«سنتجانز»، شهری آرام، بر بستر اقیانوس اطلس شمالی، بادی و معروف به زمستانهای طولانی است. شهری در کانادا که مرکز جزیرهای به اندازه یک سوم وسعت ایران است؛ جزیرهای که نامش «سرزمین تازهیافتشده» است و بهخاطر شهریههای بهطور محسوس پایینتر، دانشگاه بزرگ و مجهزش، توجه ایرانیان بریده از وطن بسیاری را به خود جلب کرده است.
حالا نام این شهر با نام «باران»، زن ۳۳ ساله ایرانی اهل لاهیجان که دو ماه قبل از کشته شدنش به کانادا آمده بوده و همسر و مظنون به قتلش «مهدی پورباقی»، دانشجو دکترای بیوانفورماتیک ۳۴ ساله و سازنده پادکست جنایی «آخرین شاهد» که رگ دستش را در حمام زده، گره خورده است.
ایرانوایر مطلع شده که باران با ضربات یک چاقوی کوچک و همسرش چند روز بعد با زدن رگ دستش به زندگی خود خاتمه داده است***
پلیس سلطنتی نیوفاندلند روز جمعه۲۸تیر اعلام کرد که پیکر بیجان یک زن ۳۳ ساله ایرانی را روز سهشنبه ۲۵تیر۱۴۰۳ در یک چمدان در زمین خالی در مرکز شهر سنتجانز پیدا کرده است؛ شهری با جمعیتی کمی بیشتر از ۱۰۰ هزار نفر که بهدلیل دانشگاه بزرگ و مجهزش، مقصد اولیه مهاجرت به کانادا برای دانشجویان ایرانی بسیاری است.
کانستبل «جیمز کادیگان» در همینباره در یک کنفرانس مطبوعاتی به رسانهها گفت که این زن حدود دو ماه قبل از اینکه کشته شود، یعنی ۲۶اردیبهشت سال جاری وارد خاک کانادا شده بوده. پلیس همچنین اعلام کرده که مرد از چند سال پیش ساکن سنتجانز بوده و در مرکز این شهر زندگی میکرده است.
براساس این گزارش، این زن جوان چندین روز پیش از پیدا شدن پیکرش کشته شده بوده و پلیس معتقد است که او بین ساعت ۱ تا ۳ بعدازظهر روز ۱۰ژوئیه، مصادف با ۲۰تیر به آن زمین خالی در محدوده خیابان «واتر» که یک خیابان به موازات بندر سنتجانز است، منتقل شده است.
براساس گزارشی که وبسایت خبری «گلوبال نیوز» منتشر کرده، پلیس معتقد است که قاتل او، همسر ۳۴ سالهاش است که یک روز قبل از پیدا شدن پیکر زن، یعنی روز دوشنبه، پیکرش در خانهاش در مرکز شهر سنت جانز پیدا شده است.
پلیس سلطنتی نیوفاندلند برای حفظ حریم خصوصی خانوادهها، درباره نحوه مرگ و نامهای این دو اطلاعات بیشتری منتشر نکرده، اما در اجتماع کوچک ایرانیان شهر سنتجانز و سپس بهدلیل تولید پادکست جنایی توسط مرد مظنون به قتل و شناخته شده بودن او در شبکههای اجتماعی، نام این دو بهسرعت منتشر شده است؛ باران و مهدی پورباقی.
ایرانوایر مطلع شده که باران با ضربات یک چاقوی کوچک و همسرش چند روز بعد با زدن رگ دستش، به زندگی خود خاتمه داده است.
فرد مطلعی که آقای پورباقی را میشناخته ولی ترجیح میدهد نام او فاش نشود، به ایرانوایر میگوید که مهدی چند سال پیش برای ادامه تحصیل در مقطع دکترای در رشته بیوانفورماتیک به شهر سنتجانز آمده بود. او فارغالتحصیل مدرسه علامه حلی، از مدارس وابسته به سازمان استعدادهای درخشان بوده و مدرک لیسانس خود را در رشته ریاضی محض از دانشگاه شریف گرفته بوده. یک مدرک کارشناسی ارشد هم از دانشگاه تربیت مدرس تهران داشته است.
مهدی در دوران پاندمی ویروس کرونا، مدیر انجمن دانشجویان ایرانی دانشگاه مموریال کانادا بوده، ولی بااینحال هیچکس نمیدانسته او متاهل است؛ تا اینکه بهار امسال همسرش به کانادا میآید.
به گفته این فرد مطلع که خود ساکن شهر سنتجانز است، «وقتی خانمش (باران) آمد خیلیها تعجب کردند، چون کسی نمیدانست متاهل است. دوست دختر داشت و همه میدانستند. اما بعدش یک دفعه عکسهای پروفایلش در فیسبوک و اینستاگرام شد عکس دونفره. عاشقانه برای زنش مینوشت مرسی که بعد از ۱۱ سال هنوز لبخند به لبم میآوری و مدام عکس دو نفره میگذاشت از خودشان. بعضی میگویند که همسرش این عکسها را میگذاشته، چون فهمیده بوده که پای دوست دختری در میان است.»
ایرانوایر نمیتواند صحت این موضوع را مستقلا تایید کند، اما دستکم دو نفر دیگر که هر دو از دانشجویان سابق دانشگاه مموریال هستند، حضور زن دیگری که همچون او دانشجو دانشگاه مموریال بوده را در زندگی آقای پورباقی تایید میکند.
در همین رابطه، «پویان خوشحال»، روزنامهنگار، در حساب کاربری «ایکس» خود نوشته که در گفتوگو با یکی از نزدیکان باران مشخص شده که مهدی بعد از مهاجرت به کانادا، به همسر جوانش وفادار نبوده است.
آقای خوشحال که خود نیز اهل لاهیجان است، نوشته است: «این پسر از ۱۴۰۱ پاش که رسید کانادا در بازههای زمانی مختلف دوستدختر داشت و باران از راه دور از ماجرا با خبر بود. مهدی باتوجه به ازدواج زودهنگام با باران تصورش بر این بوده که مجردی نکرده و برای همین پس از رفتن به کانادا روابط خارج از ازدواج داشت. از طرفی چون منابع مالی مهدی به خانواده باران و خانواده خودش متصل بود، خودش رو پابند ازدواج نشون میداد و هربار با لو رفتن اینکه دوستدختر داره، با گریه و زاری باران رو نرم میکرد.»
به گفته این روزنامهنگار گیلانی، باران در ایران آرایشگر بوده و در یک سالن اپیلاسیون کار میکرده است: «باران فکر میکرد مهدی همان آدم ضعیف گذشتهست و وقتی بره کانادا میتونه مهارش کنه، اما دو ماه پیش رسید به کانادا و اینکه طی این دو ماه چه اتفاقی افتاد، بهزودی مشخص خواهد شد.»
آقای خوشحال همچنین گفته است که مشوق ساخت پادکست جنایی آخرین شاهد، باران، همسر مهدی و مقتول این پرونده بوده است. پلیس فعلا دراینباره اظهارنظری نکرده است، اما به نظر میرسد که این موضوع میتواند بیانگر انگیزه قتل باران باشد.
شخص مطلعی که با ایرانوایر گفتوگو کرده ادامه میدهد: «همین چند وقت پیش مهدی ادعا کرده و به همه گفت زنم برگشته ایران. همه متعجب بودند، چون این روزها هرکس میآید، میماند که ویزای کارش را بگیرد. تا اینکه دوشنبه گفتند جسد مهدی در حمام خانهاش درحالیکه رگ دستش را زده پیدا شده و چهارشنبه هم جسد زنی که بعد تایید شد متعلق به همسرش بوده. پلیس گفت جسد متلاشی شده است، که تعبیر به این شد که سلاخی و تکه تکه شده؛ چون گفتند که در چمدان بوده است.»
او میگوید: «زمزمههایی از پیگیری فرستادن جسدها به ایران است و امیدوارند جسدها خیلی وضع بدی نداشته باشند.»
به گفته این شهروند ساکن سنتجانز، دوربینهای خیابان و خانهها عکس آقای پورباقی را با چمدانی که جسد همسرش را در آن گذاشته بود ثبت کردهاند و حالا پلیس میگوید مظنون اصلی اوست: «پلیس تصویر را منتشر کرده و از مردم خواسته اگر اطلاعاتی دارند و او را حین گذر از آن منطقه دیدهاند، خبر بدهند تا مشخص شود چه ساعتی بوده و بفهمند از چه مسیری تردد کرده است.»
دوربینهای خیابان و خانهها عکس آقای پورباقی را با چمدانی که جسد همسرش را در آن گذاشته بود ثبت کردهاند و حالا پلیس میگوید مظنون اصلی اوستاشاره این فرد آگاه به بیانیه روز جمعه پلیس سلطنتی نیوفاندلند است. در بیانیه پلیس از مردم خواسته شده که هرکس اطلاعات یا ویدیوهای ضبط شدهای در محدوده خیابان «واتر شرقی» تا تپه «مک براید» و خیابان «اسپرینگ دیل» بین روزهای ۱۰ تا ۱۶ژوئیه مصادف با ۲۰ تا ۲۶تیر دارند، در اختیار پلیس قرار دهند.
گفته شده قتل با یک چاقوی کوچک انجام شده، چیزی که به تعبیری دقیقا مشابه پیشپردهای از آخرین اپیزود «آخرین شاهد» به روایتگری مهدی پورباقی است.
آخرین اپیزود پادکست «آخرین شاهد» در آوریل۲۰۲۳ منتشر شده است. اگرچه پادکستهای آقای پورباقی گزارش و از پلتفرمهای پادگیر حذف شده، بخشی از آخرین اپیزود آن در شبکههای اجتماعی بازنشر شده که در آن میگوید: «داشتم کنترلم را روی چیزی از دست میدادم که خیلی خشونت آمیزتر از اونی بود که بشه برای همیشه در درون خودم نگهش دارم. نشسته بودم و یه سر بریده توی دستم بود. باهاش حرف میزدم. بهش نگاه میکردم، داشتم از هم میپاشیدم. میتونستم با این واقعیت زندگی کنم که همینالان یه زن جوون و بیگناه رو با ضربات چاقو کشتم و گلوش رو بریدم. نه با اره، با یه چاقوی جیبی. پیچیدگی کار منو برانگیخته میکرد. روش موشکافانهای که با اون مشکلات بالقوه رو حتی قبل از اینکه پیش بیان برطرف میکردم.»
پلیس آقای پورباقی را «مظنون» به قتل همسرش دانسته و میگوید که خودکشی، او احتمالا در پی قتل همسرش بوده است. تحقیقات پلیس هنوز در جریان است و اطلاعاتی که در اختیار رسانهها قرار میگیرد، کاملا قطرهچکانی است.
زنکشی از ایران تا کانادا؛ این اولین بار نیست در اردیبهشت۱۴۰۱ در شهر مونترال، بزرگترین شهر استان کبک، زن دیگری به نام «زلیخا بهمنی» به دست همسرش به قتل رسید. نام همسرش «آریوبرزن بختیار» بود. زلیخا از آریوبرزن دو فرزند کمسنوسال داشت که با ضربههای چاقوی او به قتل رسید. همسایهها به پلیس گفته بودند که قتل در پی یک «مشاجره خانگی» رخ داده و آریوبرزن بلافاصله بعد از کشتن همسرش، «پشیمان» شده است.
اخبار قتل باران درحالی جامعه ایرانیان کانادا را تحتتاثیر قرار داده که زنکشی در نقاط مختلف ایران به خشونتی رایج بدل شده است. ایرانوایر پیشتر در گزارشی، جزییات دردناک درباره سه زن کشته شده به دست همسرانشان به نامهای «مرضیه غلامپور» در بجنورد، «سمیرا کاشیان» در میاندوآب و «نرمین پیرهمن» در سنندج را منتشر کرد.
اگرچه در ایران اطلاعات دقیقی از تعداد زنان کشته شده به دست مردان خانواده یا نزدیکانشان وجود ندارد، در کانادا «دیدبان زنکشی برای عدالت و پاسخگویی»، یک سازمان مردمنهاد، تعداد و نام زنان قربانی در هر ماه را منتشر میکند. فقط در سال ۲۰۲۳، ۱۸۷ زن به دست مردان خانواده یا شریک جنسی و عاطفی خود با دلایل مربوط به جنسیت به قتل رسیدهاند.
کشور کانادا درباره خشونت خانگی نسبت به همه کشورهای خاورمیانه، ازجمله ایران، قوانین سختگیرانهتری دارد. بسیاری از کسانی که به کانادا مهاجرت کردهاند میدانند که یکی از اصلیترین مسائل آموزشی حین ورود به کانادا، موضوع جرمانگاری شدن خشونت مبتنیبر جنسیت، بهویژه خشونت خانگی است. بهنحوی که این موضوع در دفترچه اصول شهروندی که برای امتحان شهروند شدن باید در آن قبول شد نیز، گنجانده شده است.
بااینحال، بسیاری بر این باورند که قوانین کنونی کانادا بازدارنده خشونتی که هرروزه در میان تمامی گروههای اتنیکی کانادا علیه زنان اعمال میشود، نیستند.
برای مثال، نداشتن قانون مختص «زنکشی»، بهمثابه قتل زنان بهدلیل زن بودنشان، یکی از این انتقادهاست. در سالهای گذشته تجمعات بسیاری در «اتاوا»، پایتخت کانادا توسط گروههای فعال زنان سازماندهی شده تا دولت فدرال را ناچار به وضع قانون سختگیرانهتری در این زمینه کنند.