چرا نتانیاهو تصمیم گرفت تاس بریزد؟ خطای محاسباتی یا ریسک هدفمند؟
+14
رأی دهید
-2

عبد ابو شحاده میدل ایست آی.
در همان روزی که دولت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به سختی از انحلال پارلمان بر سر اختلاف بر سر طرحی برای اجباری کردن خدمت سربازی برای یهودیان ارتدکس افراطی جلوگیری کرد، دولت یک حمله نظامی بیسابقه را به زیرساختهای هستهای ایران آغاز کرد.
این مجموعه حملات، که مقامات ارشد نظامی و دانشمندان هستهای ایران را هدف قرار داد، آغاز یک جنگ تمامعیار را رقم زد که نتانیاهو آن را "عملیات شیر در حال خیزش" نامیده است. این نامگذاری اشارهای به یک آیه کتاب مقدس دارد که در آن پیامبر بلعم، اسرائیل را به شیری تشبیه میکند که تا زمان پیروزی، آرام نخواهد گرفت.
اصطلاحات مذهبی اتفاقی نیستند. این امر ادامه سنت دیرینه نخبگان سیاسی اسرائیل در بهکارگیری زبان مسیحایی برای قاببندی جنگ به عنوان یک مأموریت مقدس است. به این ترتیب، نتانیاهو چیزی فراتر از توجیه خشونت انجام میدهد؛ او آن را با هدفی الهی پوشش میدهد.
اما این تشدید تنش در زمانی رخ میدهد که اسرائیل از قبل زیر فشارها و چالشهای داخلی و خارجی متزلزل است.
ارتش اسرائیل با کمبود پرسنل مواجه است، در حالی که نارضایتی عمومی از نابرابری در بار جنگ بین شهروندان سکولار و ارتدوکس افراطی افزایش مییابد. همزمان، مذاکرات تبادل گروگانها با حماس راکد مانده است. با آغاز جنگ با ایران، هرگونه تلاش جدی برای پایان دادن به جنایات در غزه یا بازگرداندن اسیران اسرائیلی به نظر میرسد کنار گذاشته شده است.
علیرغم انزوای فزاینده بینالمللی اسرائیل، از جمله حکم بازداشت علیه نتانیاهو و وزیر دفاع سابق، یوآو گالانت، دولت تصمیم گرفت همه چیز را به خطر بیندازد. نتانیاهو به پروژه هستهای ایران حمله کرد، با این اطمینان که رسانههای جهانی آن را به عنوان یک اقدام انفرادی از سر جسارت اسرائیل جلوه خواهند داد.
در حقیقت، ایالات متحده کاملاً از این عملیات آگاه بود و تصمیم گرفت آن را متوقف نکند. واشنگتن به نظر میرسد که تشدید تنش نظامی اسرائیل را اهرمی استراتژیک در مذاکرات خود با تهران میداند. در حالی که مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، علناً خواستار کاهش تنش شد، تسلیحات و اطلاعات آمریکا همچنان به دست اسرائیلیها میرسد.
پیام دونالد ترامپ در شبکههای اجتماعی موضع آمریکا را روشن کرد: اگر ایران از مصالحه خودداری کند، با حملات بیشتری روبرو خواهد شد.
"تهدید وجودی"
برای اسرائیل، اهداف فراتر از مهار هستهای است. هدف واقعی، بیثبات کردن جمهوری اسلامی است، علیرغم اینکه رهبران اسرائیل به خوبی میدانند که اسرائیل حداکثر میتواند پیشرفت هستهای ایران را به تعویق بیندازد، نه متوقف کند.
این چارچوببندی، یادآور اسحاق رابین، نخستوزیر سابق است که در دهه ۱۹۹۰ ایران را "تهدید وجودی" نامید. رابین میدانست که تحت حکومت آیتاللهها، ایران نه تنها یک خطر نظامی، بلکه یک چالش بلندمدت برای هژمونی منطقهای اسرائیل است – به ویژه با توجه به عدم توانایی اسرائیل در بازدارندگی در برابر یک حریف مسلح به سلاح هستهای و دخالت مستقیم آن در سیاست ایران، از جمله حمایت از رژیم شاه.
اولین گلولههای این جنگ، چهرههای کلیدی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و رهبری نظامی ایران، علاوه بر دانشمندان هستهای برجسته را هدف قرار داده است. نتانیاهو سادهلوح نیست؛ او میداند که تلافی اجتنابناپذیر است. اما حزبالله اشاره کرده است که حملاتی را آغاز نخواهد کرد و حملات اسرائیل به دفاعیات استراتژیک ایران در اکتبر گذشته در تلآویو به عنوان ایجاد یک فرصت تاریخی برای شکستن جبهه ایران تلقی شد.
در داخل، نتانیاهو همچنین میداند که جنگ وحدت ایجاد میکند. در واقع، تا صبح جمعه، تقریباً تمام رهبران مخالف یهودی – منتقدان پر سر و صدای او – پشت سر دولت قرار گرفتند.
با این حال، ارتش اسرائیل هشدارهای شدیدی صادر کرده است: پیامدهای این جنگ میتواند بیسابقه باشد. حتی در صورت عدم پاسخ عمده ایران، این جنگ پس از تقریباً دو سال طاقتفرسای درگیری چندجبههای آغاز میشود که دهها هزار نیروی ذخیره را برای مدت طولانی از زندگی غیرنظامی دور کرده است.
اقتصاد اسرائیل راکد است، هزینههای زندگی در حال افزایش است و شکافهای اجتماعی عمیقتر میشوند، در حالی که نتانیاهو دکترین "جنگ بیپایان" را پیش میبرد. شهرت اسرائیل از قبل به عنوان یک دولت مطرود منطقهای تنزل یافته است و تصمیم برای حمله به سایتهای هستهای نه تنها ایران، بلکه کل منطقه را با خطر ریزش رادیواکتیو تهدید میکند.
چنین حملاتی یک سابقه خطرناک جهانی برای مشروعیت بخشیدن به حملات به زیرساختهای هستهای، بدون توجه به پیامدها، ایجاد میکنند.
میراث سیاسی
برای نتانیاهو، این لحظه یک آزمون میراث سیاسی است. او که مدتها شخصیت خود را به عنوان نگهبان مردم یهود در برابر "تهدیدات وجودی" ساخته است، دهه گذشته را به طور وسواسگونهای در مورد جاهطلبیهای هستهای ایران هشدار داده و خود را "آقای امنیت" معرفی کرده است.
از سرزنش علنی باراک اوباما، رئیسجمهور سابق، در یک سخنرانی در سال ۲۰۱۵ در کنگره آمریکا تا همسویی با دولت ترامپ برای لغو توافق هستهای، نتانیاهو حرفه خود را بر اساس این تقابل بنا کرده است. اما امروز، او میداند که تلاش برای یک مانور مشابه در واشنگتن – مانند دخالت در مذاکرات جدید – میتواند ترامپ را که برخلاف اوباما، دخالت اسرائیل در سیاست آمریکا را تحمل نمیکند، عصبانی کند.
این جنگ نشاندهنده یک گسست شدید از رویکرد تاریخی اسرائیل در قبال تهدیدات منطقهای است. در دهههای گذشته، اسرائیل ترجیح میداد از درگیریهای نظامی مستقیم اجتناب کند و به جای آن، ایالات متحده را برای انجام جنگ (مانند عراق) لابی میکرد.
اما با اتمام دیپلماسی و انتقال قدرت استراتژیک از اسرائیل به کشورهای حاشیه خلیج فارس – همانطور که تور اخیر خاورمیانه ترامپ که به طور کامل اسرائیل را نادیده گرفت، نشان میدهد – نتانیاهو میداند که ایالات متحده دیگر اسرائیل را به عنوان مرکز استراتژی منطقهای خود نمیبیند. واشنگتن درگیر چین و جنگهای تجاری است، نه جنگهای جدید در خاورمیانه.
همگرایی عوامل، نتانیاهو را به ریسک کردن سوق داد. اما برخلاف کمپینهای قبلی، این یک قمار با هیچ استراتژی خروج روشنی نیست. قیمت حمله به تأسیسات هستهای، افزایش قیمت جهانی نفت و عدم قطعیت در مورد مقیاس تلافی ایران، اسرائیلیها را در مهی از اضطراب ملی فرو برده است.
هنوز زود است که تمام پیامدها را ارزیابی کنیم. اگر حمله در دستیابی به اهداف خود بدون ایجاد پیامدهای عظیم موفق شود، نتانیاهو به احتمال زیاد نه تنها جایگاه انتخاباتی خود، بلکه میراث خود را به عنوان "مدافع ملت یهود" تثبیت خواهد کرد.
در منطقه، با ابراز شور و شوق ترامپ برای جسارت اسرائیل، ما به وضوح وارد دوران سیاست قدرت خشن میشویم. مشروعیت و سابقه کنار گذاشته شدهاند. اما اگر جنگ شکست بخورد، یا برای اسرائیل به قیمت گزافی تمام شود، ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد: فروپاشی سیاسی، انزوای دیپلماتیک و فصلی دیگر در تاریخ طولانی اشتباهات محاسباتی خاورمیانه.
تمام گزینهها روی میز باقی میمانند.