سفیر اسرائیل در ناتو:جنگ را ما آغاز کردیم چون گزینهای نداشتیم، ایران تهدیدی برای اروپاست
+31
رأی دهید
-22

یورونیوز: حاییم ریغیف در مصاحبه ای با یورونیوز گفت که جنگ با ایران را اسرائیل آغاز کرد زیرا هیچ گزینه دیگری نداشت و هشدار داد که تهدید جاهطلبیهای هستهای تهران میتواند به فراتر از خاورمیانه گسترش یابد.
حاییم ریغیف، سفیر اسرائیل در اتحادیه اروپا و ناتو روز پنجشنبه ۱۹ ژوئن (۲۹ خرداد) در گفتگو با یورونیوز گفت: «ایران نه تنها برای اسرائیل، بلکه برای منطقه و اروپا تهدید محسوب میشود.»
وی با بیان که ایرانیها در ترویج تروریسم دخیل هستند، توضیح داد که «آنها در ترویج تروریسم نقش دارند، در تحریکآفرینی دخیل هستند، در اقدامات متعدد دیگری از جمله نگهداری زندانیان، از جمله زندانیان اروپایی، هم دست دارند. بنابراین، خودشان عامل اصلی بیثباتی در منطقه و حتی در جهان هستند.»
آقای ریغیف اظهار داشت که «این جنگ، در بلندمدت به سود اروپا نیز خواهد بود. بنابراین، الان زمان مناسبی برای فشار آوردن، مانعتراشی یا زیر سؤال بردن روابط اسرائیل و اتحادیه اروپا نیست.»
او ادامه داد: «الان وقت بحث نیست. الان وقت تمرکز بر ایران و تمرکز بر این جنگ است. و ما انتظار داریم اتحادیه اروپا همین کار را انجام دهد.»

اسرائیل روز جمعه ۱۳ ژوئن (۲۳ خرداد) یک حمله غافلگیرانه به ایران آغاز کرد و چندین شخصیت کلیدی و فرماندهان عالیرتبه از درون دستگاه امنیتی و تعدادی از دانشمندان هستهای ایران را به قتل رساند.
اولین موج حملات اسرائیل با حدود ۲۰۰ جت جنگنده، دست کم جان چهار فرمانده ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را گرفت و همچنین اهداف هستهای و نظامی در سراسر ایران را هدف قرار داد.
این درگیری همچنین منجر به تشدید جنگ لفظی به ویژه بین دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و مقامات ارشد ایران شده است.
ترامپ روز چهارشنبه وقتی که خبرنگاران از او پرسیدند که آیا قصد دارد ارتش آمریکا را برای حمله به ایران در کنار اسرائیل وارد جنگ با ایران کند یا خیر، گفت: «ممکن است این کار را انجام دهم، ممکن است این کار را نکنم. هیچ کس نمی داند من چه کار خواهم کرد.»
در حالیکه آقای ترامپ از اعلام صریح تصمیم نظامی خود خودداری کرد، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل سخنان او را نشانهای از حمایت آمریکا دانست و در نطقی تلویزیونی در همان شب، از رئیس جمهوری آمریکا بهخاطر «ایستادن در کنار اسرائیل» تشکر کرد.
در این میان، هیأت نمایندگی ایران در سازمان ملل نیز اعلام کرد که هیچ مقام ایرانی حاضر نیست برای دستیابی به توافق هستهای «در برابر دروازههای کاخ سفید زانو بزند.»
تأسیسات غنیسازی اصفهان پس از حمله هوایی اسرائیل
اولین موج حملات اسرائیل با حدود ۲۰۰ جت جنگنده، دست کم جان چهار فرمانده ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را گرفت و همچنین اهداف هستهای و نظامی در سراسر ایران را هدف قرار داد.

ترامپ روز چهارشنبه وقتی که خبرنگاران از او پرسیدند که آیا قصد دارد ارتش آمریکا را برای حمله به ایران در کنار اسرائیل وارد جنگ با ایران کند یا خیر، گفت: «ممکن است این کار را انجام دهم، ممکن است این کار را نکنم. هیچ کس نمی داند من چه کار خواهم کرد.»
در حالیکه آقای ترامپ از اعلام صریح تصمیم نظامی خود خودداری کرد، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل سخنان او را نشانهای از حمایت آمریکا دانست و در نطقی تلویزیونی در همان شب، از رئیس جمهوری آمریکا بهخاطر «ایستادن در کنار اسرائیل» تشکر کرد.
در این میان، هیأت نمایندگی ایران در سازمان ملل نیز اعلام کرد که هیچ مقام ایرانی حاضر نیست برای دستیابی به توافق هستهای «در برابر دروازههای کاخ سفید زانو بزند.»

ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۱۸ آمریکا را از توافقنامه برجام خارج کرد و از آن به عنوان «بدترین توافق» نام برد و تحریمهای جدیدی را علیه ایران اعمال کرد. است.
تهران میگوید برنامه هستهای اش صلحآمیز و صرفاً برای اهداف غیرنظامی است.
آقای ریغیف مدعی شد که «اسرائیل به عنوان یک کشور دموکراتیک، فقط زمانی وارد جنگ میشود که چارهای نداشته باشد یا طرف مقابل جنگ را آغاز کرده باشد. بنابراین، وارد این جنگ شدیم چون راه دیگری نمیدیدیم.»
او ادامه داد: «اسرائیل وارد این ماجرا نشد تا مشکل جهان را حل کند؛ اسرائیل برای رفع تهدیدی که از سوی ایران متوجهاش است وارد عمل شد. اما با توجه به موفقیتهایی که حاصل شده، من اینجا یک فرصت میبینم.»
وی در پایان افزود: «امیدوارم دیپلماسی نیز نقش داشته باشد، اما اینبار به شکلی ملموستر، عملیتر و با نتایجی مشخص.»
«کار کثیف» اسرائیل در حمله به ایران؛ چرا سخن صدراعظم آلمان فقط یک لغزش زبانی نیست؟
شکاف بین غرب و ملتهای جنوب هر روز عمیقتر میشود. دیگر صحبت از فاصله نیست، بلکه از یک پرتگاه است که تمام اعتبار اخلاقیاش را برای اکثریتی رو به رشد در جهان عرب، در آفریقا و آسیا از دست داده است. محمد صلاح بن عمار پزشک و وزیر بهداشت سابق تونس در سرمقالهای به تحلیل بیانیههای غرب میپردازد.
دو اظهارنظر اخیر مربوط به دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا و فریدریش مرتس، صدر اعظم آلمان همچون دو اعتراف بیپرده، بار دیگر واقعیتی را تأیید کردهاند که بسیاری، چه در جنوب و چه در دیگر کشورها مدتی طولانی است که آن را حس میکنند و آن این است که غرب با ضوابط اخلاقی دوگانه و انعطافپذیر عمل میکند.
از یک سو، دونالد ترامپ تحلیلهای مدیر اطلاعاتی خود، تولسی گابارد را نادیده میگیرد که تأکید کرده ایران هیچ برنامه فعال هستهای ندارد. ترامپ میگوید: «برایم مهم نیست او چه میگوید. من فکر میکنم آنها خیلی به ساختش نزدیک هستند.» از نظر ترامپ واقعیتها، مدارک، ارزیابیهای کارشناسی اهمیتی ندارند؛ آنچه مهم است ترسی است که میتوان آن را به خدمت گرفت؛ ترسی مفید که برای توجیه حملات قابل استفاده است.
از سوی دیگر،فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، بیپرده میگوید: «اسرائیل کار کثیف را برای همه ما انجام میدهد.»
این اظهارنظر نه یک لغزش و یک بدبیانی، بلکه یک اعتراف است. اعتراف به آن که اسرائیل دست به اقداماتی میزند که غربی که خود را صلحطلب می خواند، نمیخواهد خودش را با آن آلوده کند. غرب میکشد، خنثی میکند، حذف میکند، اما خشونت را به نیروهای نیابتی خود میسپارد. این یک انحراف غمانگیز از پروژه اصلی یعنی ایجاد یک پناهگاه برای یهودیانی است که از یهودستیزی اروپا گریخته بودند. و در همه جا، موضع رسمی همچنان یکسان است: اسرائیل حتی به قیمت نادیده گرفتن حقوق بینالملل حق دارد از خود دفاع کند.
سناریویی که در تاریخ گیر کرده است
میگویند تاریخ هرگز دقیقاً تکرار نمیشود. اما در خاورمیانه، به نظر میرسد که تاریخ در چرخهای تراژیک گرفتار شده است. در سال ۱۹۵۶، پس از ملی شدن کانال سوئز، فرانسه، انگلستان و اسرائیل به مصر حمله کردند. دشمن بهعنوان تهدیدی وجودی معرفی شد؛ و مداخله به نام «ارزشهای مشترک» توجیه شد. همین سناریو در ۲۰۰۳ تکرار شد، پیش از تهاجم به عراق، وقتی کالین پاول، وزیر خارجه وقت آمریکا، در شورای امنیت سازمان ملل ادعا کرد که صدام حسین سلاحهای کشتار جمعی دارد. جهان حرف او را باور کرد. عراق اشغال شد. و پیامدهایش هنوز باقی است: هرجومرج، بیثباتی، تروریسم. نه عراق و نه منطقه هرگز بهبود نیافتهاند.
از آن زمان تاکنون، این سازوکار بهخوبی جا افتاده است: حملات «هدفمند»، قربانیان غیرنظامی، چند روزی هیاهوی رسانهای، سپس سکوت دیپلماتیک. کلمات و منطق اسرائیلی بدون فیلتر در رسانهها بازنشر میشود. و با هر چرخه جدید، شکاف بین غرب و ملتهای جنوب عمیقتر میشود. این دیگر فقط یک فاصله نیست: این یک پرتگاه است. برای اکثریتی رو به رشد در جهان عرب، آفریقا و آسیا، غرب اعتبار اخلاقی خود را کاملاً از دست داده است. اصول دموکراسی، حقوق بشر و عدالت آنها، اکنون پوچ، انتخابی و بهشدت ریاکارانه به نظر میرسند.
نسلی که به سادگی فریب نمیخورد
آنچه زمانی از نظر پنهان میماند، امروز آشکارا به نمایش گذاشته میشود. نسلی نو، آگاه، مشاهدهگر، مقایسهگر و قضاوتگر پا به میدان گذاشته است. مدرسهای بمباران میشود؟ تصاویرش در عرض چند ثانیه سراسر جهان را درمینوردد. یک رهبر سیاسی دروغ میگوید؟ گفتههایش ذخیره، تحلیل و نقد میشوند. ملتی در محاصره گرسنگی میکشد؟ حتی در دل این محاصرهها هم صداهایی بلند میشود. این نسل دیگر فقط به روایتهای رسمی قانع نمیشود. میفهمد که شکاف دیگر فقط در کلمات نیست، بلکه این شکاف سیاسی، اخلاقی و وجودی است. و بسیاری نقاط از جهان را در بر میگیرد.
در گذشته، روایتهای مسلط همواره حفاظت میشدند. اطلاعات فیلتر، طبقهبندی و بهدقت صحنهپردازی میشدند. امروز این دیوار فرو ریخته است. روایتهای رسمی بهصورت آنی با تصاویر، شهادتها و واقعیتهای عینی مواجه میشوند. دستگاه تبلیغاتی غربی زیر فشار شفافیت به لرزه درآمده است. و این فروپاشی انحصار روایی، خشم جهانی را برمیانگیزد. خشمی که متوجه یک کشور خاص نیست، بلکه یک نظام را هدف گرفته است. نظامی که قربانیانش را گزینش میکند، مردگانش را طبقهبندی میکند و ناحق را توجیهپذیر میسازد.
اتحاد بر مبنای منافع، نه اصول
اظهارات ترامپ و مرتس تصادفی نیستند. آنها واقعیتی استراتژیک را آشکار میکنند: دولت نتانیاهو مانند بازوی نظامی غرب عمل میکند که اصول خود را با منافعش تطبیق میدهد. امروز ایران، دیروز عراق، فردا کشوری دیگر، مهم نیست هدف چه باشد، اما الگو یکسان است: رژیمهای مطیع تحمل یا حتی حمایت میشوند. مقاومتهای غیرهمسو، مجرم جلوه داده میشوند. این یک بیتعادلی نیست. این یک استراتژی است.
غرب، با توجیه همهچیز به نام امنیت یا «ارزشهای جهانی»، خود را در بنبست گرفتار کرده است. نظمی را حفظ میکند که در کوتاهمدت برایش سودآور است، اما در بلندمدت مشروعیتش را تضعیف میکند و این تناقض، باعث خشم عمیقی در سراسر جنوب میشود. خشمی که ناپدید نمیشود، بلکه انباشته شده و در جریان است. از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. به بیاعتمادی ساختاری بدل میشود که هر سخن غربی را مشکوک و هر ابتکار دیپلماتیکی را بیاثر میکند.
ترامپ واقعیتها را انکار میکند. مرتس آشکارا از جنگ نیابتی دفاع میکند. گفتههایشان اشتباه نیست، افشاگریاند. و با این صراحت از منطق موجود پرده برمیدارند و درعینحال شکنندگیاش را نشان میدهند. زیرا نظامی که دیگر نمیتواند متقاعد کند، به استبداد روایت متوسل میشود. اما این روایت نیز در حال فروپاشی است. واقعیتها آن را نقض میکنند. تصاویر آن را محکوم میکنند. ملتها دیگر آن را باور ندارند. تاریخ تکرار نمیشود. اما وقتی میلغزد، اغلب از همان نقطه است و ملتهای جنوب، امروز، دیگر انتظاری از غرب ندارند.
تهران میگوید برنامه هستهای اش صلحآمیز و صرفاً برای اهداف غیرنظامی است.
آقای ریغیف مدعی شد که «اسرائیل به عنوان یک کشور دموکراتیک، فقط زمانی وارد جنگ میشود که چارهای نداشته باشد یا طرف مقابل جنگ را آغاز کرده باشد. بنابراین، وارد این جنگ شدیم چون راه دیگری نمیدیدیم.»
او ادامه داد: «اسرائیل وارد این ماجرا نشد تا مشکل جهان را حل کند؛ اسرائیل برای رفع تهدیدی که از سوی ایران متوجهاش است وارد عمل شد. اما با توجه به موفقیتهایی که حاصل شده، من اینجا یک فرصت میبینم.»
وی در پایان افزود: «امیدوارم دیپلماسی نیز نقش داشته باشد، اما اینبار به شکلی ملموستر، عملیتر و با نتایجی مشخص.»
«کار کثیف» اسرائیل در حمله به ایران؛ چرا سخن صدراعظم آلمان فقط یک لغزش زبانی نیست؟

شکاف بین غرب و ملتهای جنوب هر روز عمیقتر میشود. دیگر صحبت از فاصله نیست، بلکه از یک پرتگاه است که تمام اعتبار اخلاقیاش را برای اکثریتی رو به رشد در جهان عرب، در آفریقا و آسیا از دست داده است. محمد صلاح بن عمار پزشک و وزیر بهداشت سابق تونس در سرمقالهای به تحلیل بیانیههای غرب میپردازد.
دو اظهارنظر اخیر مربوط به دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا و فریدریش مرتس، صدر اعظم آلمان همچون دو اعتراف بیپرده، بار دیگر واقعیتی را تأیید کردهاند که بسیاری، چه در جنوب و چه در دیگر کشورها مدتی طولانی است که آن را حس میکنند و آن این است که غرب با ضوابط اخلاقی دوگانه و انعطافپذیر عمل میکند.
از یک سو، دونالد ترامپ تحلیلهای مدیر اطلاعاتی خود، تولسی گابارد را نادیده میگیرد که تأکید کرده ایران هیچ برنامه فعال هستهای ندارد. ترامپ میگوید: «برایم مهم نیست او چه میگوید. من فکر میکنم آنها خیلی به ساختش نزدیک هستند.» از نظر ترامپ واقعیتها، مدارک، ارزیابیهای کارشناسی اهمیتی ندارند؛ آنچه مهم است ترسی است که میتوان آن را به خدمت گرفت؛ ترسی مفید که برای توجیه حملات قابل استفاده است.
از سوی دیگر،فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، بیپرده میگوید: «اسرائیل کار کثیف را برای همه ما انجام میدهد.»
این اظهارنظر نه یک لغزش و یک بدبیانی، بلکه یک اعتراف است. اعتراف به آن که اسرائیل دست به اقداماتی میزند که غربی که خود را صلحطلب می خواند، نمیخواهد خودش را با آن آلوده کند. غرب میکشد، خنثی میکند، حذف میکند، اما خشونت را به نیروهای نیابتی خود میسپارد. این یک انحراف غمانگیز از پروژه اصلی یعنی ایجاد یک پناهگاه برای یهودیانی است که از یهودستیزی اروپا گریخته بودند. و در همه جا، موضع رسمی همچنان یکسان است: اسرائیل حتی به قیمت نادیده گرفتن حقوق بینالملل حق دارد از خود دفاع کند.
سناریویی که در تاریخ گیر کرده است
میگویند تاریخ هرگز دقیقاً تکرار نمیشود. اما در خاورمیانه، به نظر میرسد که تاریخ در چرخهای تراژیک گرفتار شده است. در سال ۱۹۵۶، پس از ملی شدن کانال سوئز، فرانسه، انگلستان و اسرائیل به مصر حمله کردند. دشمن بهعنوان تهدیدی وجودی معرفی شد؛ و مداخله به نام «ارزشهای مشترک» توجیه شد. همین سناریو در ۲۰۰۳ تکرار شد، پیش از تهاجم به عراق، وقتی کالین پاول، وزیر خارجه وقت آمریکا، در شورای امنیت سازمان ملل ادعا کرد که صدام حسین سلاحهای کشتار جمعی دارد. جهان حرف او را باور کرد. عراق اشغال شد. و پیامدهایش هنوز باقی است: هرجومرج، بیثباتی، تروریسم. نه عراق و نه منطقه هرگز بهبود نیافتهاند.
از آن زمان تاکنون، این سازوکار بهخوبی جا افتاده است: حملات «هدفمند»، قربانیان غیرنظامی، چند روزی هیاهوی رسانهای، سپس سکوت دیپلماتیک. کلمات و منطق اسرائیلی بدون فیلتر در رسانهها بازنشر میشود. و با هر چرخه جدید، شکاف بین غرب و ملتهای جنوب عمیقتر میشود. این دیگر فقط یک فاصله نیست: این یک پرتگاه است. برای اکثریتی رو به رشد در جهان عرب، آفریقا و آسیا، غرب اعتبار اخلاقی خود را کاملاً از دست داده است. اصول دموکراسی، حقوق بشر و عدالت آنها، اکنون پوچ، انتخابی و بهشدت ریاکارانه به نظر میرسند.
نسلی که به سادگی فریب نمیخورد
آنچه زمانی از نظر پنهان میماند، امروز آشکارا به نمایش گذاشته میشود. نسلی نو، آگاه، مشاهدهگر، مقایسهگر و قضاوتگر پا به میدان گذاشته است. مدرسهای بمباران میشود؟ تصاویرش در عرض چند ثانیه سراسر جهان را درمینوردد. یک رهبر سیاسی دروغ میگوید؟ گفتههایش ذخیره، تحلیل و نقد میشوند. ملتی در محاصره گرسنگی میکشد؟ حتی در دل این محاصرهها هم صداهایی بلند میشود. این نسل دیگر فقط به روایتهای رسمی قانع نمیشود. میفهمد که شکاف دیگر فقط در کلمات نیست، بلکه این شکاف سیاسی، اخلاقی و وجودی است. و بسیاری نقاط از جهان را در بر میگیرد.
در گذشته، روایتهای مسلط همواره حفاظت میشدند. اطلاعات فیلتر، طبقهبندی و بهدقت صحنهپردازی میشدند. امروز این دیوار فرو ریخته است. روایتهای رسمی بهصورت آنی با تصاویر، شهادتها و واقعیتهای عینی مواجه میشوند. دستگاه تبلیغاتی غربی زیر فشار شفافیت به لرزه درآمده است. و این فروپاشی انحصار روایی، خشم جهانی را برمیانگیزد. خشمی که متوجه یک کشور خاص نیست، بلکه یک نظام را هدف گرفته است. نظامی که قربانیانش را گزینش میکند، مردگانش را طبقهبندی میکند و ناحق را توجیهپذیر میسازد.
اتحاد بر مبنای منافع، نه اصول
اظهارات ترامپ و مرتس تصادفی نیستند. آنها واقعیتی استراتژیک را آشکار میکنند: دولت نتانیاهو مانند بازوی نظامی غرب عمل میکند که اصول خود را با منافعش تطبیق میدهد. امروز ایران، دیروز عراق، فردا کشوری دیگر، مهم نیست هدف چه باشد، اما الگو یکسان است: رژیمهای مطیع تحمل یا حتی حمایت میشوند. مقاومتهای غیرهمسو، مجرم جلوه داده میشوند. این یک بیتعادلی نیست. این یک استراتژی است.
غرب، با توجیه همهچیز به نام امنیت یا «ارزشهای جهانی»، خود را در بنبست گرفتار کرده است. نظمی را حفظ میکند که در کوتاهمدت برایش سودآور است، اما در بلندمدت مشروعیتش را تضعیف میکند و این تناقض، باعث خشم عمیقی در سراسر جنوب میشود. خشمی که ناپدید نمیشود، بلکه انباشته شده و در جریان است. از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. به بیاعتمادی ساختاری بدل میشود که هر سخن غربی را مشکوک و هر ابتکار دیپلماتیکی را بیاثر میکند.
ترامپ واقعیتها را انکار میکند. مرتس آشکارا از جنگ نیابتی دفاع میکند. گفتههایشان اشتباه نیست، افشاگریاند. و با این صراحت از منطق موجود پرده برمیدارند و درعینحال شکنندگیاش را نشان میدهند. زیرا نظامی که دیگر نمیتواند متقاعد کند، به استبداد روایت متوسل میشود. اما این روایت نیز در حال فروپاشی است. واقعیتها آن را نقض میکنند. تصاویر آن را محکوم میکنند. ملتها دیگر آن را باور ندارند. تاریخ تکرار نمیشود. اما وقتی میلغزد، اغلب از همان نقطه است و ملتهای جنوب، امروز، دیگر انتظاری از غرب ندارند.
۴۵

شیرمردان - سیدنی، استرالیا
شما چیز خوردی که جنگ را آغاز کردی، مگر شما مسئول امنیت اروپا هستید، حـ... های جنایتکار، بعد از کشتن پنجاه هزار فلسطینی دیگر هیچ کسی به اراجیف شما باور ندارد. شما یک گروه جنایتکار و حـ... هستید که به هیچ اصولی پایبند تیستید.
7
11
جمعه ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۵
۴۳

universe123 - لندن، انگلستان
شیرمردان - سیدنی، استرالیا
باعث ویرانی ایران خود مردم بی بخار ودزد و همکار رژیم هست. دوروبر خودت رو نگاه کن چند نفر بسیحی، سپاهی و دیگران که با رژیم کار میکنند داری؟؟؟ اینها که خارجی نیستن. فامیل و دوستاتون هستند که با آخوندها ی جنایتکار همکاری میکنند و دزدی هم میکنند بنابراین تقصیر خود مردم احمق ... ایران است که ایران بزرگ به این روز افتاد.3
11
جمعه ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۵
۸۲

گفتگوگر - پیتزبورگ، ایالات متحده امریکا
جنگ اصلی را ۴۵ سال پیش اخوندها بر علیه اسراییل شروع کردند و این فقط ادامه ی ان نبرد است. اگر به این رژیم اسلامی ادمکش و جنایتکار که فقط در سوریه ۵۰۰ هزار ادم را کشت فرصت میدادند گرفتار بمب های اتمی میشدند
10
3
جمعه ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۳
۱۹

pirzan e irani - استکهلم، سوئد
آقای.ژرار آرو، سفیر سابق فرانسه سازمان ملل متحددر گفتگو با شبکه تلویزیونی تامس موناکو (TMC) گفت.حمله اسرائیل به ایران غیرقانونی و ناقض حقوق بینالملل است«ما اروپاییها در این دنیای مملو از حیوانات وحشی، درندگان و جنگ، باید در محکوم کردن نقض قوانین بینالمللی پیشگام باشیم ,در غیر این صورت جهان به جنگل تبدیل میشود و ما اروپاییها گیاهخواران آن خواهیم بود.(مزدورهای صهییونیست انگل مونیخی وحمیدتفاله وشرکاء به پیش)
2
5
جمعه ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۸