ایران وایر: گزارشی از وضعیت بند زنان زندان اوین توسط «فائزه هاشمی»، فعال سیاسی و دختر «اکبر هاشمی رفسنجانی» در اختیار «ایرانوایر» قرار گرفته است که در آن فائزه هاشمی رفتار برخی از زنان زندانی سیاسی را نقد کرده است. او روابط و حرکتهای میان برخی زنان زندانی را «رفتارهای فاشیستی» توصیف کرده و وقایع جاری میان زندانیان را با رویکرد جمهوری اسلامی در قبال جامعه مقایسه کرده است.
فائزه هاشمی در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ بازداشت شد. او را با اتهامهای «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی» و «اخلال در نظم و آسایش عمومی از طریق شرکت در تجمعات قانونی»، به پنج سال حبس محکوم کردند. او در شروع یادداشت خود یادآور شده است که از سال ۱۳۷۰ زیر فشار گروههای امنیتی بوده است و تاکنون برای ۱۲ پرونده به بازپرسی و دادگاه کشانده شده است.
این فعال سیاسی، حالا با نوشتن یادداشتی پیرامون روابط حاکم در میان زندانیان و در نظر گرفتن «فضای کوچک زندان با ۶۵ زندانی» در قیاس با ایران و ۹۰ میلیون جمعیت، همچنین «ابزار نداشته در زندان در قیاس با حکومتی که تماموکمال همه ابزارهای قلدری و ستمگری را در اختیار دارد»، نتیجه گرفته است که «دههها تا نهادینهشدن دموکراسی در خود بهعنوان پیشنیاز اصلاح جامعه و حکومت فاصله داریم.»
او نوشته است: «زندان اوین، بند زنان سیاسی، همجواری با مبارزین نامآشنا، خاطرات خوب و بد، تلخ و شیرین، باورهای مشترک و گاها در عمل متفاوت. در کلام عالی و در عمل خالی، نظریهپردازانی از درون تهی. دیکتاتورهای کوچکی که آنچه را که سالها با آن مبارزه کردهاند بر سر همبندیهای خود میآورند. همبندیانی که کمتر یارای نقد کردن یا ایستادن در مقابل آنها را دارند که در این صورت تنگنظریها، تهمتها، پروندهسازیها، هتاکیها، حذف و طردها، تخریب شخصیتها، گاها ضرباتی را نوش جان میکنند.»
این فعال سیاسی ادامه داده است: «به عبارت دیگر، همبندی (بخوانید گروه فشار داخل بند) همبندی را میپاید، برای او تعیین تکلیف و خط قرمز مشخص میکند، آزادی او را سلب میکند، به او انگ و تهمت میزند، او را تهدید میکند، آرای او را دور میریزد، ضربوشتم نثارش میکند، فضای وحشت و خفقان میآفریند. چرا؟ چون با او همراه نشده، یا نقدی بر او وارد کرده و پا روی سلطه و اقتدار او نهاده و عجیبتر، سکوت یا همراهی و ادامه دوستی برخی دیگر از مشاهیر در بند با این اندک سلطهگران است.»
بنا به نوشته این فعال سیاسی، بیش از ۹۰ درصد زندانیان بند زنان اوین را تازهواردها تشکیل میدهند که اگر در زندان ماندگار شوند، بعد از یک هفته «شوکه و مبهوت و پشیمان» میشوند که «اینها بودند چهرههایی که آرزوی دیدارشان را داشتیم؟ چه فکر میکردیم و چه دیدیم؟»
فائزه هاشمی در گزارش خود، مصادیقی ازجمله جلسههای رایگیری و ابطال آرا از سوی برخی زنان زندانی سیاسی را طرح کرده است. همچنین انگ زدن به همبندیها با تعابیری مثل «مزدور»، «دارای ماموریت»، «آدمفروش» و امثال آن.
در نمونهای دیگر، این فعال سیاسی به «انتشار اخبار مبالغهآمیز و نادرست درباره افراد و وقایع داخل زندان» اشاره کرده است که اعتراض به آن هم با تعابیری مثل «عادیسازی ظلم» مواجه میشود.
این فعال سیاسی نوشته است که در زمان انتخابات ریاستجمهوری، تعدادی از زنان زندانی خواستار مشارکت در رایدهی بودند، اما برخی دیگر «از ۸ صبح تا ۱۲ شب روز جمعه در راهرو منتهی به درب خروجی بند نشستند، همبندیها را چون ماموران امنیتی پاییدند و اجازه عبور ندادند. فضا بهقدری خوفناک بود که زندانبانان نیز جرات باز کردن درب برای عبور رایدهندگان را نداشتند و این هشت نفر نتوانستند رای بدهند. (مقایسه کنید با مهندسی انتخاباتها در کشور توسط حکومتیها.)»
فائزه هاشمی ضمن نوشتن این گزارش از شرایط حاکم بر زنان زندانی سیاسی، تاکید کرده است انتشار این یادداشت «یکی از سختترین تصمیمات در طول زندگی ۶۰ ساله» او است. این فعال سیاسی در پایان این یادداشت نوشته است: «دختر عمویم که به تعبیر خوابهایش باور جدی دارد، چندی پیش در خواب دیده که در زندان توسط همبندیها کشته میشوم. از ما گفتن بود، خود دانید.»
متن کامل یادداشت فائزه هاشمی را میخوانید:
زندان در زندان
روزی یکی از مدیران زندان پرسید از مواضعت کوتاه آمدهای؟ گفتم نه، حکومت همان است و حتی در این دو سال بدتر نیز شده است، بنابراین دلیلی برای کوتاه آمدن وجود ندارد، ولی مشاهداتم در زندان حالم را از هر مبارزهای به هم میزند، ماندهام بر سر دوراهی؛ و اما چرا؟ قبل از شروع به بیان موضوع اصلی لازم است گفته شود که این سطور را با اشک و آه مینویسم و یکی از سختترین تصمیمات در طول زندگی ۶۰ سالهام میباشد، بعد از ۲۲ ماه همراهی و گوشزد و گفتن و هشدار و ندیدن نتیجه، برای بیان حقیقت و آگاهی عمومی که از ویژگیهای شاید خوب و شاید بدم باشد، راهی جز نوشتن و انتشار برایم نمانده. حق مردم است که واقعیت را بدانند.
آزادی بیان، آزادی عقیده، رفع تبعیضهای جنسیتی و عقیدتی، مقابله با ظلم و دیکتاتوری، عدالت، شفافیت، پاسخگویی، صداقت و حقگویی، انتخابات آزاد و دموکراسی آرمانهایی بود که دههها (از ۱۳۷۰) مرا زیر ضربات گروههای فشار (|انصار و حزباله، بسیج، لباس شخصیها، سعید تاجیکها) قرار داد. به بازپرسیها و دادگاهها (۱۲ پرونده) کشاند و در نهایت یک بار در ۱۳۹۱ و بار دوم مهر ۱۴۰۲، راهی زندان کرد. (با ۵ نوبت محکومیت جمعا حدود ۱۲ سال)
زندان اوین، بند زنان سیاسی، همجواری با مبارزین نام آشنا، خاطرات خوب و بد، تلخ و شیرین، باورهای مشترک و گاها در عمل متفاوت. در کلام عالی و در عمل خالی، نظریهپردازانی از درون تهی. دیکتاتورهای کوچکی که آنچه را که سالها با آن مبارزه کردهاند، بر سر همبندیهای خود میآورند. همبندیانی که کمتر یارای نقد کردن و یا ایستادن در مقابل آنها را دارند که در این صورت، تنگنظریها، تهمتها، پروندهسازیها، هتاکیها، حذف و طردها، تخریب شخصیتها و گاها ضرباتی را نوش جان میکنند. به عبارت دیگر، همبندی (بخوانید گروه فشار داخل بند) همبندی را میپاید، برای او تعیین تکلیف و خط قرمز مشخص میکند، آزادی او را سلب میکند، به او انگ و تهمت میزند، او را تهدید میکند، آرای او را دور میریزد، ضربوشتم نثارش میکند، فضای وحشت و خفقان میآفریند؛ چرا؟ چون با او همراه نشده، یا نقدی بر او وارد کرده و پا روی سلطه و اقتدار او نهاده و عجیبتر، سکوت یا همراهی و ادامه دوستی برخی دیگر از مشاهیر در بند با این اندک سلطهگران است. بارها پرسیدهام چگونه است که میشود با این افراد همراه شد، ولی با مستبدین در کشور نه؟ یعنی هم چوب را بخوریم و هم پیاز را، هم در زندان باشیم و هم با دیکتاتور سازش کنیم؟ چرا کور و کر شدیم؟
وضعیت به گونهای است که جز زندانیان ریشهدار و یا قدیمی، جدیدالورودها (بالای ۹۰٪) در کمتر از حداکثر یک هفته، البته اگر ماندگار شوند، شوکه و مبهوت و پشیمان که اینها بودند چهرههایی که آرزوی دیدارشان را داشتیم؟ چه فکر میکردیم و چه دیدیم؟ چگونه از چاله به چاه افتادیم؟ و در آرزوی خلاصی و پی گرفتن زندگی و پشت سر را نگاه نکردن. میگویند در زندان که قدرتی ندارند اینگونهاند، وای اگر قدرتی بگیرند. متاسفانه و شوربختانه راضی میشوند به شرایط موجود حاکمان و در انتظار و در تلاش برای آزادی، با وثیقه و یا بیوثیقه آزاد میشوند و غیر از مواردی انگشتشمار، دیگر خبری در صحنه مبارزات سیاسی و اجتماعی از آنها نمیشنویم.
برای من که در سال ۱۳۹۱ نیز در زندان بودم، در مقایسه با این دوره چنین شرایطی به ابتذال کشیدن مبارزه است. در آن سال چپها و پادشاهیخواهان را نداشتیم. میگویند برخی از چپها هرجا و هر زمان که تعدادشان زیاد میشود، باند تشکیل میدهند، دستهجمعی به دیگران تهاجم میکنند، از خطاهای همحمایت میکنند و دیگران را به خاک سیاه مینشانند. (به یاد بیاوریم وضعیت حکومت کمونیستها را در کشورهای اروپای شرقی و شوروی سابق و کشورهایی در قاره آمریکا که فروپاشیدند از فساد و دیکتاتوری و فقر و همچنین کره شمالی و ونزوئلای امروزی را.) مردان زندانی نیز تجربههای مشابهی دارند. متاسفانه برخی مدافعین حقوقبشر زندانی نیز به اینها پیوستهاند. انگاری تقسیم کار کردهاند در سلطه بر دیگران، ولی با نقشهای متفاوت. وضعیتی که در اپوزیسیون در داخل و خارج کشور و در فضای مجازی نیز مشاهده میشود.
برای برخی از این مبارزین، زندان مکانی است که با آن شخصیت و اعتبار و شهرت کسب کرده و میکنند. فقط بودن در زندان برایشان ارزش است و عملا در تعارض با آرمانهای سابق خود روزگار سپری میکنند.
و اما بعضی نمونهها از این رفتارهای فاشیستی که ذکر همه آن مثنوی هفتاد من کاغذ میشود:
۱. در جلسه عمومیِ بند موضوعی رای میآورد برخلاف نظر این افراد که در اقلیت بودهاند. جلسه تمام نشده با داد و ایجاد فضای همراه با وحشت و ارعاب به این رایگیری اعتراض و آن را باطل میکنند. میگویند چون ما سالها در زندان بوده و هزینه زیادی دادهایم، نمیشود افراد جدید تصمیمات قدیمیها را کنار بگذارند، چنین حقی ندارند. (مقایسه کنید با سماجت و مقاومت و برخورد حکومت در پاسخ ندادن به مطالبات نسلهای جدید و اکثریت جامعه، ازجمله در مورد حجاب اجباری و تغییرناپذیری تبعیضهای جنسیتی و عقیدتی و گاها نژادی.)
۲. نسبت به افراد غیرهمراه با خود و یا منتقد خود با انگهای نادرستی چون مزدور، دارای ماموریت، آدمفروش، جاسوس، حکومتی، کارمند دولت در اینجا و ... وارد شده و مشابه گروههای فشار با ایجاد فضای وحشت و خفقان سعی در ساکت کردن آنها کرده و بعضا موفق هم میشوند. (مقایسه کنید با عملکرد حکومت در استفاده از عناوین اتهامی چون تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی، اقدام علیه امنیت ملی، توهین به مقدسات، توهین به رهبری و به تبع آن احضارها و دادگاهها و زندانها و اخراجها و تعلیقها و مصادرهها و ... برای ساکت کردن مخالفین و منتقدین و درس عبرت برای سایرین.)
۳. با ایجاد هیاهو و فحاشی و شعار مانع رای دادن برخی از زندانیان در انتخابات ریاستجمهوری اخیر شدند. از ۸ صبح تا ۱۲ شب روز جمعه در راهروی منتهی به درب خروجی بند نشستند، همبندیهایشان را چون ماموران امنیتی پاییدند و اجازه عبور ندادند. فضا بهقدری خوفناک بود که زندانبانان نیز جرات باز کردن درب برای عبور رایدهندگان را نداشتند و این ۸ نفر نتوانستند رای بدهند. (مقایسه کنید با مهندسی انتخاباتها در کشور توسط حکومتیها.)
۴. برخی از زندانیان بهدلیل نگرانی از طرد و تنها و تهدید شدن در محیط بسته زندان و بدون تمایل قلبی با برنامههای اعتراضی زندانیان همراهی میکنند. (مقایسه کنید با شرکت بعضی شهروندان در انتخاباتها و راهپیماییهای ۲۲ بهمن و روز قدس و شرکت در نماز جمعه و ... از ترس از دست دادن موقعیت کاری و قطع شدن یارانهها و عدم پذیرش در آزمونهای استخدامی و...)
۵. خبرسازی از طریق انتشار اخبار مبالغهآمیز و نادرست درباره افراد و وقایع داخل زندان. در فرهنگ لغات آنها، ممنوعالملاقاتی یعنی تبدیل یک جلسه ملاقات حضوری به ملاقات کابینی. عدم دسترسی به پزشک، یعنی ویزیت شدن زندانی دو هفته یکبار توسط پزشک زنان، دو نوبت یا بیشتر سونوگرافی در دوران حاملگی، چک شدن فشار و قند و ... چندبار در هفته و حضور پرستار در موارد ضروری. تغذیه نامناسب، یعنی در اختیار داشتن مواد غذایی خام ماهانه ازجمله لبنیات و حبوبات و برنج و ... و دریافت ناهار و شام آماده بهصورت روزانه با هزینه زندان و امکان خرید روزانه از فروشگاه کوچک زندان و خریدهای هفتگی از بیرون با خرج از جیب خود. دفاع از خود، یعنی حمله. بدنی کبود، یعنی یک نقطه سرخ شده به اندازه حداکثر ۲ در ۲ سانتیمتر. در صورت اعتراض به این نحوه نادرست خبررسانی، متهم میشوی به انجام ماموریت حکومتی برای عادیسازی ظلم و شرایط زندان و یا شنیدن این عبارات «آنچه ما میگوییم درست است و هرکسی غیر از این، این عبارات را معنا کند گُه خورده است و متعاقبا دریافت بارانی از حملات و تخریبها و تهدیدها. (مقایسه کنید با مطالب خلاف رسانهها و مقامات حکومتی در هر رویداد و اتفاقی و جرمانگاری و برخوردهای قضایی برای کسانی که غیر از آن را بگویند.)
۶. پیشنهاد مناظره و گفتوگو آزاد در جمع همبندیان را با هدف آسیبشناسی این شرایط و بازگشت به اخلاقیات، بهجای پچپچهای بیاثر در تختها و فضای خصوصی به دو نفر از این جمع ارائه کردم. هدفم عمومی شدن نقدها، آزادی بیان و امید به اصلاح بود. جواب شنیدم فعلا اولویت، پرداختن به مقابله با احکام اعدامها است، مناظره رد شد و نفر دوم نیز بیجواب گذاشت. (مقایسه کنید با جمله «لحظه حساس کنونی» که همیشه سلاحی در دست حکومت برای امنیتی کردن بیشتر فضا و سرکوب بیشتر منتقدین و مخالفین و باز نکردن فضای سیاسی است.)
با در نظر داشتن دو نکته:
الف- فضای کوچک زندان با ۶۵ زندانی در قیاس با کشور وسیع ایران با ۹۰ میلیون جمعیت.
ب- ابزارِ نداشته در زندان در قیاس با حکومتی که تماموکمال همه ابزارهای قلدری و ستمگری را در اختیار دارد.
قضاوت را به شما میسپارم؛ آیا تفاوتی بین مستبدین حکومتی و فاشیستهای بند در تحمیل عقاید خود بر دیگران، محدود کردن آزادیها، وجود باندها و نگاه خودی و غیرخودی، خودمحوری و ایجاد سلطه و حفظ آن با هر وسیلهای و ترفندی وجود دارد؟
و در خاتمه:
- در این زندان آموختم که ما مبارزین طبلی توخالی و دیکتاتورهای حقیری بیش نیستیم. سرود آزادی و عدالت میخوانیم و در چرخه زندگی، ستم را بازتولید میکنیم. از دموکراسی و فرهیختگی میگوییم، ولی با زبانی سرکوبگر و طردکننده دیگری بازتولید سلطه و استبداد را رقم میزنیم.
- در این زندان آموختم سالها و حتی دههها تا نهادینه شدن دموکراسی در خود بهعنوان پیشنیاز اصلاح جامعه و حکومت فاصله داریم.
- در این زندان آموختم که در کنار حقیقت بودن حتی در زندان و در بین مبارزین راه آزادی، هزینه گزافی دارد.
- در این زندان بیشتر آموختم تنها راه رسیدن به آزادی و عدالت و برقراری یک حکمرانی خوب، اصلاحات و بهویژه اصلاحات ساختاری است.
با سخنی از بزرگان نوشته خود را به پایان میبرم، با امید به اصلاح و عبرت و درس گرفتن:
«بزرگترین استعداد یک دیکتاتور، قدرتش در فاسد کردن است و بزرگترین شانس یک دیکتاتور این است که مشتاقان فاسد شدن کم نیستند حتی در زندان سیاسی و در بین مبارزین راه آزادی» و بالاخره، «زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد.»
دختر عمویم که به تعبیر خوابهایش باور جدی دارد، چندی پیش در خواب دیده که در زندان توسط همبندیها کشته میشوم. از ما گفتن بود، خود دانید.
فائزه هاشمی، شهریور۱۴۰۳
زندان اوین
+54
رأی دهید
-27
قدیمی ترین ها
جدیدترین ها
بهترین ها
بدترین ها
دیدگاه خوانندگان
۵۰
دو کلمه حرف حساب - حصارک، ایران
آفرین گل گفتی، من هم حالم از تو پدرت و برادرت بهم میخوره. یادت باشه تا ابد گناهکار هستی. به فکر جنایتهای که پدر نابکارت با همکاری آخوندها بی افتد چه جوری شما خانواده کثیف مال ملت را بالا کشیدید. امیدوارم حالت روز به روز بدتر بشه.
12
73
چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۰
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۵۱
اخوند شیپیشو - اندیمشک، استرالیا
تمام این اخوند زاده ها - زالوهایی بیش نیستند حالا قسمت بعدی ماموریتی که بهش داده شده دارد انجام میدهد - دمیدن یاس و نامیدی بین افراد - شما ها همتون یک مشت مفت خور و جیره خور بیش نیستید - و کاملا هم مشخصه که همتون سر یک سفره نشستید فقط ماموریت هاتون متفاوت -
8
65
چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۷
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۴۵
سیمرغ ایران - برلین، آلمان
خوب این آشی بود که بابای بیشرف ات پخت حالا بشین و از این آش خودت هم بخور. انگار انگل زاده ها یکی پر رو تر و وقیح تر از دیگری هستند. اگر فرهنگ مردم خراب شده باز هم مسئول اصلیش ددی جونت بود که دست اند کار مملکت داری بود.
4
61
چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۶
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۳۹
MrJason - جابلسا، انگلستان
هاهاها رفته تو زندان فکر کرده با این ژست های چندش آور زنان شریف ایرانی تحویلش میگیرن ولی گویا از خجالتش در اومدند ))) دست مریزاد!
9
57
چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۹
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۵۴
زنده باد رضاشاه دوم پهلوی - پاریس، فرانسه
ای تو روح پدر بزرگوارت!
4
61
چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۰
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۵۰
دو کلمه حرف حساب - حصارک، ایران
MrJason - جابلسا، انگلستان
اصلا معلوم نیست تو زندون باشه.
4
43
چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۴
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۳۹
iran1 - آرلون، بلژیک
اگر تو اون شرایط کسی تونست اسم خودش رو مبارز بزاره خنده داره، غمی بر تمام وجود آدمیزاد میشینه وقتی که مدتی در کنار نتایج یک توحش برنامه ریزی شده و قربانیانش هستی، اون موقع مغز جواب نمیده
0
27
چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۵
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۸۴
siavash786 - شیکاگو، ایالات متحده امریکا
همانجا بنشین فالگیریت را شروع کن . تو دیگه از سیخ افتادی، پس آسه بیا آسه برو که گربه شاخت نزنه
3
32
چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۶
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۴۲
paksan - ایران، ایران
وقتی ما میگیم عوامل چپی و توده ای چیزی بیشتر از ج.ا نیستند همین هستش. گروههای چپی و توده ای های چراغ خاموش و اصلاح طلبان درسته همیشه در حال مبارزه اند ولی در عمل و رفتار چیزی بهتر از حزب اللهی های فاسد نیستند پس تنها گزینه قابل اعتماد مردم ایران شخص پهلوی هستش ( البته نه پهلوی بازهای وابسته به رژیم که با حرفهای تند وارد میشوند ولی مشخصه هدفشون هدف سپاه و وزارت فاسد اطلاعات هستش) رفتار و گفتار پهلوی مشخصه و هر کسی و هر گروهی در مسیر آن بود قابل اعتماده .پهلوی خط کشی نکرده و اصلا خودی و ناخودی نداره و مرزهاش تمامیت ارضی ایران و انزجار از گروههای انقلابی و انقلابیون فاسد چه در ج.ا چه فراری و خارج نشین شده هستش. بقیه همه مردم هستند و باید بدونید ما بیشماریم و قطعا عموما مردم دلشون با پهلوی ایران ساز هستش.
0
20
چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۶
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۴۹
kurosh-h - لوند، سوئد
تاریخ نویسان و حتی روانشناسان در مورد سرنوشت فرزندان سران جنایتکار حکومت نازیستی المان تحقیقات زیادی کردند . عده ای خودشان در جوانی نازیست شدند ولی برخی هم شدیدا فاصله گرفتند . پسر محسن رضایی و دختر خلخالی ؛فرزندان گیلانی ؛ حتی خواهر خامنه ایی از اقوام جنایتکار خویش فاصله گرفتند . دختر رفسنجانی هم هر چند ناکافی تا حد زیادی فاصله گرفته و امید هست که افشاگری های مهمی را انجام بده . یک نمونه در مورد خمینی بود . بنابراین نباید با خشونت بهش برخورد بشه
بالاخره ما ایرانی ها از نظر فرهنگی(حکومتی، خانوادگی، مذهبی، اجتماعی و غیروه) ریشه در استبداد داریم و سال ها طول میکشد تا اصول دمکراسی را رعایت کنیم ، بهتر استکه در نظام آینده ما ، افراد و گروه ها حتما برای حدود ۴ سال انتخاب شده و بعد از ۴ سال بدون هزینه سنگین قابل تعویض باشند ، امیدوارم که پس از چند دوره توی سر کول همدیگر زدن راهی برای زندگی قابل قبول پیدا کنیم .
0
4
پنجشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۳ - ۰۵:۰۳
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.