صادق زیباکلام می نویسد: من هرقدرکه در سخنان آقای «عبدالله مهتدی» دقت کردم متوجه نشدم کدام بخش از حرفهایشان آنقدر هراسناک بوده که موجب این همه آشفتگی درمیان شوونیستهای سلطنتطلب و سایر پانایرانیستها شده؟
هرکس کمترین آشنایی به ادبیات سیاسی کردها داشته باشد، متوجه میشد که سخنان ایشان حاوی مطالب جدیدی نبود و تکرار همان خواستههایی بود که کردها متجاوز ازیک قرن است بدنبال آن بودهاند. این اتهام هم که آنها میخواستهاند از اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» بنفع مطالباتشان بهره برداری کنند، نه خیانت بوده نه جنایت. مگر اهل سنت و مولوی عبدالحمید غیر از این عمل کردند؟ ایضاً دانشجویان و سایر معترضین. پاسخ به این پرسشها بدیهیتر از آنست که پان ایرنیستها آنها را ندانند.
مشکل جای دیگری است. مشکل، همان مشکل تاریخی است که از زمان بوجود آمدن دولت مدرن یا «دولت - ملت» از زمان رضاشاه تا به امروز ادامه یافته: «نادیده گرفتن اقلیتهای قومی و دینی» و درمرحله بعدی هم «انکارحقوق آنها». تهران همواره یک پاسخ در قبال مطالبات اقلیتها داشته و آنهم متهم نمودن آنان به تجزیه طلبی و راه حل هم سرکوب بوده. اما یکصدسال سرکوب نه تنها مطالبات کردها را از بین نبرده، بلکه در جریان اعتراضات سال گذشته شاهد یکپارچگی گسترده اعتصابات و اعتراضات در مناطق کردنشین بودیم.
ایکاش آنان که کردها را متهم به تجزیهطلبی میکنند به این پرسشها پاسخ میدادند که ظرف یکصد سال گذشته، چند چهره کرد، نخستوزیر، وزیر، رئیس مجلس، استاندار، مدیرکل، وسایر مناصب مهم را در دست داشتهاند؟ آیا غیر از اینست که مرکز حتی اجازه نداده میلیونها کرد، یک مدرسه ابتدایی به زبان کردی در مهاباد یا سنندج داشته باشند؟ آیا کردها کوچکترین نقشی در برنامهریزی و توسعه مناطق خودشان داشتهاند؟
مساله اقلیت، دربسیاری ازکشورهای دیگرهم بوده. اما تجربه بشری نشان داده که سرکوب و انکار هیچ موفقیتی در«ملتسازی» نداشته وتنها الگوی موفق ایجاد وحدت و یکپارچگی سرزمینی،«دمکراسی» است.
چندسال پیش دراسکاتلندهمهپرسی صورت گرفت ونزدیک به ۷۰ درصد، خواهان ماندن دربریتانیا شدند. چرا این نتیجه ببارآمد؟ چون اسکاتلندیها جدامیشدندکه چه بدست آورند؟ کدام خواستهشان برآورده نشده، که اگر جدا شوند به آن خواسته میرسیدند؟
ایکاش شوونیستهای ایرانی یک مورد ازخواستهای کردها را میتوانستند نشان دهند که ظرف یکصد سال گذشته تحقق یافته؟.