مسعود نیلی، اقتصاددان برجسته: ایران که مادر عزیز همه ماست، در مسیر مرگ تدریجی ست

مسعود نیلی:یک گروه به غارت منابع باقی‌مانده مشغول هستند، گروه دیگری با جهل و تعصب، مسیر رو به مرگ را تسریع می‌کنند / یک‌یک ما، مورد سوال آیندگان قرار خواهیم گرفت / آخر چطور ممکن است کشوری تا این اندازه ثروتمند، این‌گونه فقیر باشد؟انتخاب: مسعود نیلی گفت: آخر چطور ممکن است کشوری تا این اندازه ثروتمند، این‌گونه فقیر باشد؟ آیا این باورکردنی است که کشوری با رتبه دوم گاز و رتبه چهارم در نفت، نه‌تن‌ها در تامین انرژی جهانی جایگاهی نداشته باشد بلکه حتی در تامین انرژی مورد نیاز خود نیز دچار استیصال باشد؟ چطور می‌توان پذیرفت که برای کشوری با این حجم عظیم از منابع، دولتی با کسری بودجه مزمن و رو به افزایش، ارایه‌دهنده خدماتی با کیفیت نازل باشد؟ تعداد قابل توجهی از کشور‌های جهان که فاقد هرگونه منابع طبیعی خدادادی بوده اند چگونه توانسته‌اند تورم‌های پایدار زیر ۵ درصد و نرخ‌های بیکاری زیر ۵ درصد و رشد‌های اقتصادی بیش از ۵ درصد داشته باشند؟
 
به گزارش «انتخاب»، دکتر مسعود نیلی اقتصاددان برجسته ایرانی و استاد ممتاز دانشگاه به عنوان برگزیده هشتمین جشنواره کارآفرینی امین الضرب در تهران سخنانی بسیار قابل تأمل بر زبان آورد.
 
متن این اظهارات را که جهان صنعت منتشر کرده در زیر می آید:
 
چهل سال پیش وقتی پا به عرصه علم اقتصاد گذاشتم، سؤال‌هایی بزرگ مرتبط با آرزو‌هایی بزرگ‌تر در سر داشتم. با اشتیاق می‌خواستم بدانم چگونه می‌توان به یک کشور توسعه‌یافته تبدیل شد. برای دانستن اینکه آنانی که به این مرحله رسیده‌اند، چه کرده‌اند سر از پا نمی‌شناختم. اینکه یک کشور در حال توسعه برای آنکه بتواند به رشد‌های اقتصادی بالا دست پیدا کند لازم است چه کار کند برایم دغدغه‌ای جدی بود.
 
طی ۴۰ سال گذشته، بخش زیادی از آنچه یاد گرفته‌ام، پاسخ‌های مختلف و از زوایای مختلف مرتبط با این سؤالات بوده است. این سؤالات مربوط به رؤیا‌هایی بوده‌اند که از همان سال‌های اول در سر داشته‌ام. این رؤیا‌ها هرچند هیچ‌گاه من را رها نکرده‌اند، اما با عبور از مراحل جوانی به میان‌سالی و سپس مراحل بعدی، تنها پخته‌تر، به‌هنگام‌تر و واقع‌بینانه‌تر شده‌اند.
 
در مسیر شکل‌گیری و تحولات رؤیاهایم، توسعه‌یافتگی کشورم را در گاز با قطر، در نفت با عربستان، در توریسم و صنعت با ترکیه و در موقعیت ممتاز جغرافیایی با امارات به عنوان کشور‌هایی که هرکدام به‌طور منفرد فقط یکی از مواهب ما را دارند، مورد سنجش و ارزیابی قرار می‌دادم.
 
وقتی فشار مشکلات طاقت‌فرسا می‌شود، چشم‌ها را می‌بندم و به رؤیاهایم می‌اندیشم. با خودم می‌گویم، کشوری که در گاز رتبه دوم جهانی را دارد، حتما می‌توانسته اقلاً به اندازه نصف همسایه‌اش قطر، گاز صادر کند. کشوری که دارای رتبه چهارم در برخورداری از ذخایر نفتی است، یقیناً می‌توانسته به اندازه ۴ میلیون بشکه نفت در روز صادر کند.
 
ما حتماً قادر بوده‌ایم که با مشارکت تولیدکننده‌های صنعتی معتبر جهانی بزرگ‌ترین خودروساز و بزرگ‌ترین سازنده لوازم خانگی و ماشین‌آلات و تجهیزات در منطقه پیرامونی خود باشیم و بدون تردید ورود حداقل به اندازه نیمی از تعداد گردشگرانی که به ترکیه می‌روند به ایران تصوری خیالی محسوب نمی‌شده است.
 
با این محاسبات، ما می‌توانسته‌ایم در مجموع، حدود ۳۵۰ میلیارد دلار صادرات و تولید ناخالص داخلی در حدود ۱۲۰۰ میلیارد دلار داشته باشیم.
 
تحقق تورم ۳ درصد و نرخ بیکاری در همین حدود و رشد اقتصادی بیش از ۵ درصدی آرزو‌هایی خیالی تلقی نمی‌شده است. در چنین اقتصادی، فقر و بیکاری از کشور رخت بر می‌بست و بی‌معنی می‌شد؛ دیگر کودکی زباله‌گردی نمی‌کرد؛ آن جوان رعنا، کول‌بری نمی‌کرد؛ آن آموزگار سخت‌کوش، مسافرکشی نمی‌کرد و آن بانوی زحمت‌کش، از فشار فقر به مرگ دسته‌جمعی خانواده‌اش رو نمی‌آورد.
 
در آن رؤیای شیرین، بهترین دانشگاه‌های جهان با دانشگاه‌های خوب ما همکاری تنگاتنگی می‌داشتند و جوانان تربیت‌یافته ما در مراکز تحقیق و توسعه می‌توانستند هوش مصنوعی را به درون صنایع پتروشیمی و خودرو و دیگر صنایع ببرند.
 
ما می‌توانستیم در مرز تکنولوژی، سازنده خودرو‌های برقی و خودرو‌های بدون سرنشین باشیم. ما می‌توانستیم صادرکننده بزرگ صنعتی و خدماتی منطقه باشیم و کم‌آبی را کنترل کنیم. ایران می‌توانست مرکز مالی منطقه بزرگ پیرامونی خود باشد و از این طریق مساله‌ای به نام تنگنای تامین مالی فعالیت‌های اقتصادی موضوعیت پیدا نمی‌کرد.
 
زنان جوان و تحصیل‌کرده ما به‌جای تحمل نرخ‌های بیکاری بیش از ۵۰ درصد، می‌توانستند در کارخانجات و مراکز خدماتی پیشرفته کشور عزیزمان فعالیت کنند. شک نکنید که تعداد زاد و ولد نیز در آن حالت به مراتب بیشتر از حالت هشداردهنده فعلی می‌شد که شوربختانه به محرک‌های عجیب و ناکارآمدی که هر روز اعلام می‌شود پاسخی نمی‌دهد.
 
دولت ما می‌توانست بدون آنکه در تنگنای کسری بودجه مزمن باشد، با بودجه سالانه در حدود ۲۵۰ میلیارد دلار، خدمات عمومی را با کیفیت ممتاز ارایه کند، کارشناسانی با توان را به استخدام درآورد، سالانه بیش از ۶۰ میلیارد دلار در زیرساخت‌ها سرمایه‌گذاری کند.
 
آموزش و بهداشت را با کیفیتی قابل قبول در اقصا نقاط کشور عرضه کند. حمل‌و‌نقل عمومی را توسعه مکفی دهد به‌گونه‌ای که جابه‌جایی بار و مسافر با قیمت‌های واقعی انرژی به راحتی انجام شود. دولت می‌توانست منابع کافی را برای حفاظت از ظرفیت‌های زیست محیطی مانند دریاچه ارومیه عزیز از یک طرف و میراث فرهنگی و تاریخی از طرف دیگر، اختصاص دهد. به این فهرست رؤیایی می‌توان همچنان افزود و تصورات ذهنی را متعاقب آن به حرکت درآورد. اما واقعاً چه شده است که این‌گونه نیستیم؟
 
وقتی چشم‌هایم را باز می‌کنم و به اطرافم می‌نگرم، سیل غم‌ها به قلبم هجوم می‌آورد. آخر چطور ممکن است کشوری تا این اندازه ثروتمند، این‌گونه فقیر باشد؟ آیا این باورکردنی است که کشوری با رتبه دوم گاز و رتبه چهارم در نفت، نه‌تن‌ها در تامین انرژی جهانی جایگاهی نداشته باشد بلکه حتی در تامین انرژی مورد نیاز خود نیز دچار استیصال باشد؟
 
چطور می‌توان پذیرفت برای کشوری با این حجم عظیم از منابع، دولتی با کسری بودجه مزمن و رو به افزایش، ارایه‌دهنده خدماتی با کیفیت نازل باشد؟ تعداد قابل توجهی از کشور‌های جهان که فاقد هرگونه منابع طبیعی خدادادی بوده اند چگونه توانسته‌اند تورم‌های پایدار زیر ۵ درصد و نرخ‌های بیکاری زیر ۵ درصد و رشد‌های اقتصادی بیش از ۵ درصد داشته باشند؟
 
چرا ما هنوز درگیر بحث‌های تمام‌نشدنی از قبیل اینکه عدالت اجتماعی بهتر است یا رشد اقتصادی-حال آنکه ما خود به هیچ‌یک دست نیافته‌ایم- یا اینکه علم اقتصاد علم است یا شبه‌علم هستیم؟
 
چرا درحالی‌که بانک‌های ما با نرخ‌های سود در دامنه ۳۰ درصد فعالیت می‌کنند، بانک‌های کشور‌های دیگر را که با هزینه ناچیز فعالیت‌های اقتصادی را تامین مالی می‌کنند مورد نکوهش قرار می‌دهیم که ربوی هستند! درحالی‌که کالا‌های مصرفی و بعضاً واسطه‌ای صنعتی مورد نیاز کشور از طریق مسیر‌های کوهستانی و به‌طرزی عجیب و غیرانسانی وارد کشور می‌شود، چرا حاضر به پذیرش یک تجارت کم‌هزینه متعارف نیستیم.
 
به راستی آیا پاسخی در خور، به این سوالات وجود ندارد؟ آیا سر برآوردن این همه مساله از درون یک کشور، نبود آگاهی نسبت به چرایی بروز این مشکلات و عدم توان ارایه راه‌حل برای آنهاست؟
 
در حالی‌که منابع آبی کشور به سرعت در حال اتمام است، تولید انرژی کشور هیچ تناسبی با مصرف به شدت رو به افزایش آن ندارد و ما را به سرعت به بروز بحران انرژی نزدیک می‌کند، بودجه دولت به‌رغم ارایه حداقل خدمات، و میزان نازل سرمایه‌گذاری، با کسری نگران‌کننده روبه‌رو است، صندوق‌های بازنشستگی ورشکسته هستند، بانک‌ها از مشکلات عمیق ناترازی و عدم کفایت سرمایه رنج می‌برند، نظام ارزی کشور به شدت فسادآفرین است، دریغ از یک سوال مسئولانه که چرا این‌گونه شده‌ایم؟
 
وقتی سال ۱۳۹۶ نام این مشکلات را ابرچالش گذاشتم هدفم آن بود که عظمت مشکلات و کفایت آن‌ها را برای مرگ تدریجی یک کشور که مادر عزیز همه ما محسوب می‌شود گوشزد کنم.
 
از آن روز تاکنون، هر یک روز و یک ساعتی که گذشته، به زمان مرگ این مادر مهربان نزدیک‌تر شده‌ایم. در این فاصله و در سال‌های آتی، در مسیر این مرگ تدریجی، سیاست‌مداران ما چه جشن‌ها و شادمانی‌ها که در کنار این بیمار درحال احتضار برگزار نکنند و چه صدآفرین‌ها که به موفقیت‌های خود نگویند و از همه بدتر دو گروهی هستند که یک گروه به غارت منابع باقی‌مانده مشغول است و دیگری با جهل و تعصب، مسیر رو به مرگ را تسریع می‌کند. بدترین نوع شکست حکم‌رانی، شکست در تشخیص موقعیت است.
 
بخش خصوصی، دانشگاهیان و کارشناسان مستقل، باید به جد به مرگ تدریجی این مادر بیندیشند و برای آن کاری کنند. یک‌یک ما برای اهمال و بی‌مسئولیتی احتمالی در قبال این فردای نگران‌کننده، مورد سوال آیندگانی قرار خواهیم گرفت که اکنون هیچ توان و اختیاری در ساختن فردای خود ندارند. ما البته چاره‌ای جز تلاش برای ساختن آینده نداریم. فردا همانی خواهد بود که خودمان می‌سازیم.
+73
رأی دهید
-9

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۵۴
    shirzan - برلین، آلمان

    این رو به یک بسیجی ذوب در ولایت بگید فورا جواب میده آخه ما در وضعیت تحریم هستیم اما از خودش نمی پرسه که وضعیت تحریم را چه کسی و با چه سیاستی بوجود آورده
    7
    72
    یکشنبه ۰۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۷
    دوستدار - استهکلم، سوئد

    اقای مسعود نیلی خودتان را ناراحت نفرماید چونکه رهبر بی سواد نظام اخوندی مرغش یک پا دارد , بهترین دانشگاه‌های جهان در ایران باشد و جوانان تربیت‌یافته ایران در مراکز تحقیق و توسعه می‌ بودن و هوش مصنوعی را به درون صنایع پتروشیمی و خودرو و دیگر صنایع میبردن و کسی به خاطر فقر خودکشی نمیکرد و نخبه ها و دیگر مردم از ایران نمی گریختن وووو , به چه درد خامنه ای و ان قشر میمون گونه اخوندی میخورد که جان و مال مردم و ثروت کشور ایران را در گروگان خود گرفته اند؟ برای خامنه ای و دارودسته میمونش تنها این مهم است , بعداز هزار چهارصد سال قاتلان علی , حسن و حسین را پیدا کنن و به دار مجازاتشان ببندن و سنی های مسلمان را با هر نیرنگ و توطئه ای باشد ضعیف شان نمایند و اسرائیل را از بین ببرند تا مردم جهان به شیعه گرایش پیدا کنن و خامنه ای را رهبر و پیامبر بحساب اورند! ویلا نه مردم , نه اقتصاد نه ثروت و نه خود کشور ایران برایشان مهم نیست.
    3
    28
    یکشنبه ۰۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۸۴
    siavash786 - شیکاگو، ایالات متحده امریکا
    این وضعیت اقتصادی از دسترنج های خودتان است، وقتیکه تو احمق تر از ان رهبرانت را اقتصاددان برجسته ومدرس دانشگاه می دانند. آن دانشجوی بیچاره هم بدتر و بی سوادتر ازخودت تربیت می شود مگراینکه شعورشان بیشتر ازاستادشان باشد
    8
    18
    یکشنبه ۰۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۹
    Persian2600 - استکهلم، سوئد

    بله وهمچنین همینو از شستشوی مغزی داده شده خرمذهب و ابله های غرق در ملایت وقیح بگید حتما خواهد گفت خوب که چی؟ فدای سرت در عوضش ما دین اسلام محمدی و قرآن کریم را داریم.
    6
    27
    یکشنبه ۰۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۶
    خردگرا - برن، سوییس

    تا آخوند کفن نشود این وطن، وطن نشود.
    3
    27
    یکشنبه ۰۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۲۴
    varied - ریزه، ترکیه
    جناب نیلی اگر بیل زن بودی در همان زمان رسماجانی یا حسن کلید که در طویله اسلام میچریدی کار میکردی نه اینکه الان یک مشت حرف بزنی که همش درسته اما بدون عمل به پشیزی نمی ارزه
    4
    22
    یکشنبه ۰۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۳:۵۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۷
    ایران کهن - هوستن، ایالات متحده امریکا
    این مادر عیز 45 ساله طلاق گرفته و بچه هاش هم ولش کردند فقط اون مونده و یه مشت متجاوز مفتخور و دزد که به جونش افتادند.
    3
    19
    یکشنبه ۰۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۱
    rey kasravi - لندن ، انگلستان

    شرم بر تو دکتر اقتصاد دان که این همه درس خوندی و جواب بدبختی های گفته شده را نمی دونی :جواب :وجود حکومت آخوندی که دین و مذهب در تمام سوراخ های انسان ایرانی کرده و دوم عدم کرامت انسانی در ایران و سوم هزینه نکردن دولت برای بالا بردن سطح فکری علمی تحصیلی جامعه که این سومی هم به اول و دومی وصل .
    2
    25
    یکشنبه ۰۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.