افشای اسناد محرمانه: بریتانیا چرا از سرنگونی خمینی سرباز زد؟

بریتانیا از برنامه‌های براندازی رژیم انقلابی خمینی، یک سال پس از آغاز جنگ ایران و عراق، حمایت نکرد

میدل ایست مانیتور

اسناد محرمانه دولت بریتانیا نشان می‌دهد که بریتانیا در سال ۱۹۸۱ چندین درخواست ارائه شده توسط افراد و گروه‌های مخالف ایرانی در تبعید را برای حمایت بریتانیا از تلاش‌های نظامی و سیاسی برای سرنگونی حکومت انقلابی جمهوری اسلامی رد کرده است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی فوریه ۱۹۷۹، موجی از سیاستمداران، افسران نظامی، متخصصان، دانشجویان و بازرگانان ایرانی به اروپا و ایالات متحده گریختند. آنها از خارج از کشور تلاش کردند تا حمایت غربی‌ها، به ویژه بریتانیا و آمریکا را برای یک ضد انقلاب در ایران جلب کنند.

بررسی سیاست بریتانیا که توسط وزارت امور خارجه و مشترک المنافع (FCO) در آستانه سقوط شاه انجام شده بود، توصیه کرده بود که تماس با گروه‌های مخالف داخلی و تبعیدی حفظ شود. در نتیجه، وزارت امور خارجه کانال‌های غیررسمی را باز نگه داشت، اگرچه رسماً و علناً بی‌طرف ماند.

اسنادی که توسط «میدل ایست مانیتور» در آرشیو ملی بریتانیا کشف شده، نشان می‌دهد که یک سال پس از آغاز جنگ ایران و عراق، وزارت امور خارجه توسط تبعیدیان متعدد ایرانی وفادار به سلطنت پهلوی مورد مراجعه قرار گرفته است. آنها به دنبال حمایت از برنامه‌هایی برای ایجاد شورش علیه حکومت انقلابی آیت الله خمینی در ایران بودند که به طور رسمی توسط بریتانیا به رسمیت شناخته شده بود.

در اوایل ژانویه ۱۹۸۱، سر جان گراهام، معاون دائمی وزیر امور خارجه در وزارت امور خارجه، با محمد درخشش، وزیر سابق در دوران شاه و شخصیتی سرسخت ضد روحانی، دیدار کرد. درخشش خواستار حمایت بریتانیا از آنچه وی «شورش» معلمان ایرانی در پاسخ به تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها و افزایش کنترل روحانیون بر سیستم آموزشی خواند، شد. او ادعا کرد که رئیس انجمن معلمان ایران است که به گفته وی ۶۰۰۰۰۰ عضو دارد.

او همچنین به گراهام اطلاع داد که در حال بسیج حمایت خارجی برای جنبش معلمان است. وقتی از موضع سیاسی او سؤال شد، درخشش اظهار داشت که با شاه مخالف بوده و در ابتدا از انقلاب استقبال کرده است – اما افزود که «آنچه پدیدار شد، انقلابی نبود که او می‌خواست.»

بر اساس سوابق جلسه، سر گراهام گفت که «پیشنهاد را با دقت بررسی خواهد کرد» و پیشنهاد کرد که پس از بازگشت درخشش از سفر به ایالات متحده، دوباره با او «برای بحث بیشتر در مورد موضوع» ملاقات کند. گراهام بعداً به بخش‌های مربوطه توصیه کرد که ارزیابی کنند آیا درخشش واقعاً یک سازمان گسترده را رهبری می‌کند یا خیر. در حالی که او درخشش را «شخصیت رهبری یک جنبش مخالف» نمی‌دانست، گراهام خاطرنشان کرد که سابقه او «به هیچ وجه ناچیز نبود.»

در اواخر ژانویه، اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه سابق ایران، پیامی را از طریق دوستش جولیان امیری، نماینده محافظه‌کار حامی مداخله‌گر و سیاستمدار مشهور صهیونیست، به وزارت امور خارجه ارسال کرد. زاهدی ادعا کرد که رژیم خمینی «نزدیک به مرحله پایانی خود» است. او هشدار داد که رژیم بعدی می‌تواند یا طرفدار غرب باشد یا طرفدار شوروی، و استدلال کرد که هر طرح مخالف که آشکارا توسط ایالات متحده و بریتانیا حمایت شود، «حمایت مهاجرت (ایرانیان) را جلب خواهد کرد.»

در پاسخ به امیری، لرد پیتر کرینگتون، وزیر امور خارجه، دیدگاه‌های زاهدی را «جالب» خواند و از امیری برای به اشتراک گذاشتن دیدگاه‌های مخاطبین ایرانی‌اش تشکر کرد.

در فوریه، ا. اچ. صاحب دیوانی، یک تاجر ایرانی ساکن بریتانیا، به دنبال حمایت بریتانیا برای گروهی به نام «ارتش رهایی‌بخش ایران» (ARI) بود. در جلسه‌ای با مقامات وزارت امور خارجه، اف. ام. ووگان و جی. لمپورت، او گفت که «ارتش رهایی‌بخش ایران» در چندین پایتخت اروپایی فعالیت می‌کند. به گفته او، شورای این سازمان ۲۵ عضو داشت – ۱۵ نفر از آنها افسران ارتش ایران بودند که هنوز در ایران خدمت می‌کردند. ده عضو باقیمانده منافع سیاسی و تجاری را نمایندگی می‌کردند. صاحب دیوانی از افشای اسامی خودداری کرد.

گزارش ووگان در مورد این جلسه حاکی از آن بود که صاحب دیوانی به او گفته است که هدف «ارتش رهایی‌بخش ایران» «آمادگی برای پر کردن خلأیی است که پس از مرگ خمینی ایجاد می‌شود»، و ارتش ایران پایگاه حمایتی اصلی این سازمان است. صاحب دیوانی ادعا کرد که «ارتش رهایی‌بخش ایران» قبلاً با روحانیون، قبایل و طبقه متوسط در ایران ارتباط برقرار کرده است، و اگرچه بیشتر فعالیت‌ها در اروپای غربی بود، اما این گروه «از حمایت بسیاری از عناصر ناراضی در خود ایران برخوردار بود.»

وقتی از برنامه‌های آینده «ارتش رهایی‌بخش ایران» سؤال شد، صاحب دیوانی گفت که این گروه قصد دارد «کنترل نظامی را برای یک دوره اولیه، احتمالاً حدود ۳ سال، برقرار کند». پس از آن، «قانون اساسی ۱۹۰۶ را با یا بدون سلطنت احیا خواهد کرد.»

دو ماه بعد، ووگان با شاهرخ فیروز، سفیر ایران، و ناظم عامری، فرزند مرحوم شیخ خزعل، رهبر تاریخی خرمشهر، استان خوزستان، ملاقات کرد.

آنها به بریتانیا توصیه کردند که فرودگاه مهرآباد را منفجر کند، با این انتظار که «چراغ سبز را برای کسانی که برای سرنگونی رژیم قیام خواهند کرد» فراهم کند. مقام بریتانیایی «از مشورت آنها تشکر کرد». در نشانه‌ای که کشورش باور داشت واقعیت جدید در ایران قابل بازگشت نیست، ووگان گفت که «خوب می‌شد اگر همه می‌توانستیم زمان را به عقب برگردانیم.»

در آوریل ۱۹۸۱، داگلاس هرد، وزیر وقت دولت در وزارت امور خارجه، از ووگان خواست با دکتر مهدی بهادری، پسر عموی یک مقام سابق دربار سلطنتی که در ایران زندانی بود، ملاقات کند. بهادری به دنبال «حمایت معنوی» برای جنبش مقاومت ایران به رهبری ژنرال غلامعلی اویسی، رئیس سابق ستاد ارتش در دوران شاه بود. اویسی، معروف به «قصاب تهران» به دلیل نقش خود در سرکوب اعتراضات، از بریتانیا خواست تا با مقامات ترکیه «صحبت کند» و از آنها بخواهد «به ژنرال اویسی در شرق ترکیه دست باز بدهند و به او پول بدهند.»

دیپلمات بریتانیایی این درخواست را رد کرد و اظهار داشت که علیرغم هرگونه تأسف در مورد انقلاب ۱۹۷۹، این «یک واقعیت تثبیت شده» بود. او تأکید کرد که سیاست بریتانیا تعامل با دولت بالفعل در ایران است و نمی‌تواند «هیچ حمایتی از او (ژنرال اویسی) ارائه دهد.»

در اوایل ژوئن، ژنرال اویسی خواستار «همکاری پنهانی» از بریتانیا شد تا به هموار کردن راه برای «کودتای سیاسی نهایی» در ایران کمک کند. در جلسه‌ای با جرالد رایان، دیپلمات سفارت بریتانیا در پاریس، ژنرال ادعا کرد که «عوامل بریتانیا» فعال هستند و «نفوذ قابل توجهی» در ایران دارند.

در طول این جلسه، او گله کرد که جهان آزاد «مقاومت فعالانه‌تری» در برابر نفوذ کمونیسم روسیه در ایران نشان نداده است.

ژنرال اویسی همچنین ادعا کرد که با جورج بوش، معاون وقت رئیس جمهور ایالات متحده، ملاقات کرده است که به گفته او قول حمایت لجستیکی از برنامه‌هایش برای سرنگونی رژیم ایران را داده بود. با این حال، او گله کرد که چنین حمایتی عملی نشده است.

دیپلمات بریتانیایی در مورد اظهارات ژنرال اظهار نظر نکرد و هیچ تعهدی نداد. اویسی خواستار انتقال پیامش به دولت بریتانیا شد.

وزارت امور خارجه بعداً به رایان و همکارانش دستور داد که هیچ دعوتنامه‌ای برای ملاقات از اویسی یا نمایندگان او را بدون مشورت قبلی با مافوق خود نپذیرند. همچنین به آنها توصیه شد که در برخورد با ایرانیان محتاط‌تر باشند.

در ماه جولای، ژنرال سید احمد مدنی، وزیر سابق ایران و فرمانده نیروی دریایی ایران، از طریق پیتر تمپل-موریس، نماینده مجلس که همسرش ایرانی بود، با وزارت امور خارجه تماس گرفت و خواستار ملاقات با هیئتی به نمایندگی از جبهه ملی، به ریاست مدنی، برای «رو کردن کارت‌های خود» شد.

هنگامی که هیئت، به رهبری دکتر پرویز اطمینان، با ووگان ملاقات کرد، آنها پیشنهاد کردند که «کشورهای کوچک خلیج فارس» می‌توانند حمایت مالی برای برنامه‌های تحریک یک قیام در داخل ایران را فراهم کنند. اطمینان استدلال کرد که اگر بریتانیا در مورد توقف تباهی در ایران جدی باشد، «فقط باید به امارات متحده عربی اشاره‌ای کند،» و مدنی و همکارانش «می‌توانند یک قیام موفق را تضمین کنند.» او معتقد بود که مدنی «می‌تواند قطب جاذبه‌ای برای مخالفان باشد.»

در مورد نگرش نیروهای مسلح ایران، اطمینان ادعا کرد که نیروی دریایی و نیروی هوایی «پس از یک حمله موفق» توسط مدنی و متحدانش «قیام خواهند کرد.»

مقام وزارت امور خارجه بریتانیا پاسخ داد که بریتانیایی‌ها «همیشه خوشحال بودند که به آنچه گروه‌های مختلف ایرانی برای گفتن داشتند گوش دهند.» با این حال، او روشن کرد که موضع بریتانیا این است که «روابط دیپلماتیک (نوعی) با رژیم فعلی» دارد و «به شدت معتقد است که نباید هیچ دخالت خارجی در امور داخلی ایران وجود داشته باشد.»

در آن زمان، وزارت امور خارجه تصمیم گرفت که سیاست بریتانیا در مورد تماس با مخالفان ایرانی را پس از مشاهده افزایش تعداد و فعالیت تبعیدیان ایرانی، بازنگری کند. بریتانیا، همانطور که ا. س. میرز، رئیس اداره خاورمیانه در وزارت امور خارجه، گفت، می‌خواست «از افزودن به سوءظن اجتناب ناپذیر دولت انقلابی ایران مبنی بر اینکه ما در حال توطئه برای سرنگونی آنها هستیم، اجتناب کند.» بریتانیایی‌ها همچنین مشتاق بودند که «در موقعیتی باقی بمانند که بتوانند علناً و با حقیقت و قاطعیت انکار کنند که با گروه‌های مخالف گفتگو داشته‌اند.»

میرز رهنمودهای زیر را در مورد تماس با تبعیدیان ایرانی ارائه داد که توسط وزارت امور خارجه تأیید شد:

ما فقط بدون تعهد گوش می‌دهیم.

ما به واسطه‌های متعدد روشن می‌کنیم که نمی‌توانیم از مخالفان تبعیدی رژیم حمایت کنیم، زیرا معتقد نیستیم که هیچ یک از آنها شانسی برای معکوس کردن انقلاب دارند.

ما نمی‌خواهیم به رابطه‌ای که در تلاش برای ایجاد آن با دولت جدید هستیم، که آن را به رسمیت شناخته‌ایم، آسیب برسانیم.

ما باید دائماً عدم مطلوبیت قطع ارتباط خود با افکار مخالف در مورد کشورهایی مانند ایران را در نظر داشته باشیم.

ما قصد حمایت مالی یا غیره از هیچ گروه تبعیدی را نداریم.

ما نباید از پذیرش تبعیدیان در دفتر، چه به درخواست خودشان و چه به درخواست شخص ثالث، خودداری کنیم.

در اواسط سال ۱۹۸۱، امیری، نماینده صهیونیست بریتانیا، بار دیگر از مداخله نظامی در ایران حمایت کرد. او استدلال کرد که مخالفان ایرانی در خارج از کشور می‌توانند برای ارائه جایگزینی برای دولت انقلابی متحد شوند. در نامه‌ای به لرد کرینگتون، امیری پیشنهاد کرد که بریتانیا باید با آمریکایی‌ها در مورد راه‌اندازی عملیاتی در ایران مشابه کودتای ۱۹۵۳ علیه محمد مصدق مشورت کند. او پیشنهاد کرد که عراق، پاکستان و عمان «ممکن است متقاعد شوند که سکوهای لازم را» برای چنین عملیاتی فراهم کنند. امیری هشدار داد که بریتانیا و غرب ممکن است «بیداری یابند و متوجه شوند که شوروی‌ها کنترل میدان‌های نفتی و تنگه‌ها (در خلیج فارس) را در دست دارند.»

لرد کرینگتون پیشنهادات امیری را رد کرد و در مورد اثربخشی تبعیدیان ایرانی ابراز تردید کرد. در حالی که اذعان داشت وضعیت در ایران «بی‌شک خطرناک» است، او خاطرنشان کرد که حزب جمهوری اسلامی «به نظر می‌رسد کنترل را در دست دارد.» او افزود که بریتانیا هنوز هیچ شکل موثری از مخالفت را ندیده است و نتیجه گرفت: «احتمالاً چاره‌ای جز این نیست که اجازه دهیم انقلاب ایران مسیر خود را بدون دخالت خارجی دنبال کند.»

در همین حال، سر گراهام از «میل به مداخله مستقیم» امیری در ایران انتقاد کرد. در پاسخ خود، او تأکید کرد که در دنیای کنونی، ایرانی‌ها «باید سرنوشت خود را بسازند.» او گفت: «اگر این امر مستلزم یک ضد کودتا در نتیجه همبستگی مخالفان ایرانی با جمهوری اسلامی خمینی باشد، بدون شک ما می‌توانیم با نتیجه آن کنار بیاییم.» با این حال، گراهام تأکید کرد که او «باور نداشت که هیچ تبعیدی که شانسی برای بازگشت دارد، از حمایت بریتانیا یا آمریکا بهره‌مند شود یا آماده بهره‌مندی باشد.»

در ماه سپتامبر، معاون فرمانده نیروی هوایی بریتانیا، دبلیو. جی. هرینگتون با دریادار حبیب‌اللهی، فرمانده سابق نیروی دریایی شاهنشاهی ایران و عضوی از آزادگان – یک سازمان ملی‌گرای نظامی فعال در بریتانیا، ایالات متحده و فرانسه، به ریاست ژنرال بهرام آریانا، فرمانده کل سابق نیروهای شاهنشاهی ایران، ملاقات کرد. دریادار هشدار داد که ارتش ایران تحت رژیم انقلابی آنقدر تغییر کرده است که اگر قدرت را به دست گیرد، ایران «شبیه لیبی تحت حکومت سرهنگ قذافی خواهد شد.» او استدلال کرد که حمایت اولیه غرب برای جلوگیری از گرایش رهبری به سوی اتحاد جماهیر شوروی مورد نیاز خواهد بود.

در گزارشی از این جلسه، هرینگتون خاطرنشان کرد که حبیب‌اللهی و همکارانش در آزادگان به کشورهایی مانند بریتانیا برای «حمایت معنوی» نگاه می‌کنند. او معتقد بود که آنها «مشتاق دستیابی به نوعی پایگاه – شاید یک جزیره – برای عملیات و تأثیرگذاری بر امور ایران بودند.» هرینگتون مظنون بود که حبیب‌اللهی جزیره مصیره، در سواحل شرقی عمان در دریای عرب، بزرگترین جزیره این کشور را در نظر دارد.

در پاسخ خود، میرز از اداره خاورمیانه وزارت امور خارجه به هرینگتون توصیه کرد که بریتانیا باید «اطلاعات خود را به حداکثر برساند در حالی که تعهد خود را به حداقل می‌رساند.»

در همان ماه، وزارت دفاع بریتانیا از وزارت امور خارجه درخواست کرد که با اسد همایون، وزیر سابق سفارت ایران در واشنگتن تا زمان انقلاب، و اکنون هماهنگ کننده جنبش آزادگان، ملاقات کند. در جلسه‌ای با ووگان، همایون تمایل خود را برای «برقراری ارتباط با دولت بریتانیا» ابراز کرد.

ووگان تکرار کرد که بریتانیا همیشه مایل به پذیرش و گوش دادن به هر ایرانی است که مایل به اشتراک‌گذاری بینش در مورد رویدادهای ایران است، اما تأکید کرد که «هیچ شکلی از تماس منظم با هیچ گروهی، به ویژه گروه‌های مخالف رژیم فعلی، نمی‌تواند مطرح باشد.» او به همایون یادآوری کرد که بریتانیا رژیم انقلابی را به رسمیت می‌شناسد و «معتقد است ایران باید مشکلات خود را بدون دخالت خارجی حل کند.»

در اواسط نوامبر، گراهام به درخواست سایر مقامات سابق ایرانی با آنها ملاقات کرد. او به آنها گفت که دوران دخالت بریتانیا در امور داخلی ایران گذشته است. او تأکید کرد که رژیم انقلابی «احتمالاً موقعیت خود را مستحکم خواهد کرد و به تدریج نظم بیشتری را در کشور و اقتصاد برقرار خواهد کرد.»
+42
رأی دهید
-2

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۵
    دو کلمه حرف حساب - حصارک، ایران

    ملت تا دلتون بخواد دشمن داریم چه در داخل و چه در خارج و چه ایرانی و چه خارجی. دو راه پیش ما هست، یا مثل گوسفند پنجاه دیگر سر بزیر مشکلات را نحمل کنیم شاید یکی پیدا شود آزادی درر سینی طلا تقدیم کند(خیال وفکر محال نمونه ترامپ) یا اینکه با یک دست متحد بشویم هدف ما نابودی آخوند ها هر کسی به هر نحوی که میواند کمک کند.
    2
    44
    دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۵
    shirzan - برلین، آلمان

    چه بهتر که اون موقع از تغییر رژیم حمایت نکردند به این دلیل که مردم تک تکشون باید طعم یک حکومت اسلامی را می چشیدند تا در آینده هرگز مایل نباشند اسلام سیاسی را بپذیرند
    2
    43
    دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۰
    گشتاسپ - شیراز، ایران

    غربی ها از وجود امثال رفسنجانی مفعول و خمینی مفعول علیه سود میبردند.جنگ ایران و عراق هم اسلحه هاشون فروش رفت. قیمت نفت و دیگر صادرات کشور هم به نفعشون بود.برا چی مفعولین نظام رو که ضرری واسه شون نداشت و فقط فحاشی میکرد رو سرنگون کنند،هم اینک هم روحانی آخوند امنیتی نظام رو که مهره خودشون هست،بدشون نمیاد نگاه دارند،ولی بی بی و ترامپ موافق این نیستند.اینبار از داخل فروپاشی تکمیل میشود و مفعولین نظام به خانه ابنه این راهی خواهند شد.که آخوند نر بسپوزد به آخوند نر دگر.
    3
    31
    دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۲
    ako kermanshah - اسنانبول، ترکیه

    شخصی رو‌که خودشون تلاش کردن به قدرت برسونن مگه میشه سرنگونش کنن.
    0
    43
    دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴ - ۱۴:۴۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۰
    کیانپور - ونکوور، کانادا
    خمینی پدر و پدر بزرگش از عوامل دکلت بریتانیا بودند و خدمات بزرگی به دولت فخیمه انگلیس انجام دادند. آنوقت شما انتظار دارید بریتانیا جاسوس زبردست خود را سرنگون کند؟
    0
    1
    ‌سه شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.