵۸

ایران کهن - هوستن، ایالات متحده امریکا
پاتوق پرستوهای نظام
10
85
جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ - ۰۰:۵۲
۲۵

freedom of the press - تهران، ایران
وطن فروش تر و نادان نر و احمق تر از خیلی از مردم ایران پیدا نمی کنی. مردمی که تکلیفشون با خودشان معلوم نیست. دشمن برای تصرف ازران احتیاجی به جنگ و مداخله نظامی ندارد، اینقدر در ایران خائن و وطن فروش هست که با با پول کشور را دو دستی تحویل دشمن می دهند مثل سال ۵۷. تاریخ را بخوانید چطور قائم مقام فرهانی را از چشممهد علیا و ناصرالدین شاه انداختند که حکم قتلش را شاه صادر کرد.
15
77
جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ - ۰۱:۲۵
۴۶

دوشنبه - تهران ، ایران
اوسکولو قطبی ، نوعی ویروس روانی و اجتماعی که بعد از شورش ،۵۷ و اشغال ایران توسط فرقه نکبت تبهکارآخوندی اشغالگر تا به امروز ادامه دارد. ترویج این ویروس روانی اجتماعی در سال های گذشته بیشتر از هر زمان دیگری مورد استفاده حکومت ملایان بوده است. به راه اندازی کارناوال محرم یکی دیگر از روشهای فرقه نکبت تبهکارآخوندی برای ادامه بقا و ماندگاری دیکتاتوری مذهبی و دین فروشی 🕳️
12
54
جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ - ۰۶:۲۹
۶۹

sabbas - لندن، انگلستان
یه مشت ارازل اوباش و پرستوهای جمهوری تروریست اسلامی.
3
54
جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۷
۵۸

hamidesabz - لندن، انگلستان
اگر امام حسین این یاران را در صحرای کربلا همراه داشت، شمر و ابن سعد و حتی خود یزید با او بیعت میکردند و صیغه ایی ها را بین خود تقسیم میکردند!
1
39
جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۹
۶۳

طلوع ازادی - لوس آنجلس ، ایالات متحده امریکا
اینها همون بسیجیهای ماده هستن که روز تو اداره با چادر و خیمه و چاخجور میگردن برای فریب اذهان و بعد شب هاشورای چسینی تا آپاندیس شون رو میریزن بیرون که به حساب مخالفان حجاب اجباری نوشته بشه. کسی که به هر شکلی به رژیم اشغالگر ایران کمک کنه ناموسش همگانیه. وص صلام
2
29
جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۶
۶۳

آلترناتیو - فرانکفورت، آلمان
همه چیز (یا ضدزنه یا ضد آزادی)، (یا جنگ چیز خوبیست یا چرا اسرائیل میجنگه)، (یا مرگ بر امریکا یا چیزخوری ج.ا)، (یا اصلاح طلب بیشعوره یا پیشونی کبوده رجزخوان)، (یا گرونه یا نیست)، (یا ممنوعه یا حروم)، (یا تروریست پروری یا ضدیت با ترور سرکردگان ج.ا)، (یا ضد محیط زیست یا فدای بهشت زیرشکمی با گل و عسل و حوری)، (یا شهادت خوبه تبریک یا شهادت بده تسلیت)، (یا شیعه یا تناقض)، (یا اسلام ضد ملت یا وطن قربانی امت)، (یا مرگ یا روزمرگی در ج.ا) 🤦♀️🤦♂️
0
14
جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۸
۶۴

vg2000 - اسلو، نروژ
از ایرانی خرافاتیتر عقب موندهتر و ترسوتر خودشه
2
28
شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۴