سریال «در انتهای شب» نام مینی سریالی است که این روزها از شبکه نمایش خانگی «فیلمنت» هر هفته پخش می شود. سریالی به نویسندگی (مشترک با ارسلان امیری) و کارگردانی «آیدا پناهنده» کارگردان زن جوانی که تا پیش از این با سهگانه زنانه خود به نامهای «ناهید»، «اسرافیل» و «تیتی» اسمش را به عنوان فیلمسازی توانا و مهم و با نگاهی نو و متفاوت در کندوکاو روحی و ذهنی زنان تثبیت کرده است. فیلمهایی که دست روی مضامینی میگذارند که در سینمای ایران کمتر به آنها پرداخت شده است.
تا کنون سه قسمت از نه قسمت مینی سریال «درانتهای شب» به نمایش درآمده که در همین سه قسمت توانسته نظرهای بسیاری را به خاطر نگاه متفاوت و تابوشکنانه خود، مخصوصا به زنان جلب کند. داستان سریال، روایت زندگی زوج جوان هنرمندی به نام ماهی (ماهرخ) و بهنام است که گویی به علت فشارهای مالی و مشکلات اقتصادی، به طلاق رسیدهاند. بهنام با بازی پارسا پیروزفر مادری دارد که به آلزایمر مبتلاست و در آسایشگاه مخصوص افراد سالمند نگهداری می شود. کسانی که بلافاصله بعد از انتشار قسمت سوم، آن را دیدهاند، شاهد سکانسی بودهاند از رقص بهنام با مادرش با بازی هنرمندانه احترام برومند. رقصی والس گونه با ترانهی «گل سرخ» که ویگن، خواننده درگذشته محبوب آن را میخواند.
حذف به دستور ساترا، پخش مکرر در شبکههای اجتماعی
تنها به فاصله کوتاهی بعد از انتشار قسمت سوم، این قسمت از روی پلتفرم فیلمنت حذف شد و قسمت سوم بدون سکانس رقص مادر و پسر در خانه سالمندان دوباره روی پلتفرم فیلمنت قرار گرفت. «ساترا» سازمانی وابسته به صدا و سیمای جمهوری اسلامی، که مسئولیت نظارت و ممیزی و دستور اصلاحات تولیدات نمایش خانگی را برعهده دارد، در توضیح سانسور این سکانس گفته است: «پخش حرکات موزون نامتعارف در قسمت سوم سریال در انتهای شب از ابتدا برخلاف کاربرگ اصلاحیه ارایه شده از سوی ساترا به سکوی پخشکننده بوده است.» آن طور که ساترا مدعی شده است از ابتدا قرار بوده این سکانس حذف شود اما فیلمنت بدون توجه به این اصلاحیه، آن را پخش کرده است. بعد از وایرال شدن صحنهی رقص، با دستور ساترا، این سکانس حذف شد.
سکانس رقص بهنام با مادرش به خاطر نوع اجرای آن به سرعت در شبکههای احتماعی پخش شد و چنان به کرات به اشتراک گذاشته شده است که حتی کسانی که اصلا سریال را ندیده بودند، این سکانس را دیدهاند. و درست برخلاف نظر ممیزان، این سکانس به دست بخش عظیمی از ایرانیان داخل و خارج از ایران رسیده است.
لمس دستها، اتفاقی عادی و واقعی
در این سکانس برای اولین بار در تولید یک سریال در جمهوری اسلامی، زن و مردی دستهای همدیگر را لمس میکنند، بدون آنکه محرم هم باشند و یا در دستشان دستکش باشد، یا پارچهای حایل باشد و یا صحنه با افکت سینمایی ساخته شده باشد. دو انسان واقعی که در داستان یکی مادر و دیگری پسر اوست، پوست دست همدیگر را لمس کرده و با ترانهی گل سرخ ویگن والس میرقصند. این رقص در اتاق شخصی مادر در سرای سالمندان و با تکنیک «اسلو موشن» اتفاق میافتد و شاید به همین خاطر شاعرانه اما واقعی درآمده است. نوهی خردسال هم شاهد ماجراست. از جایی از رقص، پسر خردسال به نام نیما از پدرش میخواهد که اجازه دهد او با مادربزرگش برقصد اما به جای والس، رقص سنتی ایرانی انجام میدهد، در حالیکه همان موسیقی «گل سرخ» در حال پخش شدن است.
اگرچه لمس دست دو انسان با دو جنس مخالف یک حرکت انسانی معمولی و عادی در جهان و حتی در جوامعی سنتی مانند ایران محسوب میشود اما در وزارت ارشاد جمهوری اسلامی یک خط قرمز است. در نمونههای مشابه یا بازیگران محرم هم بودهاند، یا دستکش داشتهاند و یا لباس طرف مقابل را لمس کردهاند. و یا مثلا در فیلم «از کرخه تا راین» ساختهی ابراهیم حاتمیکیا، بازیگر نقش اصلی خواهرش را در آغوش میکشد اما در حقیقت خواهرش در آن صحنه مردی است که کلاهگیس و کلاه بر سر گذاشته و دوربین او را تنها از پشت سر نشان میدهد.
اشتیاق فیلمسازان به باز شدن فضای سینمایی
بعد از پا گرفتن سینمای مستقل در ایران در دو سال اخیر که در آن فیلمسازان برای گرفتن مجوز ساخت فیلم به ارشاد مراجعه نمیکنند و فیلمشان را بدون خط قرمزها و حساسیتهای ممیزان ارشاد، به صورت زیرزمینی و پنهانی میسازند - واتفاقا موفقیتهای زیادی هم کسب کردهاند که آخرینشان جایزه بزرگ فستیوال کن برای فیلم «دانهی انجیر معابد» ساخته محمد رسولاف بوده است- به نظر میرسد که حتی فیلمسازانی که برای ساخت فیلم و یا سریالهای خود، از ارشاد و یا صدا و سیما مجوز میگیرند، میخواهند حصارهای محدود کننده برای روایت زندگی حقیقی آدمها را کنار زده و یا دستکم آنها را کمی به عقب برانند.
نمونه اخیر آن همین سریال «درانتهای شب» است. پسری برای اینکه به مادرش برای یافتن آرامش ذهنی و فیزیکی کمک کند، در آسایشگاه سالمندان، یک موسیقی قدیمی نوستالژیک که مربوط به زمان جوانی مادرش است، پخش کرده و او را وادار میکند که هم جسم و هم روحش را حرکت دهد و به نوعی التیام بخشد. حرکت زیبایی که بسیار انسانی و طبیعی است.
لذت جنسی حق طبیعی و انسانی زنان، بدعتی قابل تحسین
اما تابوشکنی آیدا پناهنده در مقام کارگردان و نویسنده اثر به این سکانس ختم نمیشود. در سکانسی از قسمت سوم سریال «در انتهای شب»، ماهی همسر بهنام که نقش او را «هدی زینالعابدین» بازی میکند، میگوید: «بگو اصلا واست مهم نبود زنتم اندازه تو حق داره لذت ببره». زن جوان سریال علنا میگوید که لذت جنسی در زندگی یک زوج، حق دو طرف است و زن باید حق خود را مطالبه کند.
نارضایتی زندگی زناشویی در پشت در بسته اتاق خواب از سوی زن، دیگر خط قرمزی است که آیدا پناهنده شجاعانه از آن عبور کرده و به زندگی جنسی این زوج نیز صریح و بیپرده پرداخته است. اینکه مرد هر زمان حوصله داشته و خودش میخواسته به عنوان رفع تکلیف به رابطه جنسی دست میزده و این عدم رضایت، یکی دیگر از دلایلی بوده است که ماهی از همسرش بهنام طلاق گرفته.
از دیگر مواردی که در قسمت سوم سریال علنی میشود، وقتی است که ماهی عیان میکند که در زمان قبل از ازدواج با همسرش که استاد او در رشته نقاشی دانشگاه بوده، با هم دوست بودهاند و این دوستی صرفا دوستی افلاطونی نبوده، صیغهای هم درکار نبوده و او در زمان این دوست دختر-پسری حامله میشود. ماهی که ده سال قبل، عاشق استادش شده بوده، زمانی این را عنوان میکند که میخواهد دلیل واقعی ازدواجشان را به همسرش یادآوری کند.
او فاش میکند بهنام مجبور شده به خاطر حامله شدن، با دانشجویش ازدواج کند و نه به خاطرعشق. ازدواجی که در ابتدا نشان داده میشود به علت پافشاری ماهی برای خرید خانه در منطقه دور از شهر پردیس در جاجرود تهران، و فشار مالی و قرض و وام ناشی از آن رخ داده، کمکم سویههای پنهان خود را در اتاق خواب زوج آشکار میکند. چیزی که دیگر نشان دادنش امری محال در قوانین وزارت ارشاد جمهوری اسلامی به نظر میرسد. زوج سریال مجبورند از مسائل جنسی خود حرف بزنند. زن از حاملگی ناخواسته، ازدواج اجباری و همچنین نارضایتی زندگی جنسی خود حرف میزند، حرکتی که حتی تا این حدش نیز نو و بدعتگذارانه است.
پخش سریال «در انتهای شب» را میتوان اتفاق مبارکی قلمداد کرد، آن هم در سرزمینی که مردسالاری تاریخی و حکومت مذهبی دیکتاتوری در این ۴۵ سال، حق دیده شدن، حق اعتراض کردن، حق حرف زدن از موضوعات ممنوعه، حق آواز خواندن، حق رقصیدن و خیلی حقهای دیگر را از زنان گرفته است. زنانی که سالهاست برای حقوق اولیه و انسانی خود میجنگند و مدتهاست که با وجود تمام ممیزیها، سانسورها، سرکوبها، بگیر و بندها و قلع و قمعها، صدایشان بلندتر از همیشه به گوش میرسد. صدایی که آزادی را ترانهای ساخته است به زیبایی «آن گل سرخی که دادی».