نسخهی هوشمندانهی ترامپ برای پایان جنگ ایران و اسرائیل چه میتواند باشد؟
+29
رأی دهید
-7

پشت پرده حملات و ضدحملات در جنگ کنونی اسرائیل و ایران، تقابل دو دکترین راهبردی نهفته است؛ یکی ایران را به حرکت وا میدارد و دیگری اسرائیل را، که هر دو عمیقاً دارای نقص هستند. ترامپ فرصتی دارد که هر دوی آنها را اصلاح کند و بهترین فرصت را برای تثبیت خاورمیانه در دهههای اخیر پدید آورد – البته اگر توانایی آن را داشته باشد.
دکترین راهبردی معیوب ایران، که توسط نیروی نیابتیاش، حزبالله، نیز با نتایجی به همان اندازه بد، به کار گرفته شد، دکترین "دیوانهتر از حریف بودن" است. ایران و حزبالله همیشه آمادهاند تا به انتها پیش بروند، با این تصور که هر کاری که رقبایشان در پاسخ انجام دهند، حزبالله یا ایران همیشه با اقدامی افراطیتر از آنها پیشی خواهند گرفت.
هر چه بگویید – ترور رفیق حریری، نخستوزیر لبنان؛ منفجر کردن سفارت آمریکا در بیروت؛ کمک به بشار اسد برای کشتار هزاران نفر از مردم خودش برای ماندن در قدرت – رد پای ایران و نیروی نیابتیاش، حزبالله، پشت همه آنها، با هم یا جداگانه، دیده میشود. آنها عملاً به دنیا میگویند: "هیچکس از ما دیوانهتر نخواهد بود، پس اگر با ما درگیر شوید، بر حذر باشید، شکست خواهید خورد. زیرا ما تا انتها پیش میرویم – و شما میانهروها فقط کنار میکشید."
این دکترین ایرانی به حزبالله کمک کرد تا اسرائیل را از جنوب لبنان بیرون کند. اما نقص آنجا بود که ایران و حزبالله فکر میکردند میتوانند اسرائیلیها را از سرزمین اجدادیشان بیرون کنند. ایران و حزبالله در این زمینه در توهم به سر میبرند – حماس نیز همینطور. آنها دائماً از دولت یهودی به عنوان یک "پروژه استعماری خارجی" یاد میکنند که هیچ پیوند بومی با این سرزمین ندارد، و بنابراین فرض میکنند یهودیان سرانجام سرنوشت مشابه بلژیکیها در کنگوی بلژیک را خواهند داشت. یعنی تحت فشار کافی، سرانجام به "نسخهی بلژیک خودشان" بازخواهند گشت.
اما یهودیان اسرائیلی بلژیکی ندارند. آنها به همان اندازه که فلسطینیان بومی سرزمین اجدادی خود هستند، بومی این سرزمیناند، فارغ از هرگونه مزخرف "ضد استعماری" که در دانشگاههای برجسته تدریس میشود. بنابراین، هرگز نمیتوانید از یهودیان اسرائیلی دیوانهتر باشید. اگر کار به جاهای باریک بکشد، آنها از شما دیوانهتر خواهند بود.
آنها طبق قوانین محلی بازی خواهند کرد، و بله، اینها قوانین کنوانسیون ژنو نیستند. اینها قوانین خاورمیانه هستند که من آنها را قوانین حماه مینامم – به نام حملات حماه که توسط دولت حافظ اسد در سوریه در سال ۱۹۸۲ انجام شد و من پیامدهای آن را پوشش دادم. اسد، با بیرحمی، بخشهای وسیعی از شهر، بلوکهای کامل آپارتمانی را به پارکینگ تبدیل کرد و اخوان المسلمین را در حماه از بین برد. قوانین حماه اصلاً هیچ قانونی ندارند.
حسن نصرالله، رهبر سابق حزبالله، و علی خامنهای، رهبر ایران، هر دو فکر میکردند که میتوانند از یهودیان اسرائیلی دیوانهتر باشند، که اسرائیل هرگز شخصاً سعی در کشتن آنها نخواهد داشت، و اسرائیل، همانطور که نصرالله دوست داشت بگوید، "تار عنکبوتی" است که روزی تحت فشار از هم خواهد پاشید. او سال گذشته به خاطر این اشتباه محاسباتی جان خود را از دست داد، و رهبر معظم نیز احتمالاً همین سرنوشت را پیدا میکرد اگر ترامپ، طبق گزارشها، هفته گذشته برای جلوگیری از کشتن او توسط اسرائیل دخالت نکرده بود. این یهودیان اسرائیلی را نمیتوان از خود دیوانهتر کرد. به همین دلیل است که آنها هنوز هم در یک منطقهی بسیار دشوار، دولتی دارند.
با این حال، بنیامین نتانیاهو و گروه افراطی او که امروز دولت اسرائیل را اداره میکنند، گرفتار خطای راهبردی خود هستند که من آن را دکترین "یک بار برای همیشه" مینامم.
کاش به ازای هر بار که پس از حملهای مرگبار به یهودیان اسرائیلی توسط فلسطینیها یا نیروهای نیابتی ایران، دولت اسرائیل اعلام کرد که قرار است مشکل را با زور "یک بار برای همیشه" حل کند، یک دلار داشتم.
فقط دو راه برای "یک بار برای همیشه" از بین بردن این مشکل وجود دارد. یکی این است که اسرائیل به طور دائم کرانه باختری، غزه و تمام ایران را اشغال کند، همانطور که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم با آلمان و ژاپن انجام داد، و سعی کند فرهنگ سیاسی را تغییر دهد. اما اسرائیل هیچ شانسی برای اشغال تمام ایران ندارد، و ۵۸ سال است که کرانه باختری را اشغال کرده و هنوز نفوذ حماس را در آنجا از بین نبرده است – چه برسد به ناسیونالیسم سکولار فلسطینی. این به این دلیل است که فلسطینیها به همان اندازه که یهودیان در سرزمین خود بومی هستند، بومیاند. اسرائیل هرگز آنها را "یک بار برای همیشه" تسلیم نخواهد کرد، مگر اینکه آخرین نفر از آنها را بکشد.
تنها راه حتی نزدیک شدن به پایان دادن به درگیری اسرائیل و فلسطین "یک بار برای همیشه" از طریق کار بر روی راهحل دو کشوری است. که مرا به آنچه ترامپ باید اکنون در مورد ایران انجام دهد، میرساند. او میگوید هنوز امیدوار است "معاملهای صورت گیرد." اگر او یک معامله خوب میخواهد، باید اعلام کند که دو کار را همزمان انجام میدهد.
اول، اینکه او نیروی هوایی اسرائیل را با بمبافکنهای B-2 و بمبهای سنگرشکن ۳۰,۰۰۰ پوندی و مربیان آمریکایی تجهیز خواهد کرد که به اسرائیل توانایی میدهد تا تمام تأسیسات هستهای زیرزمینی ایران را از بین ببرد، مگر اینکه ایران فوراً با اجازه دادن به تیمهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای برچیدن این تأسیسات و دسترسی به هر سایت هستهای در ایران برای بازیابی تمام مواد شکافتپذیری که تهران تولید کرده است، موافقت کند. تنها در صورتی که ایران به طور کامل با این شرایط مطابقت کند، باید به آن اجازه داشتن برنامه هستهای غیرنظامی تحت کنترلهای دقیق آژانس بینالمللی انرژی اتمی داده شود. اما ایران تنها تحت تهدید معتبر زور، مطابقت خواهد کرد.
در همان زمان، ترامپ باید اعلام کند که دولت او فلسطینیان را به عنوان مردمی به رسمیت میشناسد که حق تعیین سرنوشت ملی دارند. اما برای تحقق آن، آنها باید نشان دهند که میتوانند با ایجاد یک رهبری جدید برای تشکیلات خودگردان فلسطینی که ایالات متحده آن را معتبر، عاری از فساد، و متعهد به خدمت مؤثر به شهروندان فلسطینی در کرانه باختری و غزه و همزیستی با اسرائیل میداند، مسئولیتهای دولتمندی را ایفا کنند.
ترامپ همچنین باید روشن کند که گسترش سریع شهرکسازی و واقعیت تکدولتی که اسرائیل اکنون در حال ایجاد آن است، را تحمل نخواهد کرد، زیرا این نسخه یک جنگ ابدی است، چون فلسطینیها در کرانه باختری و غزه ناپدید نخواهند شد یا "یک بار برای همیشه" هویت و آرمانهای ملی خود را رها نخواهند کرد. (در پایان ماه مه، دولت نتانیاهو ۲۲ شهرک جدید یهودی را در کرانه باختری اشغالی تصویب کرد – بزرگترین گسترش در دهههای اخیر – که به سادگی جنونآمیز است.)
بدین منظور، ترامپ همچنین میتواند بگوید که دولت او متعهد به حمایت از مذاکرات صلح برای راهحل دو کشوری خواهد بود – با طرح صلح ترامپ برای مسیری به سوی دو کشور از ریاست جمهوری قبلیاش به عنوان نقطهی شروع حداقل اما نه نقطهی پایانی. این موضوعی است که طرفین باید مستقیماً در مورد آن مذاکره کنند.
آماده بودن برای دیوانهتر بودن از دیوانهها شرط لازم برای بقای اسرائیل در خاورمیانه بوده، اما شرط کافی نیست. همانطور که جنگ غزه نشان میدهد، آن راهبرد تنها به همین نتایج منجر میشود. حتی اگر گاهی ناعادلانه به نظر برسد، حتی اگر گاهی سادهلوحانه به نظر برسد، یک ملت صلحدوست باید به کشف جایگزینها و ترکیب زور با دیپلماسی ادامه دهد. این نه تنها بهترین سیاست برای اسرائیل در قبال فلسطینیهاست؛ بلکه بهترین راه برای اسرائیل و آمریکا برای انزوای ایران نیز هست.
بنابراین، اگر ترامپ واقعاً میخواهد صلح را در خاورمیانه برقرار کند، که به نظر من او این کار را میکند، آمریکا نباید اسیر نتانیاهو یا آلت دست ایران شود. ایالات متحده هیچ علاقهای به ایمن کردن اسرائیل برای توسعهطلبی مسیحایی یا ایمن کردن ایران برای مسیحیت هستهای ندارد. ترامپ باید انزواطلبی خطرناک و واکنشی جی.دی. ونس را نادیده بگیرد. و باید از توصیههای به همان اندازه احمقانهای که میگوید نتانیاهو هرگز اشتباه نمیکند از سوی ژنرالهای پشت میزنشین جمهوریخواه و اوانجلیستها، دوری کند. هیچکدام به منافع یا اعتبار ایالات متحده در منطقه خدمت نمیکنند.
شرایط لازم اما ناکافی برای صلح در خاورمیانه که به آمریکا اجازه میدهد حضور نظامی خود را در آنجا کاهش دهد، اما نه پایان دهد، این است که ایران مجبور شود یک مرز غربی واضح ترسیم کند و از تلاش برای استعمار همسایگان عرب خود و نابودی اسرائیل با بمب هستهای دست بردارد، اسرائیل مجبور شود یک مرز شرقی واضح ترسیم کند و از تلاش برای استعمار تمام کرانه باختری دست بردارد و فلسطینیها مجبور شوند مرزهای شرقی و غربی روشنی بین اسرائیل و اردن ترسیم کنند و دست از "از رودخانه تا دریا" بردارند.
این جنگ بهترین فرصت را در دهههای اخیر برای یک دولتمرد دانا ایجاد کرده است تا از آنچه دنیس راس، مذاکرهکنندهی دیرینهی خاورمیانه، در کتاب جدیدش، "هنر دولتمردی ۲.۰"، آن را "دیپلماسی اجباری" مینامد، استفاده کند. آیا ترامپ توانایی این کار را دارد؟ واقعاً نمیدانم، اما به زودی خواهیم فهمید.
۵۷

حسین٣١٣ - اسلو، نروژ
هیچ نسخه ای پرکار نیست، با دم شیر بازی کرد فک میکرد براعندازا میریزن با اسلحه خرابکاری میکنن که فهمید تاز این جماعت بخاری بلند نمیشه
0
0
پنجشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۴۱