کشف مشروبات الکلی از پارکینگ «مجتمع فرهنگی و مذهبی ولیعصر»

به قول بازرگان خاین چپی مایل به مجاهد تقریبا آخوند کراواتی، کسی که به ما ن . آقا کلاغه چیز دریده بود، فقط قد این کله سولاخ رو با ارتفاع اون خودرو مقایسه کنید، برای ما که اینگونه پست ها رو میبینیم و تازه کامنت هم میگذاریم حتی زیمباوه هم پناهندگی نامیده.

یک بار دوستی برایم یک گالن عرق اورد. چون من به ندرت مشروب می نوشم زنگ زدم به دوستی با همسر ارمنی که بیاید و گالن عرق را ببرد. صبح روز بعد بچه های اماکن پشت در مغازه منتظر بودند و گالن عرق را بردند و در مغازه هم پلمب شد. کاشف شد که به تمام مکالمات تلفنی من گوش میدهند. در اداره ی اماکن بیشترین قسمت را خورده و آب پر کرده بودند. بعد از 15 روز که اسیب زیادی به کسب و کار من زدند مغازه باز شد و چندین بار بچه های اماکن امدند و گفتند که کامران ما از خودت هستیم و مخصوصا عرق ها را خوردیم. جنس ان ها عالی بود و باز هم برایمان بیاور. دیگر کسب و کار من هم هرگز رونق نگرفت. البته من را به دادسرا فرستادند و چون بالاخره میزان کمی عرق در گالن باقی مانده و بوی عرق میداد اگر زرنگی نمی کردم حتما شلاق می خوردم. تمام این ها غیر از عده ی معدودی اینکاره یا انکاره (تلخکی) هستند. خمره ای می خورند و جا نماز اب می کشند

شماها هم چه در داخل چه در خارج از خاک پاک ایران در ظاهر بر ضد عرعرستان و آمریکا و اسراییل اما در باطن بغل خواب همه شون هستید، یعنی تا مرز پارگی. ولی یک چیزی رو خوب بدونین و به رهبران هزار پدر و مادر قسطی تون بگید، فقط موقعی که تقی به توقی خورد، خودتون خودتون رو یا همدیگه رو راحت کنید و تمیز بمیرید. والا این دو سه نسلی که خودتون بارشون اوردین، از مثله کردنتون لذت میبرن تکه تکه تون میکنن و هیچ بی ناموسی نمیتونه شماها رو از دستشون دربیاره. انتقام ما سالها طول خواهد کشید.تا میتونید بخورید که چاق چله بشید. ولی میله داغ تنور و منقل بزرگ رو در گلوتون و دهن پایینی تون حس کنین، حالا شاید بخندین ولی خدای پاره پوره تون هم نمیتونه براتون تره هم خرد کنه. خوش بخندی، بخند....

همون ناله نفرین کن عقب مونده ،اسرائیل اما اهل عمل هست و میتپونه اون رهبرتو.

۱) استاد با درود. اتفاقا چندی پیش نیز، در کامنتی دیگر، این مورد را برای‌مان تعریف داشتید، - خدا را شکر که کار به آن مجازات غیر‌منطقی‌ و وحشیانه کشیده نشد. / - و اما در راستای محتوای این مساله، یک موردی را نیز بنده بگویم؛ - سال ۱۳۷۸ در تهران، با یکی‌ از همدانشگاهی‌هام که دخترخانم بودند، از آن‌جا که هم‌محل بودیم، صبح با هم به دانشگاه می‌رفتیم. - ایشان روزی تعریف کرد که پدرشان که بازاری هستند، وقتی‌ غروب به خانه می‌آید، اول دو استکان عرق کیشمیش می‌نوشد، و بعد نماز عصر و شب را به‌جا می‌آورد. ایشان گفت که پدرشان می‌گوید، که نماز‌خواندن پس از نوشیدن دو استکان عرق، خیلی‌ خیلی‌ مینوی‌تر و دل‌چسب‌تر می‌گردد !!! ؛))))) / - پی‌نوشت؛ انسان گاهی‌ برای رسیدن به یک اصل، سراغ فر‌ع‌های آن می‌رود، تا از طریق فرع، به خود اصل برسد!. / - شخصی‌ هر روز صبح زود می‌رفته به پیاله‌فروشی و تقاضای چتولی عرق می‌کرده. یک روز ساقی به او می‌گوید که آیا غم و اندوهی داری که می‌خواهی با می‌گساری آن‌را فراموش کنی‌؟ ~ (ادامه ....

۲) شخص می‌گوید نه!. - ساقی می‌گوید که آیا به تو خیانتی شده که اینقدر می‌نوشی؟. طرف می‌گوید نه --- آیا در کار و کسب ورشکسته شدی و حال با نوشیدن عرق می‌خواهی غم و غصه‌ها را فراموش کنی‌؟. طرف می‌گوید نه!. - ساقی ادامه می‌دهد که پس چرا هر روز صبح زود می‌آیی‌ و دو استکان عرق می‌نوشی؟؟؟. - شخص می‌گوید؛ آخه این ماست‌و‌خیاری که به‌عنوان مزه کنار عرق می‌دهی‌، بسیار خوش‌مزه هست !!! ؛)))))

اینو که خوندم فهمیدم از خودمونی و عمدا … شعر مینویسی که بخندی و سربسر مردم بذاری.