سالگرد اعتراض‌های ایران؛ تبدیل کردن روانپزشکی و روانشناسی به ماشین کنترل و سرکوب

تصویری از مرکز روانپزشکی رازیبی بی سی،احمدرضا یزدی (روان تحلیلگر و پژوهشگر انسان‌شناسی اجتماعی فرهنگی)
رابطه بین سیاست و سیاسی‌سازی روان‌پزشکی پیچیده، چند وجهی و متاثر از زمینه‌های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی است. سوء استفاده از روان‌پزشکی برای مقاصد سیاسی می‌تواند حقوق بشر را نقض کند. مانند استفاده از تشخیص‌ها و درمان‌های روان‌پزشکی که علیه مخالفان سیاسی با هدف مشروعیت‌زدایی آنها به خدمت گرفته می‌شود.

این کار حقوق انسانی و حریم خصوصی معترضان را به خطر می‌اندازد و می‌تواند بر شهرت و اعتبار اجتماعی آنها تأثیر بگذارد. روان‌پزشکی مانند تمام دیسیپلین‌ها از بهره‌کشی سیاسی مصون نیست و این پتانسیل را دارد که هم به ارتقاء سلامت روان مردم کمک کند و هم حقوق اساسی افراد را نقض کند.

برچسب زدن به مخالفان به عنوان بیمار روانی می‌تواند منجر به حبس غیرارادی و انگ زدن به آنها شود و سرویس‌های امنیتی را قادر می‌سازد تا معترضان را تحت عنوان مداخله روان‌پزشکی در حبس نگه دارند بدون آنکه مراحل قانونی رسیدگی به پرونده آنها طی شده باشد.

هدف من در این مقاله ارائه تحلیلی کوتاه برای بررسی روند رو به رشدِ سیاسی شدن روان‌پزشکی و روان‌شناسی، به‌ویژه در ایران پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» موسوم به انقلاب مهسا (ژینا) است.
سوء استفاده سیاسی از روان‌پزشکی: مرور مختصر تاریخی
سوءاستفاده از روان‌پزشکی و مداخله‌های روان‌شناختی می‌تواند به دو شکل کنترل موردی معترضان نظیر آنچه در هند یا هلند رخ داده است، و سوءاستفاده سیستماتیک از روان‌پزشکی به قصد یک‌دست‌سازی جامعه نظیر آنچه که در اتحاد جماهیر شوروی،‌ چین و روسیه روی داده است تقسیم شود.

از نظر تاریخی، آلمان نازی نمونه نخستین سوءاستفاده نظام‌مند از علومی مانند پزشکی برای طبقه‌بندی مردم به گروه‌هایی با توانایی ذهنی پایین‌تر، ضد آرمان‌های حزب نازی، یا نژاد پست‌تر بود. از این نظر، نمونه آلمان نازی را ذکر می‌کنم که شاهدی باشد بر اینکه چطور قبل از هر سرکوب گسترده یا هر نسل‌کشی، توجیه و نظریه‌پردازی علمی به فرآیند غیر انسانی‌سازی و زمینه‌چینی سرکوب‌ها مشروعیت می‌بخشد.

با وجود این، نخستین نمونه کلاسیک سوءاستفاده نظام‌مند از روان‌پزشکی به اتحاد جماهیر شوروی بر می‌گردد؛ جایی که مخالفان سیاسی اغلب مبتلا به «اسکیزوفرنی تنبل» و «توهمات اصلاح‌طلبانه» تشخیص داده می‌شدند و در موسسات روان‌پزشکی زندانی می‌شدند و مورد آزارهای جسمی و روحی گسترده قرار می‌گرفتند.

بین سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۹، تقریبا یک سوم زندانیان سیاسی امنیتی شوروی سابق در موسسه‌های روان‌پزشکی زندانی بودند. در طول دهه ۱۹۷۰، نزدیک به ۱۵۰۰ فرد غیر بیمارِ ناهم‌سو با آرمان‌های کمونیستی به بهانه بیماری روانی در بیمارستان‌های روان‌پزشکی نگهداری می‌شدند.
 
روایت‌های سوءاستفاده روان‌پزشکی در ابتدا توسط فعالانی مانند ولادیمیر بوکوفسکی و ژورس الکساندروویچ مدودف مطرح شد. بوکوفسکی قریب به دو سال از عمر خود را در بیمارستان‌های روانی مختلف سپری کرد. افشاگری‌های او و اسنادی که در ۱۹۷۱ منتشر کرد، نوری بر سیاهی‌های آن سال‌های مخوف تاباند.

در همان سال مدمدوف، زیست شناس برجسته و مورخ علم، هم با انتشار کتابی تحت عنوان «زیر سوال بردن جنون» روایتی دلخراش از حبس اجباری خود در یک بیمارستان روانی در اتحاد جماهیر منتشر کرد.

شوروی سابق این اتهامات را رد کرد اما در نهایت در ژانویه ۱۹۸۳ زیر سایه تهدید به اخراج از انجمن جهانی روان‌پزشکی مجبور به استعفا از این انجمن شد.

موارد سوءاستفاده از روان‌پزشکی در رومانی، آلمان شرقی، مجارستان، چکسلواکی، بلغارستان، یوگسلاوی، کوبا، چین، بلاروس، قزاقستان، آفریقای جنوبی، شیلی، آرژانتین، هند و ژاپن نیز گزارش شده است.

در چین، «آسیب سیاسی به جامعه» به‌عنوان دلیلی برای حبس غیر ارادی روان‌پزشکی تلقی می‌شود. در طول دهه‌های ۱۹۸۰ و۱۹۹۰، تقریباً سه هزار نفر در چین برای عقاید سیاسی متفاوت تحت مداخله‌های روان‌پزشکی با دارو درمانی اجباری، محدودیت‌های فیزیکی و ایزوله‌سازی و الکتروشوک درمانی قرار گرفتند.

نگرانی های اخیر در مورد سوءاستفاده تنبیهی و پلیسی از روان‌پزشکی به روسیه و چین محدود نمی‌شود و شواهد متعدد و نگران کننده‌ای از ایران به ویژه پس از خیزش مهسا (ژینا) گزارش می‌شود. این گزارش‌ها از سوءاستفاده گسترده و روزافزون از روان‌پزشکی و مداخله‌های روان‌شناختی حکایت دارد.
سوء استفاده از روانپزشکی و مداخله‌های روانشناختی در ایراناز راست، کیانوش سنجری، نازنین زاغری، هاشم خواستار و بهنام محجوبی، همگی در دوران زندان برای مدتی در بیمارستان روانپزشکی بستری شدندابتدا باید توجه داشت که گزارش‌هایی که از سوی صدمه‌دیدگان در این‌باره منتشر شده، به‌طور عمده به‌عنوان روایت‌های متقابل یا جایگزین در تقابل با روایت اصلی یا رسمی حکومتی عمل می‌کنند. این روایت‌ها از جانب قربانیانی بیان می‌شوند که برای اثبات ادعاهای خود به منابع حمایتی بی‌طرف دسترسی ندارند و از حمایت قضایی برخوردار نیستند.

به عنوان نمونه، خبرگزاری میزان ویدا ربانی روزنامه‌نگار و فعال سیاسی را به خاطر افشاگری در مورد توزیع گسترده داروهای اعصاب و روان بین زندانیان زندان قرچک تهدید به برخورد قانونی می‌کند و بخشی از پرونده پزشکی او را منتشر می‌کند.

با این حال، پس از اعتراض‌های یک سال اخیر، نگرانی‌ها در مورد تشدید سوء استفاده از روان‌پزشکی و روان‌شناسی افزایش یافته است. عمده‌ترین موارد سوءاستفاده از روان‌پزشکی و روان‌شناسی، بستری اجباری روانپزشکی و سوءاستفاده تنبیهی از مداخله‌های روانشناختی بودند:

۱. بستری اجباری روانپزشکی و شکنجه دارویی

کیانوش سنجری، روزنامه‌نگار و خبرنگار سابق صدای آمریکا، تجربه‌های تکان‌دهنده‌ای از بیمارستان روانی و درمان‌های غیر استاندارد را گزارش کرد. او را شش بار بستری کردند و برای شکستن مقاومتش به او دارو تزریق کردند. او پست معروف اینستاگرامی‌اش نوشت: «برو دوباره بستری شو تا باورت شود که دیوانه‌ای در قفس! تا دیگر هوس عاشقی وطن به سرت نزند! امضا: سوگند خوردگان بقراط.»

همچنین، تجربه‌های نازنین زاغری نیز تایید می‌کند که در زمان حبس به بخش روان‌پزشکی بیمارستانی در تهران منتقل شده بود تا تحت فشار برای اعتراف قرار گیرد.

هاشم خواستار، معلم و عضو انجمن صنفی معلمان به مرکز روان‌پزشکی سینا مشهد منتقل و بستری شد و علاوه بر دارو درمانی اجباری مورد آزار جسمی قرار گرفت.

هنگامه شهیدی، روزنامه نگار، فعال سیاسی و زندانی سیاسی نیز تجارب مشابهی گزارش کرده است. بهنام محجوبی، یکی از اعضای دراویش گنابادی دست کم دو بار از اوین به بیمارستان روان‌پزشکی رازی (امین‌آباد) منتقل شد و در آنجا برای او داروی ناشناس تجویز کردند و به شکل صلیب او را بستند.

در تازه‌ترین مورد سامان یاسین، خواننده رپ و ترانه سرا، ۲۷ ساله، به مرکز روان‌پزشکی امین آباد منتقل شد و توام با تزریق داروی ناشناخته مورد ضرب و شتم قرار گرفت. لیلا میرغفاری، فعال مدنی نیز روایتی از چهار بار انتقال به بیمارستان روان‌پزشکی ارائه داده است.

۲. سوء استفاده تنبیهی از مداخله های روانشناختی

افسانه بایگان بازیگر سینما و تلویزیون به دلیل حضور بی حجاب در جمع، حکمی بی سابقه دریافت کرد. او به خاطر «شخصیت ضد خانواده» و «بیماری روحی» از سمت قاضی به روانشناس برای درمان معرفی شد و ملزم به گواهی پایان دوره شد.

همچنین آزاده صمدی دیگر بازیگر سینمای ایران نیز که به خاطر اینکه با کلاه در انظار عمومی دیده شده بود، به دلیل تشخیص «اختلال شخصیت ضد اجتماعی» از سمت قاضی ملزم به شرکت در جلسات روانشناسی و ارایه گواهی سلامت شد.

علاوه بر این، در ۱۹ مهرماه ۱۴۰۱، یوسف نوری، وزیر آموزش و پرورش، در مورد دانش آموزان معترض بازداشتی در مصاحبه ای گفت برخی از دانش‌آموزان برای جلوگیری از ایجاد «شخصیت های ضد اجتماعی» به مراکز روانشناسی ارجاع داده شده اند تا کار تربیتی و اصلاحی روی آنها انجام شود.
روح چینی در کالبد روسیبیمارستان روانپزشکی میمنتمجموعه روایت‌ها، احکام و اعتراف مقامات نشان می‌دهند که بستری اجباری در بیمارستان‌ها و استفاده نادرست از درمان‌های روان‌پزشکی به منظور شکنجه یا ترساندن زندانیان سیاسی در ایران به شدت در حال گسترش و بسیار نگران کننده است.

چارچوب ساختاری این بخش از برخورد حکومت، شباهت زیادی به مدل شوروی سابق و روسیه تحت حکمرانی پوتین دارد. افزون بر این، به منظور بی اعتبار کردن معترضان از خدمات روان‌شناختی سوء استفاده پلیسی تنبیهی می‌شود و فعالیت فعالان سیاسی و عقیدتی به برچسب‌هایی نظیر بیماری روحی، شخصیت ضد اجتماعی و ضد خانواده تقلیل داده می‌شود. رفتار رژیم از این نظر شباهت زیادی به الگوی چینی بهره‌کشی از روان‌پزشکی و روان‌شناسی دارد که آسیب سیاسی به جامعه را بیمارگونه تشخیص می‌دهد.

به نظر می‌رسد دو دلیل اصلی در سوء استفاده از روان‌پزشکی و روان‌شناسی توسط حکومت را باید مهم‌تر دانست:

دلیل نخست، سیاست چرخش و نگاه به شرق حکومت به‌ویژه پس از کاتالیزورهایی چون جنگ داخلی سوریه، شدت یافتن تحریم‌ها در پی شکست برجام و جنگ اوکراین است. در عمل، الگوی یکسان‌سازی و سرکوب مخالفان روسی با مدل چینی تشخیصی تنبیهی معترضان ترکیب شده است. به‌ویژه پس از خیزش مهسا این راهبرد سرکوب‌گرایانه به‌شکل جدی‌تری وارد روش‌های برخورد با معترضان و دگراندیشان شده است.

دومین دلیل، افول تاثیر گذاری برچسب‌هایی مانند ملحد و ضد انقلاب است که به‌ویژه در دهه شصت کاربرد داشت. این عامل هم حکومت را به سمت بهره‌کشی از سیستم روان‌پزشکی و روان‌شناسی سوق داده است. برچسب‌هایی چون شخصیت ضد اجتماعی یا ضد خانواده در کنار برچسب‌های سنتی به دایرة المعارف سرکوب و کنترل اجتماعی حکومت اضافه شده‌اند.

چه بر اساس معیارهای حقوق بشری و چه اصول اخلاق حرفه‌ای، زندانیان سیاسی و عقیدتی چه در طول دوران بازداشت و زندان و چه پس از آن بایستی از حقوق انسانی خود برای دریافت خدمات روان‌پزشکی و روان‌شناختی برخوردار باشند. ارائه این خدمات نباید به نحوی باشد که کرامت انسانی و حقوق اساسی آنها به خطر بیفتد، چه رسد به آنکه از خود این مداخله‌های روان‌پزشکی برای تنبیه، شکنجه، جرم انگاری و بی اعتبار کردن معترضان استفاده شود.

این دست سوءاستفاده‌ها اعتماد عمومی به خدمات بهداشت روان را کاهش خواهد داد. هر چند موضع‌گیری چهار انجمن علمی مرتبط در ایران پادزهری علیه این دست سوءاستفاده‌هاست، اما لازم است علاوه بر موضع‌گیری همه‌جانبه، از اختلالات روانی انگ‌زدایی بیشتری صورت بگیرد تا به عنوان یک داغ مورد سوءاستفاده حکومتی قرار نگیرند.

همچنین، بایستی در این مورد که رژیم روان‌پزشکان و روان‌شناسان خود را از طریق نظام آموزشی دانشگاهی تربیت کرده است اطلاع‌رسانی شود و برای افکار عمومی روشن شود که اکثر آنها از بدنه نظامی، امنیتی و انتظامی هستند و با بقیه جامعه بهداشت روان فرق دارند.

همان‌طور که برای قطع عضو متهمان در ایران، پزشک معتمد قانونی باید حاضر باشد برای اجرای پروژه سوءاستفاده از روان‌پزشکی و روان‌شناسی نیز نیروهای مورد اعتماد حکومتی درگیر هستند.

در پایان باید امیدوار بود نظام پویا، علمی و در حال رشد بهداشت روان ایران، بر اساس اصول اخلاق حرفه‌ای بین‌المللی فقط از حقوق اساسی افراد مبتلا به اختلالات روانی در چارچوب کار فردی بالینی دفاع نکند، بلکه در سطح کلان و اجتماعی به دفاع از حقوق آنها برخیزد.
+2
رأی دهید
-7

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.