داریوش شایگان در کنار محمد خاتمی و داود رشیدیبازنشر نوشته ای از مرحوم داریوش شایگان*(بازنشر از شماره ۳۵ اندیشه پویا، مرداد ۹۵)
شجاعت در اعتراف، یکی از خصلتهای والای انسانی هست که مغزی پویا دارد
اعتراف یکی از همراهان انقلاب ۵۷
***
داریوش شایگان - متفکر و روشنفکر ایرانی -که در مقطع انقلاب اسلامی از هواداران تغییر نظام شاهنشاهی بود، در گفتگویی که اخیرا با نشریه «اندیشه پویا» داشت به سختی از خود و همفکران همدوره اش انتقاد کرد. او در بخش هایی از این گفتگو چنین گفت:
«ایران در سالهای دهههای چهل و پنجاه داشت جهش میکرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن موقع جلوتر بودیم، ولی بعد آنها پیش افتادند و موفقتر شدند. علت عدم موفقیت ما به نظر من این است که ما شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. حالا چرا؟ نمیدانم. همچنین ما روشنفکران آن دوره هم پرت بودیم و تحلیل درستی از جایگاه خود در جامعه و جامعه خود در جهان نداشتیم.»
«میتوانم این را به عنوان یک اعتراف بگویم که ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم. یکی دیگر از آسیبهای جامعه ما در آن هنگام چپزدگی شدید بود که با اتفاقات بیستوهشتم مرداد هم تشدید شد، و قهرمانگرایی بیش از پیش در جامعه فراگیر شد.»
«ما باید گام نهادن در مسیر صنعت و پیشرفت را از مونتاژ آغاز میکردیم. جالب بود که روشنفکران آن دوره (که همگی چپ بودند) از این مونتاژ به بورژوازی کمپرادور یاد میکردند.»
«بسیاری از روشنفکران اروپایی نیز چپزده بودند، منتها در آنجا تعادل برقرار بود. رمون آرونی بود در مقابل سارتر ولی اینجا رمون آرونی نبود، کسی جلوی چپها نبود. ما با اسطورهها زندگی میکنیم و این بسیار بد است و یکی از نتایج چپزدگی است.»
«نسل کنونی جوانان ایران، شعورشان از نسل ما بسیار بیشتر است، زیرا در دنیای دیگری زندگی میکنند. مخصوصاً زنان ایرانی بسیار جهش کردهاند. باید اعتراف کنم شرمندهام که نسل ما گند زد
***
*داریوش شایگان (۴ بهمن ۱۳۱۳ - ۲ فروردین ۱۳۹۷) داریوش شایگان فیلسوف، هندشناس، نویسنده و شاعر ایرانی بود که آثاری به فارسی و فرانسوی نوشت. بیشتر نوشتههای شایگان به زبان فرانسوی و در حوزه فلسفه تطبیقی است. نوشتههای فرانسوی وی در کتابهای درسی فرانسه چاپ میشود.
سرگذشت
داریوش شایگان در ۴ بهمن ۱۳۱۳ در تبریز زاده شد. پدرش شیعه و بازرگان تبریزی و مادرش سنی و از اهالی گرجستان بود. مادر و خاله شایگان به زبان گرجی و پدر و مادر شایگان به زبان ترکی با یکدیگر صحبت میکردند. دایهی شایگان روس بوده و با او به زبان روسی حرف میزد. همچنین شایگان در مدرسه فرانسویزبان سنلوئی تهران، زبان فرانسوی آموخت. وی در این مدرسه با ارامنه، آشوریها و یهودیان هم آشنا شد. این مدرسه از سوی کشیشان لازاری اداره میشد.
وی در سال ۱۳۲۹ در نخستین سفر خود، به ایتالیا و سپس سوئیس رفت و سرانجام رهسپار پاریس شد. پس از این سفر، شایگان، بدون به پایان رساندن دبیرستان در ایران، و در پانزده سالگی رهسپار انگلستان شد. سپس پس از چهار سال به ژنو رفت تا پزشکی بخواند. اما پس از یک ترم انصراف داد و به شناخت بیشتر علوم انسانی، هنر و ادبیات پرداخت.
وی به وسیله ژان هربر با استادان هند آشنا شد و سپس به مدت دو سال، به کلاسهای زبان سانسکریت هانری فرای رفت. در بازگشت به تهران با برهمن ایندوشکر، استاد زبان سانسکریت دانشگاه تهران، آشنا شد. او دو سال و نیم نزد او زبان سانسکریت و ادبیات هند خواند. با تلاش برهمن ایندوشکر، زمانی که میخواست ایران را ترک کند، شایگان تدریس سانسکریت در دانشگاه تهران را در ۲۵ سالگی آغاز کرد. در همان زمان به واسطه سید حسین نصر با هانری کوربن آشنا شد و پژوهش گستردهای درباره فلسفه هندی آغاز کرد که در سال ۱۳۴۶ در قالب کتابی دوجلدی با عنوان ادیان و مکتبهای فلسفی هند منتشر کرد. او پیش از انتشار این کتاب یک دوره «استغراق و مراقبه» را پس از اقامت در ژنو در ایران گذرانده بود. شایگان از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۵ پژوهشهای خود را درباره فلسفه هند آغاز و با پژوهش تطبیقی درباره اسلام و هند به پایان رساند.
شایگان از سال ۱۳۴۶ به خاطر تحصیل در مقطع دکترا در دانشگاه سوربن سالی چند بار به اروپا سفر میکرد. او پس از انقلاب ۱۳۵۷، در ایران و فرانسه زندگی میکرد.
وی در طول سالهای پژوهش خود با روحانیون سرشناسی همچون سید محمدحسین طباطبایی، ابوالحسن رفیعی قزوینی، مهدی الهی قمشهای و سید جلالالدین آشتیانی مراوده داشتهاست. اما انقلاب ۱۳۵۷ ایران باعث تغییر اساسی در اندیشهاش شد. پیش از انقلاب نزدیکی او به بزرگانِ اسلام سنتی باعث شده بود که او بیشتر با سویه غیرسیاسی و آرام اسلام آشنا شود و هیچگاه پایبند مرامی سیاسی نبود. پس از انقلاب او به پژوهش گسترده در آثار هواداران اسلام سیاسی پرداخت و متوجه تفاوت بنیادین آرای آنها با مانندان آشتیانی و طباطبایی شد. همچنین رابطه نزدیکی با اندیشمندان دیگر مانند امیرحسین جهانبگلو و سید احمد فردید داشت.
مزار شایگان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا
شایگان در سالهای پایانی عمر به شناساندن شاعران ایرانی به فرانسویزبانان و شاعران و نویسندگان فرانسوی پرداخت. آخرین کتابی که از او در فرانسه منتشر شد، کتاب «پنج اقلیم حضور» است که شاعرانگی ایرانی را در شعر پنج شاعر بزرگ ایرانی، فردوسی، مولوی، سعدی، خیام و حافظ بررسی کردهاست. آخرین کتابهای شایگان که به فارسی نیز موجودند، درباره شارل بودلر، شاعر بزرگ قرن نوزدهم فرانسه و مارسل پروست، نویسنده بزرگ اوایل سده بیستم فرانسه هستند. وی پیش از آن، مقالات خود درباره هنر را در کتابی با عنوان «در جستوجوی فضاهای گمشده» منتشر کرده بود.
خانواده
خواهر وی «یگانه شایگان» زاده ۱۳۱۶ استاد فلسفه بود که در ۱۷ خرداد ۱۳۸۶ درگذشت.
پسرش، «رحیم شایگان»، فارغالتحصیل دکتری از دانشگاه هاروارد، ایرانشناس و تاریخدان است. رحیم شایگان، رئیس گروه ایرانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس و همچنین مدیر مرکز پورداود برای پژوهش درباره تاریخ ایران باستان است.
اندیشهها
غربزدگی
جریان تحت تأثیر شایگان، از ۱۹۶۰ میلادی یک جریان مسلط و چیره بودهاست. او در کتاب آسیا در برابر غرب به تلاشی جدی در برابر چالش فلسفی و فرهنگی به مقابله با غرب میپردازد. در این اثر وی مفهوم غربزدگی جلال آلاحمد را گسترش داد و فهمی عمیق از مسائلی را ارائه کرد که مواجهه انسانهای جهان سوم با هژمونی فرهنگ غربی را در بر میگرفت.او میگفت: «غربزدگی، نه فقط جهل نسبت به غرب و ناآگاهی به تقدیر تاریخی خودمان است، بلکه همراه با بیگانگی از خودمان نیز هست.» بنا به گفته داریوش بوربور (دوست دوران نوجوانی شایگان)، مطالعات شرقشناسی گسترده او باعث شده بود که ضمن آگاهی از وجوه مختلف فرهنگ غرب، غربزده نباشد.
عبدالله نصری در رویارویی با تجدد مینویسد:
«به زعم شایگان، ما بسیاری از مفاهیم تفکر غربی را ناآگاهانه و «بیچون و چرا و بدون دید تحلیلی و تاریخی میپذیریم» و درباره آنها پرسش نمیکنیم. خاطره قومی ما رو به زوال است. ما دچار توهم مضاعف هستیم، چرا که از یک سوی میپنداریم که ماهیت تفکر غربی را شناخته و میتوانیم عناصری از آن را برگزینیم که با میراث فرهنگی ما سازگار است، و از سوی دیگر «گمان میکنیم که هویت فرهنگی خود را حفظ میکنیم»، درحالیکه خاطره قومی ما تاب مقاومت در برابر تفکر غربی را ندارد. این توهم مضاعف به دو صورت بروز میکند: ۱. غربزدگی ۲. بیگانگی از خود»
نصری در جای دیگر مینویسد:
از نظر شایگان مدرنیته ما را دچار اسکیزوفرنی یا روانگسیختگی کردهاست، چرا که مدرنیته نظام ارزشی خود را بر ما تحمیل کرده، و ما در میان دو جهان بیگانه از یکدیگر به سر میبریم. ما در مواجهه با غرب شیفته نظامهای سیاسی و حقوق آن شدهایم و مفاهیم مدرن چون حق و آزادی را پذیرفتهایم، بدون آنکه نسبت به الگوی معرفتی که مبنای این مفاهیم بوده توجه داشته باشیم. همان چیزی که سروش هم به آن توجه دارد.
محمد مصدق
شایگان در فصل نخست کتاب زیر آسمانهای جهان و در گفتگو با رامین جهانبگلو پس از بازگویی سرخوردگی ناشی از شکست دولت ملی، از خود میپرسد: «… آیا بخش مهمی از مسئولیت این بدبختی بر عهده مصدق نبود؟ آیا او خود مسبب و محرک سقوطش نبود؟ او که خود را در بنبستی نهاده بود که برونشدی از آن وجود نداشت، به یک معنا سرنوشت شهید سیاسی را برای خود رقم زده بود.» او در ادامه انتقاد از محمد مصدق، تن ندادن وی به مصالحه، به افتادن در دام گفته خود پرداخته و گم کردن واقعیتانگاری مصدق را در عدم توانایی و شجاعت در تسلیم شدن به واقعیت میبیند. شایگان میافزاید: «مصدق مردی حقوقدان بود که هرگز نتوانست بازی کارتلهای نفتی و نقش خردکننده آمریکا را در عرصه شطرنج بینالمللی دریابد».
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان