* تغییرات سبک زندگی مانند ورزش کردن و فعالیت بدنی مرتب، بهبود رژیم غذایی و خواب بیشتر، میتواند به مبتلایان کمک کند.
منبع: سرویس سلامت ملی بریتانیا (NHS)
پژوهشگران این پروژه تحقیقی میگویند که نظریه ابتلای ون گوگ به اختلال دوقطبی برای اولین بار در یک کتاب آلمانی مطرح شده که سال ۱۹۳۸ منتشر شده است.
اما چطور میتوان مطمئن بود که او مبتلا به همین اختلال بوده و دچار عارضههای دیگری مانند اسکیزوفرنی (روانگسیختگی)، سیفلیس عصبی یا نوعی مسمومیت مزمن نبوده است؟
پاسخ در شواهدی که از او به جا مانده، نهفته است.
ون گوگ یک نامه نویس قهار بود. این نامه با همکاری دوست و هنرمندش پل گوگن نوشته شدویلم نولن، استاد بازنشسته روانپزشکی در دانشگاه خرونینگن هلند و یکی از مولفان پژوهش سال ۲۰۲۰ درباره ون گوگ میگوید: «ما این شانس را داشتیم که حدود ۱۰۰۰ نامهای را که ون گوگ به برادرش و دیگران نوشته، مطالعه کنیم و برداشت نهایی و نتیجهگیری خود را بر اساس آن پایهریزی کنیم.»
او به بیبیسی گفت که این نامهها فرصتی را برای تیم او فراهم کرد تا با نگاه تشخیصی، شواهد مربوط به علایم بیماری او را بررسی کنند.
هدف پژوهشگران این بود که «یک مصاحبه تشخیصی مفصل» با بیمار، یعنی ون گوگ، برای بررسی سلامت روانی او داشته باشند، با در نظر گرفتن این نکته که بیمار نامهها را برای پزشک ننوشته و ممکن است در شرح حالش کاملا صادق نبوده باشد.
این تحقیق شامل محتوای هر شش جلد کتاب نامههای ون گوگ بودخود ون گوگ در دوره حیاتش، از این که با چه مشکلی روبرو است، آگاهی درستی نداشته است. او در نامههایش درباره نوعی «تب یا جنون روانی یا عصبی» نوشته و گفته «نمیدانم دقیقا چیست یا چه نامی دارد». او در ابتدا به عنوان «یک دوره جنون هنری ساده» از آن یاد میکرده تا احتمالا اعضای خانوادهاش را نگران نکند.
اما محققان شواهدی یافتهاند که نشان میدهد او در دوره بلوغ دچار افسردگی بوده، علائم اختلال شخصیت مرزی داشته، به شدت میگساری میکرده، و به خود آسیب میرسانده است.
اما آنچه که به ابتلای او به اختلال دوقطبی دلالت دارد، نشانههای موجود از این واقعیت است که او دورههای آشکار افسردگی و شیدایی داشته است.
پروفسور نولن میگوید: «نمیتوان با قطعیت گفت که او به چه نوع اختلال دوقطبی دچار بوده است، چون با وجود آن که دورههای افسردگی او بسیار حاد بوده، اما از نامهها نمیتوان دریافت که او دورههای شیدایی شدیدی هم داشته یا نه.»
با بررسی آثار هنری ون گوگ میتوان به این نتیجه رسید که دورههایی در زندگی او بوده -به ویژه در اواخر عمرش- که بسیار پرکار بوده و دست کم ۳۵ خودنگاره و همین طور تابلوهای نقاشی زیادی با گل آفتابگردان خلق کرده است.
ون گوگ در طول زندگی خود حداقل ۳۵ سلف پرتره کشید - این یکی از سال ۱۸۸۷ است.آقای نولن میگوید این احتمال وجود دارد که ون گوگ در دورههای هیپومانیا (شیدایی خفیف) آثار بیشتری تولید میکرده است. این عارضه مرحلهای از اختلال دوقطبی است که گاهی اوقات با دورههای خلاقیت شدید پیوند داده میشود. تعدادی از چهرههای مشهور، مثل ماریا کری، سلنا گومز و بیبی رکسا به صراحت درباره تجربه خودشان از این اختلال صحبت کردهاند. شمار زیادی از آهنگسازان، بازیگران و هنرمندان هم -که تعدادی از آنها درگذشتهاند- درباره علائمی گفتهاند که بسیار شبیه این عارضه است.
پروفسور نولن میگوید در نامهها و آثار هنری ون گوگ شواهد فراوانی از وجود دورههای افسردگی مربوط به اختلال دوقطبی وجود دارد. او «دست کم ۱۰ دوره افسردگی را تجربه کرده، و با وجود آن که بیش از یک سال در آسایشگاه روانی بستری بوده، این دورهها با گذشت زمان شدیدتر میشده است».
آقای نولن میگوید ون گوگ در دورههای افسردگی شدید خود، خیلی نقاشی نمیکشیده و گاهی اصلا هیچ اثری خلق نمیکرده، و «اگر هم اثری تولید کرده، نقاشیهای بسیار غمانگیزی بوده که قابل مقایسه با بقیه کارهایش نیست».
ریشههای درختان، اثر سال ۱۸۹۰ ونسان ون گوگ - بسیاری معتقدند این آخرین نقاشی است که هنرمند قبل از مرگ روی آن کار کرده استونسان ون گوگ در تمام طول حیاتش دچار مشکلات زیادی بود، چه در کار هنریاش (او خودش تنها یک نقاشیاش را فروخت) و چه به دلیل ابتلا به اختلالهای روانی. اما آقای نولن معتقد است که اگر او امروز زنده بود، احتمالا داستان زندگیاش خیلی تفاوت میکرد.
او میگوید: «احتمالا عارضه او را تشخیص میدادند، به او میگفتند که زیاد ننوشد و ممکن بود دچار دورههای افسردگی و شیدایی نشود. پیشبینی این که چنین وضعیتی چه تاثیری بر کار هنری او میگذاشت، بسیار دشوار است، اما شاید خودش را نمیکشت.»