نبرد غزه روزهای پایانی خود را میگذراند و به احتمال زیاد با آغاز نویدی از تفاهم، کاهش فاصله حماس و اسرائیل، سخنرانی حسن نصرالله مبنی بر عدم انجام جنگی برای انتقام از کشته شدن حدود پانصد تن از فرماندهان و اعضای حزبالله و آغاز تحویل پیکر گروگانهای کشته شده اسرائیلی همه نشانههایی از پایان یافتن این جنگ است.
به نظر من اما توافق نزدیک در غزه مانع از رویارویی آیندهی جمهوری اسلامی و اسرائیل نخواهد شد.
اگر دو کشور برای جلوگیری از درگیری گسترده در آینده تلاش نکنند، چیزی که مستلزم امتیاز دادنهای بزرگ است، اینبار جنگ میان تلآویو و تهران خواهد بود و سیاست محاصره [رژیم] ایران به جنگ بین دو قدرت منطقهای منجر میشود. وضعیت رویارویی این دو دولت از طریق نیروهای نیابتی به مدت چهار دهه ادامه داشته است که طی این مدت همواره با آتشبس طولانی و آسیبهای محدود به یکدیگر همراه بوده است.
ولی از کجا بدانیم که جنگ بین تهران و تل آویو دیگر مانند آنچه پیشتر فکر میکردیم، بعید نیست؟
حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ از حملات قبلی بسیار متفاوت بود. این حمله یک تحول کیفی در رویارویی بین دو اردوگاه بود که ترس عمیق اسرائیل را از آنچه که تهدیدی علیه موجودیت خود میداند، بیدار کرده است. به همین دلیل نیز ضد حمله اسرائیل متفاوت بود و تلآویو تصمیم گرفت رژیم حماس حاکم بر غزه را از بین ببرد. اسرائیل میخواهد سیاست بازدارندگی را احیاء کند، به این معنی که هرگونه حمله به اسرائیل بهای گزافی خواهد داشت و با این کار میخواهد وجهه خود را به عنوان «ابرمرد» منطقه حفظ و تقویت کند.
اسرائیل در این جنگ ثابت کرد که قادر است نبردهای طولانی را که تا کنون به یازده ماه رسیده بطور همزمان در چندین جبهه در غزه، کرانه باختری، لبنان، ایران و یمن پیش ببرد.
اسرائیل تصویر فوقالعادهای از قابلیتهای اطلاعاتی و فناوری پیشرفته نظامی خود را ارائه کرد. نیمی از رهبران حزبالله را بدون اینکه خطر حمله به یک وجب از خاک لبنان را متحمل شود، از بین برد و تعدادی از رهبران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نیز هدف قرار داد و حتا جرأت کرده و رهبر حماس را در قلب تهران به قتل برساند.
در داخل اسرائیل نیز نارضایتی و نفرت بخش زیادی از اسرائیلیها، به ویژه نخبگان از نتانیاهو و متحدان مذهبیاش، مانع از صفآرایی آنها در پشت سر او نشد.
تلفات انسانی هنگفت در میان نیروهایش، از بین رفتن میلیاردها دلاری که اقتصاد اسرائیل را تحت تأثیر قرار داد و حتا شکست او در نابودی رئیس حماس در غزه هیچکدام نتوانست او را مجبور به توقف جنگ کند.
جنگ غزه یک جنگ اسرائیلی محض به معنی دفاع از موجودیت این کشور است. اما جنگ احتمالی اسرائیل با [رژیم] ایران، دیگر جنگ اسرائیل و غرب با هم علیه جمهوری اسلامی خواهد بود.
اسرائیل اینک بیش از هر زمان دیگری برای یک نبرد بزرگ آماده است.
ناوگانهای دریایی همچنان مستقر در بالاترین سطح از آمادگی نظامی که منطقه تا به حال شاهد آن بوده است برای نبرد تمامعیار با تهران آمدهاند. این بسیج نظامی گسترده و این ناوگانها پیامی است که اگر تهران آن را نادیده بگیرد، ایران و رژیم جمهوری اسلامی بهای سنگین آن را خواهند پرداخت.
در این میان، اظهارات روسیه و بازدیدهای مقامات مسکو و ارسال سریع تدارکات نظامی برای مقابله با هرگونه حمله هوایی به ایران موفقیتآمیز نبود.
این تشدید تنش با هر چیزی که در تاریخ منطقه از جنگ ۱۹۷۳ و آنچه پیش از آن رخ داده است بسیار متفاوت است.
آیا ممکن است این وضعیت رهبری رژیم ایران را به سمت درک این واقعیت که مبارزه با اسرائیل بیهوده است سوق دهد و یا اینکه آن را به سمت ایجاد قابلیتهای بیشتر برای این مبارزه خواهد کشاند؟
اظهارات مقامات جمهوری اسلامی درباره توافقنامه بزرگ همکاری نظامی با روسیه حاکی از آن است که رهبران رژیم خود را برای جنگ بعدی آماده میکنند و نه برعکس.
توافق قاهره شاید در آستانهی پایان دادن به جنگ غزه باشد اما به هشدار آمادگی برای جنگ با ایران و حزبالله پایان نمیدهد.
از آغاز جنگ سال گذشته، اسرائیل در وضعیت اضطراری بسر می برد که دلیلاش فراتر از نبرد غزه است. این کشور ژنراتورهای برق پشتیبان را در سراسر کشور مستقر و مخازن آب را پر کرده و دفاع سایبری را تشدید نموده و مواد غذایی را برای چندین ماه آماده و ذخیره کرده است.
اسرائیل اعلام کرده که توانایی تولید برق از منابع مختلف، از روی زمین، زیر زمین و دریا را دارد، و اگر شبکه برق در خلال جنگ از بین برود، ظرف هفت دقیقه ژنراتور آنلاین میشود و برق را به شبکه برمیگرداند. سنگرها و پناهگاههایی برای صدها هزار نفر در انتظار جنگ بزرگ آماده کرده و این سنگرها دومین خط دفاعی پس از گنبد آهنین در صورت شکستن آن هستند. ذهنیت استقرار و آمادگی برای جنگ نقش مهمی در ایجاد و تقویت انگیزه جهت تصمیم گرفتن برای جنگ دارد.
برای دههها، استراتژی اصلی اسرائیل بر اساس پتانسیل جنگ منطقهای بوده است که در گذشته در نبرد با مصر، اردن و سوریه با آن روبرو شده بود. امروز حکمی علیه جمهوری اسلامی ایران صادر شده که تهران را اولین تهدید برای موجودیت اسرائیل میداند. این تهدید رژیم ایران از طریق تلاش برای ایجاد تأسیسات اتمی نظامی و توسعه قابلیتهای موشکی برای رسیدن به شهرهای بزرگ اسرائیل خود را نشان میدهد.
این وضعیت و تهدیدهای مداوم باعث میشود که خود جمهوری اسلامی هدف بعدی اسرائیل باشد و نه نیروهای نیابتی آن.
در جنگ کنونی، رژیم ایران نتوانست حماس را نجات دهد و ترجیح داد از حزبالله لبنان با درگیر نشدن در نبرد محافظت کند.
حوثیهای یمن تنها شرکتکنندگان در این جنگ بودند که پس از نابودی تأسیسات حیاتی آنها در بندر الحدیده توسط اسرائیل نیز از هدف قرار دادن اسرائیل عقبنشینی کردند.
به نظر من با توجه به تداوم رقابت نظامی- فنی و توسعهطلبی جمهوری اسلامی در موازات با مخالفت اسرائیل با تأسیس دولت فلسطین، جنگ بین اسرائیل و [رژیم] ایران بعید نیست.
*منبع:
الشرق الاوسط *نویسنده: عبدالرحمن الراشد
*ترجمه و تنظیم از
کیهان لندن