رادیو فرانسه: پنج شرطی که برای تغییر رژیم در هر کشوری لازم است، در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. برای تغییر چنین رژیمی حتماً عوامل خارجی نیز دخیل هستند، ولی آنچه در نهایت تعیینکننده است قیام خود مردم ایران است و توافق رهبرانی که میخواهند طی یک دوره گذار تصویری روشن از آینده بسازند و حول آن نیز ارادهای واحد تشکیل بدهند. نکته این است که اکنون همه طرفداران حکومت اسلامی در غرب نیز متوجه شدهاند که بوی الرحمان این حکومت بلند شده است.
حکومت ایران در کانون اتفاقات بزرگ سیاسی یک سال گذشته منطقه قرار گرفته که همگی چهره خاورمیانه را به طرز بی سابقهای تغییر دادهاند : عملاً چیز زیادی از آنچه که حکومت ایران "محور مقاومت" می نامید باقی نمانده است : شکست سیاسی جمهوری اسلامی در منطقه که در اصل شکست آن در مقابل ضربات مستقیم یا غیرمستقیم اسرائیل بوده است با وضعیت فاجعهبار اقتصادی در داخل درآمیخته است. حکومت اسلامی ایران دیگر حتا قادر به تأمین برق کشور نیست، در حالی که ریال بیش از پیش در بستر رکود، فقر و گرسنگی فزاینده به سقوط پیوستهاش در مقابل دلار ادامه می دهد.
ناظران چه در داخل چه در خارج و بعضاً حتا در درون خود حکومت اسلامی تغییر رژیم در ایران را از این پس محتمل یا امکانی واقعی میدانند و یا تأکید میکنند که در فقدان اصلاحات اساسی راهی جز سرنگونی پیش روی حکومت اسلامی باقی نمانده است، هر چند در این بین عدهای بر این اعتقادند که حکومت ایران اصلاح نکند فرومی ریزد اصلاح هم بکند فرومی ریزد؟
در پاسخ به این ناسازه/پارادوکس امیر طاهری، نویسنده و روزنامهنگار، از جمله گفته است :
"پنج شرطی که برای تغییر رژیم در هر کشوری لازم است، در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد : اولین آن فقدان مشروعیت است. دومین آن شکاف در هیئت حاکمه است که در جمهوری اسلامی به ریزش نیروها و سرایت آن به نیروهای نظامی و امنیتی نیز منجر شده است. شرط سوم وجود یک نیروی جانشین مورد اعتماد مردم است که امروز در ایران شکل گرفته است. شرط چهارم جدا شدن بخشی از بدنه نیروی سرکوب از حکومت است که نشانههای مهمی از آن را در دو سه سال اخیر و در خودداری بخش هایی از نیروهای نظامی از سرکوب مردم معترض مشاهده کردیم. و بالاخره شرط پنجم، نبود خلاء سیاسی یا در اصل پدیداری افق سیاسی روشن پیش روی مردم است که فعالان سیاسی چه در داخل و چه در خارج از ایران شدیداً روی آن کار میکنند.
اما، برای آنکه بتوان این افق سیاسی را به روشنی تصویر کرد باید همگی بپذیریم که تغییر رژیم سرآغاز روند یا دوره گذاری است که طی آن همه ملزم به رعایت برخی مقررات یا در واقع گرامر خاص چنین دورهای هستیم.
گرفتاری بزرگ جمهوری اسلامی این است که رژیم برآمده از آن هرگز نتوانست به یک دولت-ملت متعارف تبدیل شود. اگر جمهوری اسلامی چنین قابلیتی را می داشت می توانست دست کم شکستهای خود را به فرصتهای تجدیدنظر تبدیل کند. جمهوری اسلامی چنین توانی ندارد، یعنی قابل اصلاح نیست چون اساساً دولت نیست. گرفتاری بزرگ ایران این نیست که دولت بدی دارد. گرفتاری بزرگ ایران این است که اصلاً دولت ندارد. جمهوری اسلامی ملغمه ای است از کسانی که در فکر چاپیدن مملکت یا کورکورانه در پی تحقق اهداف ایدئولوژی خمینی گرایانه هستند.
الان چندین سال است که آقای خامنهای از شعاع یکی دو کیلومتری محل اقامتش در تهران فراتر نرفته است. او عملاً در قفس زندگی میکند هر از چند گاهی عدهای را جلویش می نشانند تا او از فاصله چند متری و از روی یک بلندی برایشان نطق کند. نه حرف کسی را گوش می کند و نه دیگران جرأت میکنند در حضور وی نظری خلاف میل او به زبان بیاورند. یعنی آقای خامنهای به معنای واقعی کلمه از محیط و دنیایی که در آن زندگی میکند بی اطلاع است. او در عالم خود است و در عالم او همه چیز خوب و سرجایش است و هیچ اتفاق مهم و نگرانکنندهای نیز رُخ نمیدهد. هیچ یک از مسائل و مشکلات زندگی روزمره مردم نیز (اعم از آب و برق و گاز و نان هم...) اصلاً دغدغه او نیست. نیست، چون در خیال او در صدر اسلام هیچکدام از این مشکلات اصلاً وجود نداشته است...
باری برای تغییر چنین رژیمی حتماً عوامل خارجی نیز دخیل هستند، ولی آنچه در نهایت تعیینکننده است قیام خود مردم ایران است و توافق رهبرانی که میخواهند طی یک دوره گذار تصویری روشن از آینده ترسیم کنند و حول آن نیز ارادهای واحد تشکیل بدهند. در واقع، مسئله این نیست که دولت ترامپ یا دولت اسرائیل در قبال رژیم ایران چه خواهند کرد، مسئله این است که آیا ایرانیان حقیقتاً میهن شان را دوست دارند و آیا حاضرند آن را نجات بدهند؟ تنها چیزی که از خارجیها می توان خواست یا انتظار داشت این است که از نظام کنونی حمایت نکنند که متاسفانه کردهاند. نمونهاش ایالات متحد آمریکا در دوران اوباما و بایدن است که کمکهای بسیاری به جمهوری اسلامی ایران کردند. ولی نکته این است که همه طرفداران حکومت اسلامی در غرب نیز اکنون متوجه شدهاند که بوی الرحمان این حکومت بلند شده است."
+39
رأی دهید
-6
قدیمی ترین ها
جدیدترین ها
بهترین ها
بدترین ها
دیدگاه خوانندگان
۸۱
گفتگوگر - پیتزبورگ، ایالات متحده امریکا
علت اینکه این حکومت سقوط نمی کند اینست که گروه عظیم حقوق بگیران دولتی نمی خواهند از ورطه ی بد به بدتر بیفتند. یعنی مردم ذخیره ی اقتصادی ندارند و نمیدانند اگر فقط یک ماه حقوق نگیرند چی به سر ان ها خواهد امد.
2
17
شنبه ۰۱ دی ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۵
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.