نوشته عبدالکریم سروش در مورد رضا پهلوی با عنوان «این پیرکودک بی فرهنگ» و پاسخ قاسم سلطانی به این مقاله

عبدالکریم سروش می نویسد:
این پیرکودک بی فرهنگرضا پهلوی این روزها با ذوقی کودکانه و ابلهانه به یمین و یسار می‌رود و رعد و برقی و کر و فری می‌کند و چون شغالی در پوستین ببر چنگ و دندان می‌نماید و سرخوش از رؤیای تاج و تخت و دل‌سپرده به وعده‌های غاصبان قصاب، می‌کوشد تا مشتی وحوش حلقه بگوش را گرد آورد و به اربابان بنماید که «هیچ شهی چون من این سپاه ندارد.»
من بحقیقت مسخره‌تر و مضحکه‌تر و فرومایه تر از این شخصیت نالایق و نادان و این مجسمة خیانت به وطن در عمرم ندیده‌ام. اگر کسی را بتوان «جاهل مرکب» خواند هم اوست که نمی‌ فهمد و نمی‌ فهمد که نمی‌ فهمد.غرق منجلاب است و می پندارد گلاب است.

مالیخولیای قدرت او را چنان مست کرده که از تهی‌مغزی و یاوه‌گویی خود خبر ندارد و همینکه مشتی مشتریان مخبط برایش کف میزنند و دف میزنند، از فرط شوق گریبان چاک می‌کند و از خاک بر افلاک می‌پرد.
پدربزرگش را استعمارگران آوردند و بردند. پدرش هم که خادم همان مخدومان بود به خلق جفا کرد و از خلق قفا خورد و در غربت با خفت مُرد و این یکی فقط خورده و خوابیده ولی هنوز نمُرده! و اکنون زهی سفاهت و بلاهت که این پیرکودک بی‌فرهنگ می‌خواهد در رکاب سرجوخه های اسرائیلی آفاق را درنوردد و پا بر خاک ایران نهد و طاوس علیین و سلطان مشرق زمین شود.

والله چنین اوهامی در خواب مستان خراب هم نمی‌گنجد و نمی‌دانم با کدام افسون و افیون وی را چنین مست و مجنون کرده‌اند که تب کرده و کف بر لب آورده و خواب پنبه دانه می‌بیند.

مرا با وی سخنی نیست که سخن گفتن با ابلهان، عین ابلهی است. به فریفتگان و خریداران او می‌گویم که:

بر تو دل می‌‌لرزدم ز اندیشه‌ای/ با چنین خرسی مرو در بیشه‌ای
این دلم هرگز نلرزید از گزاف/ نور حق است این نه دعوی و نه لاف

اگر از حاکمان جمهوری اسلامی برگشته‌اید، از ایران که برنگشته‌اید لااقل رهبری را برگزینید که اهل کام و ناز نباشد و جوانی را در عشرت و بطالت سپری نکرده باشد و طوق بردگی بر گردن و جامة ذلت بر تن نداشته باشد و شرم و شرافتی و عقل و شجاعتی در او دیده شود. شعر خواجة شیراز این روزها به دل می‌نشیند که:

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت/ صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست/ رهروی باید جهان‌سوزی نه خامی بی‌غمی
پاسخی به نامه‌ی دکتر عبدالکریم سروش درباره‌ی رضا پهلوی
قاسم سلطانی می نویسد:
روزگاری‌ست که میدان‌های اندیشه نیز گاه به رنگ میدان‌های جنگ درمی‌آیند. در روزهای اخیر، استاد فرهیخته، دکتر عبدالکریم سروش، در نامه‌ای خطاب به شاهزاده رضا پهلوی، بی‌پرده سخن گفته‌اند.

ایشان، با زبانی تند و طعنه‌آمیز، او را نه‌تنها نالایق دانسته‌اند، بلکه او را تمثالی از جهل، خیانت، بطالت و بی‌مایگی شمرده‌اند؛ و چنین داوری‌ای، از آن‌که خود به علم و عرفان و دردمندی شهره است، مایه‌ی درنگ و تأمل شد.

در این نامه، ردای فضیلت، نه بر قامت مخاطب، که بر قامت قضاوت‌گر دوخته شد؛ و این خود آغاز گفت‌وگویی‌ست که اگر با نرمی دل و گرمی عقل باشد، شاید نه خصومت بیافریند و نه خاکستر سرد.

در ادامه، در چند بند، از سر ادب، انصاف، و همدلی، پاسخی نگاشته‌ام. نه در پی تکذیب حقیقت، که در جست‌وجوی ترازویی برای سنجش آن.

باشد که اگر شعله‌ای برخاست، از جنس روشنایی باشد، نه از سوزاندن.

این نوشته نه دفاع از شخصی خاص که تأملی است بر معیارهای رهبری در جهان امروز؛
زمانی که "مردم‌سالاری" نه در گرو دانش تخصصی که در گرو توانایی گوش سپردن و همراهی کردن است.

سلام جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش

سخنان شما درباره‌ی شاهزاده رضا پهلوی را خواندم. با همه‌ی احترامی که برای تجربه‌های علمی و عرفانی شما قائلم، ناگزیرم به عنوان یک انسان دغدغه‌مند، نکاتی را با شما در میان بگذارم.

در این نامه، لحن شما نه نقد بود، نه دعوت، که انکارِ کامل یک انسان بود، که طرحواره‌ی "تکفیر" را یادآوری می‌کند؟! انسانی که شاید مانند شما در حوزه‌ی فلسفه و عرفان درس نخوانده باشد، اما سال‌هاست کوشیده است خود را در برابر مردم، نه بالاتر از آن‌ها، بلکه کنار آن‌ها تعریف کند.
اجازه بدهید با صراحتی آرام بگویم:

ما امروز بیش از هر زمان دیگر، از سنگینی نگاه‌های از بالا رنج می‌بریم. نه به "رهبر دانا" نیاز داریم، و نه به "قیم فرزانه"، بلکه به انسانی نیاز داریم که بگوید:

"من نمی‌دانم، اما گوش می‌دهم. من تنها نمی‌توانم، اما می‌کوشم جمع را به رسمیت بشناسم."

شما در نوشته‌تان، زندگی شخصی شاهزاده را به عنوان دلیلی برای نالایقی او مطرح کردید. با احترام، این نگاه نه اخلاقی‌ست، نه انسانی. بسیاری از ما جوانی را در رفاه یا سادگی، در غفلت یا در جست‌وجو گذراندیم، اما آیا این، تمام ماست؟ آیا این معیار سنجش وفاداری به مردم است؟

فرمودید که "جاهل مرکب است که نمی‌فهمد که نمی‌فهمد."

آیا کسی که ادعای دانایی ندارد، و حاضر است وظایف تخصصی را به اهل آن بسپارد، جاهل مرکب است؟

یا آن‌که خود را تنها تفسیر درست از دین، سیاست و اخلاق می‌داند و مردم را به تماشا می‌گیرد، بیشتر در معرض این خطر نیست؟

ما در این سال‌ها، از رهبری‌هایی که زیاد می‌دانستند، کم ندیدیم. اما دانایی بدون فروتنی، دانایی نیست. قدرت بدون دلسوزی، عدالت نیست. روشنفکری بدون احترام به مردم، روشنایی نمی‌آورد.

جناب دکتر، ما نه دنبال امام زمانیم، و نه دنبال شاه مقدس؛ دنبال انسانی هستیم که ادای معصوم نزند، و بپذیرد که سیاست، بیش از آن‌که صحنه‌ی خطابه باشد، میدان عمل و مسئولیت است.

بگذارید یک‌بار هم که شده، کسی زمام امور را به‌دست بگیرد، که اهل شعار نیست. اهل خودنمایی نیست. در جست‌وجوی قدیس شدن نیست. بلکه می‌گوید: من هم مثل شما خطاکارم، اما وطنم را دوست دارم. بیا تا با هم بسازیمش.

آقای دکتر، تاریخ آینده نه با تکیه بر طعن، که با تکیه بر انصاف قضاوت خواهد کرد.

از این رو، به رسم صداقت و همدلی، پیشنهاد می‌کنم از واژگانی بهره بگیریم که نه حقارت می‌آفرینند، و نه تکبر می‌پراکنند؛ واژگانی که از درد می‌گویند، اما زخمی نمی‌زنند.

در چند بند به بررسی بیانیه‌ی شما درباره‌ی شاهزاده رضا پهلوی می‌پردازم؛ نه به قصد منازعه، که به نیت گفت‌وگوی صمیمانه‌ای در آینه‌ی اخلاق، واقعیت و شناخت انسان امروز:

۱. واکنش‌های شما نسبت به رضا پهلوی، چه در گذشته و چه در حال، به نظر می‌رسد برخاسته از طرحواره‌ای ناخودآگاه است؛ طرحواره‌ای مرگ‌اندیش که ناآگاهانه می‌گوید: انسانی که خوش زیسته، درد نکشیده، ملاصدرا نخوانده، عرفان و فقه نیاموخته، پس نمی‌تواند رهبر باشد.

آیا جاهل مرکب کسی نیست که از محدودیت‌های دانش خود بی‌خبر باشد؟ پس چگونه کسی که صادقانه به محدودیت‌های خود اعتراف می‌کند را می‌توان جاهل مرکب خواند؟ شاید پارادوکس زمانه ما این باشد که امروز، "اعتراف به نادانی" نشانه‌ای از خرد است.

اما همین نگاه است که ما را گرفتار حلقه‌ای بسته کرده است؛ حلقه‌ای از مدعیان معرفت که می‌خواستند جهان را نجات دهند، اما فرزندانشان نیز از آنان گریزان شدند!

تجربه‌ی تاریخی به ما نشان داده که دانش عمیق دینی و فلسفی لزوماً به حکمرانی عادلانه منجر نمی‌شود! که اکنون جوانی با صداقت و بی‌ادعا را "مجسمه‌ی خیانت" می‌نامید؟

این کینه، از کدام عقل و عدل می‌جوشد؟

۲. متأسفم، اما گفتار شما شباهت‌هایی نگران‌کننده به پدرسالاری فرسوده‌ای دارد که جوان را به صرف "ساده‌زیستی"، "خاموشی" و "فقدان ژست روشنفکری"، جاهل مرکب می‌داند.

استاد گرامی، مگر نه این که بزرگ‌ترین فیلسوفان به ما آموخته‌اند که "دانستن این که نمی‌دانیم" آغاز حقیقی فلسفه است؟ پس چرا این فضیلت را در عرصه سیاست ناپسند می‌دانید؟

در حالی که بسیاری از رهبران دموکرات و مدرن جهان، نه فقیه بودند و نه فیلسوف، اما چون اهل قدرت‌طلبی نبودند و خود را بالاتر از مردم نمی‌دیدند، توانستند خادم ملت باشند، نه قیم آنان.

۳. شاهزاده رضا پهلوی، تا امروز، هیچ ادعایی جز همراهی با خواست مردم نداشته است. او نه خود را رهبر بلامنازع می‌خواند، نه تئوری‌پرداز انقلاب.
اگر سادگی و کم‌گویی‌اش شما را آزار می‌دهد، چه بسا همین سکوتش نشان خرد باشد، نه جهل.

در جهانی که اغلب سیاستمداران از فرط ادعا تهی شده‌اند، شاید تواضع و خودنشناسی، فضیلتی فراموش‌شده باشد.

۴. و ای دریادلانِ سخن،
چه اگر بر کرسی حکمت نشسته‌ایم، و چه بر نیمکت سکوت،
یادمان نرود که "آدمی مخفی‌ست در زیر زبان".

خاموشی بعضی از جانِ آرام است، نه از نادانی؛
و لب‌گشودن بعضی از جهل است، نه از شهامت.

ما قرن‌هاست از بس صدای عالمان شنیده‌ایم، به صدای آدمی بی‌ادعا محتاجیم؛
کسی که خود را چراغ نمی‌داند، اما تاریکی نمی‌پراکند.

اگر شاهزاده رضا پهلوی کم می‌گوید، چه بسا که بیشتر می‌شنود!

و این خود نعمتی‌ست که کمتر کسی از اهل قدرت دارد.

بگذارید یک‌بار نه با میزان فقه و فلسفه، بل‌که با میزانِ دل، با "آزمونِ خاموشان" بسنجیم؛
آنان که نخواستند بر دوش مردم بالا روند، اما اگر زمانه بخواهد، بر دوش‌شان بار می‌برند.

ما در پی رهبری نیستیم که چون پیرخانقاه دم بزند،
ما تشنه‌ی انسانی هستیم که خاکی باشد،
و چون فصل روییدن رسید، نه به زور خطابه، بل‌که به صداقت سادگی، امید برویاند.

۵. شما با صراحت، رهبری دوران گذار را برای شاهزاده رضا پهلوی ناروا می‌دانید، صرفاً چون او شبیه شما نیست. اما مگر قرار بود همه در یک قالب ریخته شوند؟

ما دیگر نه رهبرانی با دستان آلوده به ایدئولوژی می‌خواهیم، نه روشنفکرانی که از مردم فاصله می‌گیرند.

ملت ایران به بلوغی رسیده که خود، مشعل راه خود را برمی‌افروزد؛ بی‌نیاز از ولی‌فقیه، و بی‌مراد از حکیم‌نمایی.

۶. چهل و شش سال است که تجربه کرده‌ایم:
از جهانِ قیم‌مآبی تا جهانِ "دانا"یی که مردم را نادان می‌پندارند،
و امروز به آن‌جا رسیده‌ایم که بگوییم: ما نه امام می‌خواهیم، نه پیامبر،
بل‌که انسانی فروتن، توانا به گوش سپردن، و صادق در همراهی.

و این، اگر کم است، پس چه بسیار بوده است آن بسیارهای ویرانگر؟

ما امروز به رهبرانی نیاز داریم که بیشتر از آن‌که بخواهند جهان را تغییر دهند، آماده‌ی یادگیری از جهان باشند. شاید حقیقت این باشد که بزرگ‌ترین دانایی، پذیرش این واقعیت است:

"مردم خود بهترین قاضی سرنوشت خویش‌اند".

این گفتگو را نه به عنوان جدال که به مثابه آینه‌ای برای بازاندیشی درباره‌ی پیش‌فرض‌هایمان پیشنهاد می‌کنم. باشد که در این آینه، هم شما خود را ببینید، هم من، و هم آن‌چه را که برای ایران امروز ضروری‌تر است.

نه بازتولید الگوهای کهنه رهبری، که کشف شیوه‌های نوین همراهی با مردم.

جناب دکتر سروش عزیز،

ما سال‌ها از قلم روشنگر شما بهره برده‌ایم، و هنوز هم دل در گرو صداقت کلام و ژرفای اندیشه‌ی شما داریم. اما همین که آن قلم، از نقدِ اندیشه به نفیِ انسان می‌لغزد، دل‌هایی را که در پی حقیقت‌اند، به تردید می‌افکند.

نه آن‌که رضا پهلوی فرشته‌ای بی‌نقص باشد، که هیچ‌کس چنین نیست، بل‌که مسئله بر سر نوع داوری ماست.

آیا معیار ما برای سنجش انسان‌ها، دانش‌آموختگی در عرفان نظری است؟ یا توانایی در برقراری پیوندی صادقانه با مردم؟

امروز، مسأله‌ی ما، تنها انتخاب یک فرد برای دوران گذار نیست. مسأله، انتخاب یک زبان است:
زبان تحقیر یا زبان همراهی.

زبان طعن یا زبان تفاهم.

زبان مراد و مرید یا زبان مردم و مسئول.

این زبان است که آینده را می‌سازد، و اگر روشنفکری به زبان خود بی‌رحم شود، از چه کسی می‌توان انتظار مهربانی داشت؟

ما اگر از ظلم به تنگ آمده‌ایم، از استعلای گفتار نیز خسته‌ایم.

اگر از خشونت قدرت گریزانیم، از خشونت واژه نیز بیزاریم.

بیایید این‌بار، آزمونی نو را پیش بکشیم:

آزمون فروتنی در نقد.

آزمون شنیدن پیش از گفتن.

و آزمون پرسیدن پیش از داوری.

و مگر نه این‌که شما خود روزگاری گفتید:

"کفر و ایمان در محضر عشق، هر دو بازی‌اند..."؟

پس چه جای این همه اطمینان در انکار آدمی‌ست که تنها گناهش شاید این باشد که نمی‌خواهد "بازی" کند؟

بیایید به جای تکرار نام‌ها، نشانه‌ها را بشناسیم؛
و به جای نشاندن "شخص" بر جایگاه خیر یا شر، به سازوکارهایی بیندیشیم که خیر جمعی را تضمین می‌کنند، بی‌آن‌که وابسته به نبوغ یا نسب کسی باشند.

در پایان، اگر نامه‌ی شما آتشی برافروخته، این چند سطر تنها کوششی است برای تبدیل آن به شمعی روشن، نه خاکستری تلخ
+28
رأی دهید
-113

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۲
    Allen1983 - لوس آنجلس ، ایالات متحده امریکا

    چرا توی این مملکت هر کسی چهار تا کتاب میخونه ، فکر میکنه میتونه هر توهینی به دیگران بکنه و یا بر ضد دیگران سمپاشی کنه . پس احترام به نظرات مختلف چی میشه؟
    13
    155
    ‌سه شنبه ۰۳ تیر ۱۴۰۴ - ۲۳:۲۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۲
    ako kermanshah - اسنانبول، ترکیه

    امثال سروش و گنجی چوب دو سر طلا تشریف دارن ، منفور شده از رژیم اسلامی و طرد شده از مردم ایران.
    11
    170
    ‌سه شنبه ۰۳ تیر ۱۴۰۴ - ۲۳:۳۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۳
    Chokam - ری، ایران

    تو کانادا چیکار میکنی؟؟ اصلا به تو کاری نداشت جمهوری اسلامی، باز رضا پهلوی اینجا می کشتنش،باید می رفت. اما تو چرا رفتی؟ جز اینکه برای منافع خودت و علاقه خودت پا شدی رفتی کانادا پسرش هم آمریکاست ، نماد یه ملت متلاشی و پراکنده این گوشه اون گوشه دنیا. این ملت از دورن از هم پاشید چون میلیونها نفر کشور رو رها کردند توی خیابونهای تورنتو و نیویورک ژست مبارزه میگیرن، آخه شما چه مبارزه ، شما اینجا ۱ روز هم زندان نرفتین، به شما کاری نداشت جمهوری اسلامی. دارین فقط مبارزه رو لوث و مسخره میکنین. ملت داخل هم که دنبال پول و کار و کاسبی تا ده پبو رسما یه برده ، یعنی ۱ ساعت روز هم وقت آزاد ندارند. فاتحه ایران خوانده است. ببخشید واقعیت تلخه
    12
    118
    ‌سه شنبه ۰۳ تیر ۱۴۰۴ - ۲۳:۳۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۱
    گور دجال زار می بینم - نیده، ترکیه

    جناب سروش: ادب مرد به از دولت اوست! و گیریم که همه چیز دانی٫ چون ادب در تو نیست٫ نادانی! فلاسفه بمانند درختی بی بار و ثمر میمانند که از حرف شرع کرده و به حرف خاتمه پیدا میکنند! در کل حیف آن نانی که تو میخوری! کاه هم زیادت می‌باشد!
    11
    128
    ‌سه شنبه ۰۳ تیر ۱۴۰۴ - ۲۳:۴۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۴
    rood120 - منچستر، انگلستان

    حیف مقاله نوشتن و هدر دادن جوهر خودکار که برای این مردک بی خاصیت کسی مقاله بنویسه ، همین دیروز گفت رهبران جهان صف کشیدند با من ملاقات کنند و خیلی از مقامات تو ایران هم پیغام دادند که علاحضرت ساعت چند بلیط گرفتید که بیاییم پیش واز چقدر خندیدیم امروز به حال ایشان و طرفداران سرگردان ایشان ، تو تاریخ امروز ثپت شد که روز خنده کنان هست برای منتظر السلطنه ها خخخخخ . جنس بد بزنی همین میشه سران در حال مذاکره با من هستند هاهاها
    110
    27
    ‌سه شنبه ۰۳ تیر ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۷
    پنجاه و هفتی - پلیموث، انگلستان

    خفه شو ، خفه شو ، خفه شو مرتیکه مالیخولیایی هپروتی. اصلا دور از انتظار نبود که اینگونه بی شرم و حیا به شاهزاده که یک ملت دوستش دارند و در قلب یک ملت جای داره توهین کنید و دشنام بدهی. لقب فیلسوف دینی را همان افرادی مثل خودت هپروتی و مالیخولیایی بهت دادن که که تو بتونی بگی خمینی بزرگترین رهبر تاریخ بوده در صورتی که هر کجا عکسی ازش هست یه آفتابه دستشه. امروز نه تنها مردم ایران بلکه مردم دنیا فهمیدن فیلسوف دینی حرفی مزخرف و بی پایه و اساس هستش. ای ننگ بر تو و امثال توی خودشیفته و نادان که مملکت و مردم ما را به این روزگار سیاه گرفتار کردید.واقعا که حیا را خوردی و آبرو را قی کردی. روز به روز منفورتر از روز قبل. معنی دقیق پلید یعنی عبدالکریم سروش.
    11
    120
    ‌سه شنبه ۰۳ تیر ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۲۵
    راستگوی بی طرفدار - سالزبورگ، اتریش

    ایم ملت احمق کی می‌خواهند بفهمند که رهبر باید دارای توانایی ویژه باشد. چون اگذ متل خامنه ای باشد و یک لواط کار بیسواد باشد و احساس فهم کند مملکتی را به گند می‌کشد. برای همین ما میهن پرستان می‌گوییم احزاب تا توانایی ملاک بلشد و نه اسپرم. چاپلوسی تا کجا که این مردک بیسواد در دفاع از رضا نکبت او را جوانی با خطا می‌خواند. 65 سال دارد احمق جان در ایران با 50 بازنشسته میشوند. حوان🤣🤣🤣.
    108
    8
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۰۱:۳۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۰
    Tornado1 - استانبول، ترکیه

    درود بر دکتر سروش
    119
    14
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۰۱:۴۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۶
    Ali Nazari - میامی، ایالات متحده امریکا

    عب دول م سروش خری بیش نیست. ( امام خمینی الاغ)
    9
    59
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۰۲:۲۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۵
    Ginger - چگو، اسپانیا

    اصولا وقتی یک فرد بسته فکر را جناب استاد لقب می دهید واقعا توهین به مقام استاد است همانطور که می دانید در جمهوری اسلامی یک اخوند ادم کش مثل خمینی هندی زاده امام مسلمین یک جنایتکار زنجیره‌ای مثل خامنه‌ای رهبر امت اسلامی و یک جلاد قاتل ۳۳ هزار نفر مثل رئیسی ۶ کلاس سواد دکترا از چین دارد این مردیکه سروش هم با کارنامه همکار جنایات رژیم آخوندی لقب های متعدد با درجه های دانشگاهی سهمیه دانشگاه ها از ایران به خارج به عنوان‌ اپوزیسیون خارجی یکی به میخ یکی به نعل زن با حقوق مکفی از وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مامور تفرقه افکنی بین مخالفین اصلی جماسلامی است و در این راه با نوشتن هر مقاله ضد شاهزاده پهلوی مقادیر دلار به حسابش واریز می‌شود امثال گنجی و بقیه اپوزسیون دروغین ارسالی از جمهوری اسلامی هر چند روز به نوبت کار تخریب چهره مشهور و محبوب اکثریت مردم ایران یعنی شاهزاده پهلوی را به عهده . دارند البته که مردم ایران در طی مدت ۴۷ سال به انواع و اقسام جاسوس های رژیم در بین مردم آشنا هستند و نیاز به گفتن ما نیست دکتر زیبا کلام بی ریش سبیل دکت سرش با ریش و سبیل ..ملاک مردم دلسوزی فرد برای مردم است
    6
    61
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۰۲:۳۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۰
    Persian2600 - استکهلم، سوئد

    خفه شو پیر خرفت بیسرپا، اخوند تروریست و لواطکار پرست. در دهان کثیفت که همان مستراح باشد را لطفا ببند وگرنه درتو برای همیشه میبندیم.
    4
    68
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۰۲:۴۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۵
    Ginger - چگو، اسپانیا

    دلسوز بودن شاهان پهلوی و خدمت آنها به کشور ایران و مردم ایران نیازی به گفتن ندارد این وجه مشخصه افراد خاندان پهلوی است که مردم را به انتخاب شاهزاده به عنوان وکیل دوران گذار از جمهوری اسلامی کشانده است اصولا آن شعار نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی که عده ای احمق را با این شعار خر کرده است امروز بعد از جنگ ۱۲ روزه این شعار پوچی و توخالی بودنش را بیشر نشان داده جمهوری اسلامی که تا دیروز رهبر جاسوس روسیه اش با بخشیدن منابع قسمتهایی از ایران به روسیه و چین و دادن نفت ایران به کل کشورها به غیر از امریکا و اسرائیل نشان داده بود که دست نشانده و سرسپرده روسیه و چین و اروپا است امروز با قبول بندگی ترامپ آمریکایی نشان داد که دست نشانده و گوه خور امریکا هم شده است البته که قبلا هم از طرق زیر ابی بود الان آشکارا نوکر امریکا و دست نشانده است اما با کمال پرویی هنوز شعار ته شرقی نه غربی جمهوری اسلامی مزدوران داخل و خارجش هوا است برای خر کردن اقلیت احمق و ذلیل استخوان خور امیر المومنین و حسن وحسین دوست که از فرط حماقت ذاتی خدا نورهای تشنه و مظلومان کشته شده در ایران بدست حکام روحانی را نمی بیند و امثا
    3
    58
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۰۲:۵۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۶
    سیمرغ ایران - برلین، آلمان

    میگن طرفداران پهلوی ها هتاک هستند مقاله این به اصطلاح فیلسوف پر از فحاشی هست. البته من نمیدونم این چه فیلسوف احمقی هست که خمینی رو با سواد ترین رهبر و حاکم تاریخ ایران میدونست. خوب مردک این مملکتی که قبله عالم تو از ایران ساخت چرا نمیری توش زندگی کنی.
    4
    65
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۰۳:۱۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۰
    Persian2600 - استکهلم، سوئد

    در زمان اخوند و ملاه افتابه بدست لواطکار به هر دزد و فاسد و ننه قمری لقب دکتر و سردار و دانشمند میدهند. ایران پر شده از دکتر و مهندس و سردار و دانشوند فله ای.
    5
    63
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۰۳:۳۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۰
    گشتاسپ - شیراز، ایران
    این پیر خرفت فامیل اصلی اس دباغ زاده،یه همچین چیزی بوده،یعنی پوست فروش،بدون توهین به هر شغلی،مردک نفهم که ادعای فارابی و ابن سینا بودن داری،اولا توهین نکن،تو نه اصالت شاهزاده رو داری،ثانیا از کجا که تو در موضع حقی؟سوم صلاحیت علمی دباغ،دکتر داروساز یا شیمی؟چه مربوط به فلسفه؟و انقدر بی ادب؟۱۰۰ در۱۰۰ که تو از رژیم آخوندی پول میگیری ،خزعبلات مینویسی،و پدافند از خامنه ای لواط کار.استاد و دکتر و آقا هم بار این بدشکل بی اصالت نکنید،هوا ورش داشته؟این صاحب هیچ مکتب فکری خاصی نیست؟که باری از رو دوش بشریت برداره،شرمت باد گجستگ کودک درون دار،متوهم عالم شدن که در واقع خل و چل و مالیخولیایی بیش نیست،عقاید سخیف مثلا عرفانیشم بدرد مقعد آقاش سید علی لواط کار میخوره و بس
    11
    29
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۰
    گشتاسپ - شیراز، ایران
    Persian2600 - استکهلم، سوئد
    درست فرمودید،هر بیخردی شده سردار و دکتر،هسته ایشونم تکنولوژی ۱۹۳۵ هست با این همه هزینه،
    11
    28
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۰
    گشتاسپ - شیراز، ایران
    Persian2600 - استکهلم، سوئد
    درست فرمودید،هر بیخردی شده سردار و دکتر،هسته ایشونم تکنولوژی ۱۹۳۵ هست با این همه هزینه،
    10
    22
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۵
    آرش گرانه - برگن ، نروژ
    کج فهمی "سفسطه گران" فیلسوف؟ متاسفانه ایران باید فلسفه را ترجمه کند تا زره ای بفهمد چه به چه هست! زمان شاه امکاناتی به وجود آمده بود که بچه آخوند هایی مثل همین سروش دهان لجن جزوه ای پر کنند و ادعای فیلسوفی. سخن های این آقا از فتواهای بول و قائط آخوند ها کم ارزش تر است. این آقا یک عمر ذهنیت خود را با استفراغ های جنایت کارانی مثل خمینی تنظیم میکرد و لاف مرید و مرادی هم میآمد. همین کافی است که بدانیم راجع به رهبری خود کامه ای مثل خمینی چه میگوید : دکتر عبدالکریم سروش: خمینی مردمی‌ترین و باسوادترین رهبر تاریخ ایران بود....................... البته قضاوت با شماست!
    2
    18
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۰
    iran1 - آرلون، بلژیک
    شما و امثالتون که مشخص نیست طرفدار شر هستید یا خیر بهتره بجای پریدن به رضا پهلوی روی راه حل برای گذار از افراد مشکل سازی که باعث روزگار سیاه ایرانی ها شدن زوم کنید، اون که قدرت به کی میرسه دست رضا پهلوی نیست، دست قدرتهای بزرگه که چه سیستمی رو برای مدیریت آینده در سر دارن، ولی عقل حکم می کنه، حتی اعضای سپاه که متوجه اشتباهاتشون شدن و رضا پهلوی و.. کمک کنن که تغییرات پیش رو صورت بگیره، نترسید و تنگ نظر نباشید، انقدر دنیا بی صاحب نشده هر کسی سوار موج بشه فردا بشه رئیس یک کشور بلکه همه راهکارن و قرار نیست اقدامات انقلابی و موج سواری بر روی احساسات عمومی باشه. نتیجه کار مهمه که درک کنید یک کشور متعلق به تمام مردمش هست و با فراموش کردن گروه و. میشه روی اصول به توافق رسید.
    0
    11
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۷
    behzad50 - اورنج کانتی، ایالات متحده امریکا
    در جواب تمام هجویات بی معنا که از مغزی معیوب و روحی بیمار و سرشار از تنفر و عقده و کینه نشأت گرفته باید به این سروش ویرانی که از عمده عوامل نابودی کشور همراه با ملایان خائن بود و یکی از کثافتکاریهای بزرگ و جنایت فراموش نشدنیش همان انقلاب باصطلاح فرهنگی در دانشگاهها بود و جالب اینکه اجزو اولین افرادی بود که آش پخته شده انقلاب توسط امثال خودش را نخورده بجا گذاشت و به آمریکای بقول خودش جنایتکار فرار کرد .تنها جواب ایشان این است ..خفه شو .خفه شو . خفه شو !!!
    0
    7
    ‌چهارشنبه ۰۴ تیر ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۵
    کیان پیر. فلک - کرمان، ایران
    افاضات جناب سروش در مورد شاهزاده رضا پهلوی را خواندم و با اینکه به لحاظ سنی از ایشان و شاهزاده هر دو کوچکترم اما با توجه به لزوم رعایت یکسری اداب سخن. گفتن که جزو ویژگی ایرانیان است و بنظر میرسد که جناب سروش خود را ملزم به رعایت انها نمیداند ذکر یکی دو نکته را لازم میدانم یکی اینکه حتما ایشان که ظاهرا "استاد" نیز خوانده میشوند مصلحتی. در این نوع. انتقاد کشف نموده اند که عوامی چون من از اًن بیخبریم! همانگونه که وقتی وی آقای خمینی را "باسوادترین" حاکم و رهبر ایران از ابتدا. تا کنون معرفی کرد چنین. بهت و حیرتی. نصیب ما. عوام شد.و همین سابقه خود باعث شده حیرت از نثر بدیع اخیر ایشان اندکی کمتر باشد.دیگر اینکه از انجا که. ایشان زحمت کشیده و. این متن "فاخر"را. به عنوان. طرفداران و حامیان شاهزاده مرقوم نموده اند ضمن تشکر از ایشان که بنظر میرسد با وجود کسالت دماغی خود به فکر این قشر عظیم از هموطنان بوده اند میخواستم از فرزند ایشان تقاضا نمایم بیشتر مواظب ابوی خود باشند و حتی الامکان وسایل و امکانات ارتباطی متصل به فضای مجازی را از دسترس ایشان دور نمایند.انشااله خداوند شفا دهد.
    1
    5
    ‌پنجشنبه ۰۵ تیر ۱۴۰۴ - ۰۱:۴۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۶
    zorroo - مونیخ، آلمان
    عبد الکریم سروش رضا پهلوی کدوم اسم بیشتر به ایرانی اصل میخوره؟ بقیش رو بیخیال
    0
    0
    دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.