معادله جانشینی رهبر بعد از مرگ رئیسی

بی بی سی:حسین باستانی
مهر ماه ۱۴۰۲، نقل قولی از وحید حقانیان معاون سابق امور ویژه دفتر رهبری منتشر شد که حکایت داشت ابراهیم رئیسی در سال ۱۳۹۶، با او در مورد رهبر شدن خود مشورت کرده است. حقانیان به تکذیب این نقل قول پرداخت، ولی وقتی منبع خبر اعلام کرد که فایل صوتی روایت در دسترس است، پافشاری بیشتری در تکذیب خبر صورت نگرفت.

خبر استمزاج ابراهیم رئیسی از آن جهت مهم بود که ظاهرا نشان می‌داد حتی قبل از تصدی پست ریاست جمهوری یا ریاست قوه قضاییه، و در زمانی که متولی آستان قدس بوده، چشم به بالاترین جایگاه حکومت ایران داشته است.

در سال‌های پایانی زندگی ابراهیم رئیسی، نشانه‌های حاکی از افزایش این تمایل، و نیز تلاش حامیان سیاسی و رسانه‌ای او برای جا انداختنش به عنوان یک نامزد اصلی جانشینی، به وضوح شدت گرفت. در آخرین مراسم «هفته دولت» عمر رئیسی، علی خامنه‌ای در جمع اعضای دولت، به صراحت او را برتر از سایر روسای جمهور زمان رهبری خود معرفی کرد. او در شهریور گذشته گفت به همه دولت هایی که سر کار آمده اند «کمک» کرده اما دولت رئیسی را، فراتر از آنها، شایسته «تمجید» می‌داند.

بعد از کشته شدن ابراهیم رئیسی در سقوط هلیکوپتر، البته شایعه ای منتشر شده که مدعای آن، خروج وی از فهرست کاندیداهای جانشینی در مجلس خبرگان به خاطر «سوء مدیریت» و «کاهش محبوبیت» بوده. ولی مشکل بتوان تصور کرد مستندی در تایید این شایعه وجود داشته باشد. به ویژه چون -به تاکید اعضای مختلف مجلس خبرگان- رصد کردن مصادیق احتمالی جانشینی رهبر در کمیته ای به‌کلی سری صورت می گیرد، که روایت غالب در مورد تعداد اعضای آن ۳ نفر است. به عبارت دیگر، اساسا باید در هرگونه ادعای اطلاع از تصمیم های «مجلس خبرگان» در مورد رهبر آینده شک کرد.

از آن گذشته، بسیار دشوار است تصور شود که اعضای گوش به فرمان مجلس خبرگان، در شرایطی که آیت‌الله خامنه‌ای به‌وضوح از عملکرد رئیس جمهور محبوبش راضی بوده، حکم به «سوءمدیریت» رئیسی بدهند. و حتی دشوارتر است تصور شود که این مجلس، «محبوبیت» پایین رئیسی را پایین تر از سایر رقبای نامحبوب او ارزیابی کند، یا اساسا محبوبیت را عامل تعیین کننده‌ای در تصدی مقام رهبری بداند.
در زمان نخستین رهبر جمهوری اسلامی، افرادی چون مرتضی مطهری، محمود طالقانی، محمد بهشتی و به‌ویژه حسینعلی منتظری، جانشین احتمالی رهبر در صورت مرگ او تلقی می‌شدند که هر کدام به طریقی از صحنه سیاست حذف شدند. حتی بعد از حذف آیت‌الله منتظری هم، تا مدتی اکبر هاشمی رفسنجانی رهبر بعدی تصور می‌شدسرنوشت نامزدهای رهبری
با درگذشت ابراهیم رئیسی، به‌وضوح یک کاندیدای مهم جانشینی علی خامنه‌ای، از صحنه رقابت خارج شده. با این حال، فارغ از هر گونه گمانه‌زنی در مورد طول عمر رهبر جمهوری اسلامی ایران، شتابزده خواهد بود که تصور شود «تکلیف نهایی» رقابت فوق یکسره شده است.

به طور کلی، بیش از چهار دهه تجربه حکومت ثابت کرده نامزدهای -احتمالی- رهبری، همواره در معرض خروج غیرمنتظره از عرصه سیاست ایران بوده‌اند.

پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران، تصور رایج این بود که در صورت مرگ آیت‌الله خمینی، مرتضی مطهری یا محمود طالقانی محتمل ترین افراد برای جایگزینی او هستند. به دنبال ترور یکی از این دو و مرگ مشکوک دیگری، محمد بهشتی چهره اصلی جانشینی رهبر وقت به شمار می‌رفت که او هم در انفجار بمب‌ در دفتر حزب جمهوری اسلامی کشته شد.

بعد از مرگ این سه نفر، حسینعلی منتظری چهره بی‌رقیب جانشینی محسوب می‌شد و جایگاه او، در سال ۱۳۶۴ و با انتخاب رسمی به عنوان «قائم مقام رهبری» قطعی به نظر می رسید. با وجود این نخستین رهبر جمهوری اسلامی، تنها دو ماه قبل از مرگ، و در واکنش به اعتراضات آیت‌الله منتظری به تصمیم‌های خود، او را از سمت قائم مقامی برکنار کرد.

در پی این تحول، برداشت کاملا مسلط در داخل و خارج حکومت این بود که فردی جز اکبر هاشمی رفسنجانی در موقعیت جانشینی قرار ندارد. طبیعتا وقتی نام علی خامنه‌ای -البته با حمایت هاشمی رفسنجانی- به عنوان دومین رهبر جمهوری اسلامی اعلام شد، برای طیف وسیعی از ناظران مسائل ایران غیرمنتظره بود.

در هر صورت، در دوره دومین رهبر نیز، روند حذف پی در پی نامزدهای جانشینی به شیوه های متفاوت ادامه پیدا کرد. در سال‌های آغازین دوره جدید، اجماع اهل سیاست بر این بود که در صورت مرگ رهبر وقت، جایگزین او اکبر هاشمی رفسنجانی است. اگرچه با گسترش تدریجی اختلاف سلیقه‌های علی خامنه‌ای با هاشمی رفسنجانی در میانه دهه ۱۳۷۰، سرانجام در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی، نام محمود هاشمی شاهرودی به عنوان جایگزین احتمالی رهبر مطرح شد.

موقعیت هاشمی شاهرودی، به نوبه خود، از اواخر مقطع ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد رو به کاهش گذاشت تا این بار، صادق لاریجانی در جایگاه مهمترین نامزد مقام رهبری قرار بگیرد. کمتر کسی ممکن بود پیش بینی کند که هنگام درگذشت هاشمی شاهرودی در ۱۳۹۷، به فاصله‌ای نه چندان طولانی از مرگ مشکوک هاشمی رفسنجانی در ۱۳۹۵، صادق لاریجانی در آستانه از دست دادن جایگاه خود باشد.

در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی، فرایند حذف صادق لاریجانی هم تکمیل شد. او این بار میدان را به رقبای قدرتمندتری واگذار کرد که مطابق برداشت غالب در میان ناظران، ابراهیم رئیسی و مجتبی خامنه‌ای بودند.

از هنگام رئیس جمهور شدن ابراهیم رئیسی، البته گمانه‌زنی‌های متنوعی در مورد میزان اقبال او در مقایسه با رقیب یا رقبای قدرتمندش وجود داشت. ولی باز بعید بود که ولو بدبین ترین افراد نسبت به احتمال جانشینی رئیسی فرض کنند پرونده او، با مرگی غیرمنتظره بسته شود.
در زمان دومین رهبر جمهوری اسلامی، به ترتیب افرادی چون اکبر هاشمی رفسنجانی، محمود هاشمی شاهرودی، صادق لاریجانی و ابراهیم رئیسی نامزدهای جانشینی او تلقی می‌شدند که حضور هر کدام در میدان رقابت، به طور غیرمنتظره منتفی شدجایگاه ماهیتا خطرناک
در نظام جمهوری اسلامی ایران، رهبر از میزان عظیمی از قدرت و اختیارات، بدون نیاز به پاسخگویی موثر برخوردار است.

در این نظام حکومتی حداقل تاکنون چنین بوده که رهبر، قدرت تعیین تکلیف منافع سیاسی، امنیتی و اقتصادی را داشته است. او متناسب با همین موقعیت، نوعا قادر بوده تا چهره های حکومتی را مطابق خواست خود تقویت کند، به حاشیه براند یا حذف کند.

در سیستمی با این مختصات، همواره رقابت بر سر جایگاه رهبری برای جریان‌های حکومتی اهمیت حیاتی داشته. این در حالی است که چنان رقابتی، لاجرم به صورت غیرعلنی و محرمانه صورت گرفته است. رقابت غیرشفاف، البته بخشی جدایی‌ناپذیر از فضای رقابت حکومتی در ایران است. با وجود این، همواره میزانی از این رقابت، مثلا بر سر دولت یا مجلس، به صورت علنی انجام شده و به شکل افشاگری‌های جنجالی یا حملات مستقیم به کاندیداهای رقیب بوده است.

در مورد جایگاه رهبری اما این شیوه رقابت، معمولا به دلایل مختلف امکانپذیر نیست. در راس آنها اینکه درگیری شفاف بر سر این جایگاه در داخل سیستم، به معنی حجم عظیمی از گفتگوی علنی در مورد مرگ مقام اول حکومت و دوران پس از آن خواهد بود که در فضای رسمی، خط قرمز محسوب می‌شود.

به این ترتیب، درگیری بر سر بالاترین مقام حکومت، به رقابتی بی‌رحمانه با حداقل شفافیت تبدیل می‌شود و در عمل، خصلتی توطئه‌آمیز و اصطلاحا مافیایی می‌یابد.

پذیرش این واقعیت، البته نباید به تایید شتابزده نظریه‌های اثبات نشده در مورد حذف -و مشخصا مرگ- برخی نامزدهای محتمل جایگزینی بینجامد. ولی قابل انکار نیست که به طور کلی نامزدهای جایگزینی رهبر، در معرض طیف متنوعی از اقدامات پشت پرده قرار دارند که اغلب تا قبل از به نتیجه رسیدن، یا به نتیجه نزدیک شدن، خبری از آنها در فضای عمومی منتشر نمی‌شود.

ین نوع اقدامات در بسیاری از موارد به تغییر جمع‌بندی رهبر وقت در مورد افراد «در معرض جانشینی» کمک می‌کنند و -با توجه به نقش تعیین کننده او- به حذف جایگاه این افراد در حکومت منجر می‌شوند.

در چنین پس‌زمینه پیچیده‌ای، تحلیل فرایند جانشینی مستقل از متغیر زمان، منطقا به نتایج گمراه‌کننده منجر خواهد شد. درواقع همان‌طور که نامزدهای جانشینی رهبر در پنج سال پیش، دو سال پیش یا یک هفته پیش متفاوت بوده‌اند، نامزدهای نهایی جانشینی هم، در صورتی که زندگی او مثلا یک، دو یا سه سال بعد به پایان برسد، ممکن است به‌کلی متفاوت باشند.

به بیان دیگر، در صورت ادامه حکومت جمهوری اسلامی در ایران، تضمینی نیست افرادی که امروز نامزدهای جانشینی علی خامنه‌ای تلقی می‌شوند، تا پایان دوران رهبری او جایگاه خود را حفظ کنند، یا اساسا تا آن زمان زنده باشند.
+7
رأی دهید
-1

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.