کتک خوردن زن یک آخوند از زنی بی‌حجاب

خاطره ی زمان شاه. بچه بودم با پسرعمو. پسرعمو لحظه ای وارد مغازه ای شد من هم بیرون مغازه نشستم. درست رو بروی مغازه ایستگاه اوتوبوس بوده. خانومی با لباس شیک منتظر اوتوبوس. دیدم یک آقایی با قیافه ی عجیب و غریب بهش نزدیک شده چیزی زمزمه کرد. اون زمان نمیفهمیدم که لباس اقا لباس آخوندی است. یکهو دیدم خانوم با کیفش و چک و لگد افتاده به جون آقا. آخونده رو زمین خاک مالی کرد. مرتیکه ی الدنگ تو خجالت نمیکشی؟ و میزدش! عمامه ش افتاد زمین. مردم هم تلاش که خانوم گناه داره تورو خدا بسه دیگه. آخونده بلند شد فریاد "ای قوم کافر ای قوم کافر" یک ماشین قرمز رنگ دو دره سر رسید, آقایی از ماشین بیرون میاد, اوه اوه بادی بیلدر با هیکلی مثل تارزان! معلوم شد که خانوم برای این ماشین تو ایستگاه اوتوبوس منتظر بوده. آقا بعد اینکه چیزی از خانوم شنید صاف میره یقه آخوند رو میگیره از زمین بلندش میکنه با کله میره تو صورتش. سر و صورت آخوند خونی و فریاد مسلمانان کمک! بعد ها برای من اینطور تداعی شد که یا آخوند به خانوم پیشنهاد جنسی داده بود یا اینکه در مورد حجابش تذکر داد که کفر خانوم در اومد.

چرا مردها حمایت کردند دیگه، تشتیدی یکی از همون به باصطلاح مردها میگفت ولش کن زشته!!!یوی دیگه از همون مردها فیلم برا مسیح صیغه نجات میگرفت ....اوا مسیح دیدی اخونده چه پررو بود ...پخشش کن و بگو افتخار میکنم که دگرباش هستم. نترسید نترسید ما همه پهن هستیم