سال گذشته، کمتر از ۵۰ روز بعد از کشته شدن مهسا امینی، در میانه آبان که سراسر کشور با اعتراضهای روزانه و تظاهرات علیه حکومت روبهرو بود، ویدئوی کشته شدن یک جوان ۱۸ ساله و دقایق طولانی رها شدن پیکر بیجانش در خیابان، بسیاری را شوکه کرد. نام این جوان مهدی حضرتی بود.
در ویدئوی نخست، یک نفر از طبقات بالای ساختمانی مشرف به خیابان، از لحظه گلوله خوردن مهدی حضرتی فیلم گرفته بود. اما آنچه برای بسیاری تکان دهنده بود، ویدئوی دومی که از یکی از بالکانهای همان ساختمان ضبط شده بود. این بار فیلمبردار به مهدی نزدیکتر بود و از لحظاتی فیلم گرفته بود که پیکر مهدی در خیابان رها شده است.
گویی او در میدان جنگ رها شده بود و راهی برای کمک رساندن به او وجود نداشت. در ویدئو به روشنی هویدا بود که از مغز و تن مهدی خون بسیاری خارج شده است. و او با کفشهای سفید ورزشی، شلوار جین آبی و پیراهنی سیاه، بر روی زمین بیحرکت افتاده است.
این اتفاق در روز ۱۲ آبانماه در خرمدشت کرج رخ داد؛ روز چهلم حدیث نجفی که به تظاهرات بزرگی در این منطقه منجر شد. مهدی حضرتی از جمله معترضانی بود که از زمان کشته شدن مهسا امینی برای دهها روز در خیابان به شکل مسالمتآمیز شعار داده بود.
یکی از منابع نزدیک به خانواده مهدی حضرتی که امکان افشای نامش وجود ندارد، میگوید: «مهدی ۴۳ روز اعتراض کرد. عکس نیکا شاکرمی را به خانواده و دوستانش نشون میداد و میگفت باید بریم کار رو تموم کنیم. اکثر روزها از کرج میرفت تهران چون کرج زیاد شلوغ نمیشد.»
تصویری از پیکر مهدی حضرتی که برای مدتی در خیابان ماند و کسی نمیتوانست به کمکش برودبه گفته این منبع، او در روز چهلم حدیث نجفی در حالی کشته شد که بعد از مراسم، با جمعیت حاضر در این مراسم به خرمدشت برگشته بود، اما در نزدیکی محل زندگیاش، هدف گلوله ماموران قرار گرفت؛ مامورانی که در نهایت هیچکدامشان برای شلیک به معترضان بیسلاح شناسایی و محاکمه نشدند.
منبع نزدیک به خانواده مهدی میگوید: «وقتی کشته شد دست خالی بود. نه شعاری داده بود در اون موقعیت، نه کار دیگهای و فقط میخواست به سمت خیابون اصلی بره و برگرده خونه نهار بخوره.»
مهدی حضرتی از معدود معترضانی است که لحظه کشته شدنش ثبت شده است. در یکی دیگر از ویدئوهایی که از کشته شدن او منتشر شده، دهها مامور مسلح دیده میشوند که بر بالای پیکر او حلقه زدهاند و در نهایت، پیکر او به پشت یک وانت سفید رنگ منتقل میشود و ماموران، پیکر را به مکانی نامعلوم منتقل میکنند.
از نظر منبع نزدیک به خانواده، ماموران در واقع در این لحظه پیکر او را ربودند: «پیکر مهدی را ربودند و بدون حضور خانواده در بهشت علی به خاک سپردند؛ آرامستانی که تا محل زندگی خانواده مهدی یکساعت راه است. خانواده در جریان نبود. یکی از آشناها به آنها زنگ زد و گفت او را کشتهاند. اجازه مراسم گرفتن به خانواده ندادند.»
انتشار تصاویر کشته شدن مهدی حضرتی بازتاب بسیاری در شبکههای اجتماعی پیدا کرده بود و واکنش بسیاری از معترضان، خشم و غم بسیار بود. حکومت برای جلوگیری از تبدیل شدن مراسم خاکسپاری او به یک تظاهرات ضد حکومتی دیگر، حتی به خانواده او خبر نداد که تصمیم دارند پیکرش را به خاک بسپارند.
مزار مهدی حضرتیجمهوری اسلامی در برخورد با خانوادههای کشتهشدگان بارها آنها را تحت فشار قرار داد، محل خاکسپاری را تعیین کرد یا اجازه نداد که مراسمی برای کسی که کشته شده گرفته شود. اما مهدی حضرتی از معدود مواردی بود که اساسا به تنهایی به خاک سپرده شد؛ بدون اینکه هیچ یک از اعضای خانوادهاش حضور داشته باشند یا حتی فرصت داشته باشند برای آخرین بار با او داع کنند. این یکی از بیرحمانهترین برخوردهایی است که جمهوری اسلامی در جریان اعتراضهای جنبش انقلابی سال ۱۴۰۱ با یکی از کشتهشدگان و خانواده او انجام داد.
این در حالی بود که اصولا جمهوری اسلامی مانند دیگر موارد کشتن معترضان، هرگز حاضر نشد مسئولیت کشتن مهدی حضرتی را برعهده بگیرد و این ادعا تکرار شد که او توسط عوامل سازمان مجاهدین خلق کشته شده است.
در گواهی فوت مهدی حضرتی علت فوت، اصابت گلوله نوشته شده، اما با وجود اینکه فیلم کشته شدن او را همه دیدهاند، روایت حکومت متفاوت است: «مهدی دو تا گلوله خورده بود. یکی به سرش. دیگری به پهلو. اما جمهوری اسلامی کشتن او را گردن نگرفت. میگفتن منافقها او را کشتهاند. یعنی معترضها. خانواده به شدت تحت فشارند. پشتیبانی هم ندارند. مرتب اذیتشون میکنن. گوشی مهدی را هم گرفتن و به خانواده پس ندادن.»
حتی ۴۰ روز بعد وقتی مراسم چهلم کشته شدن مهدی حضرتی برگزار شد، ماموران باز هم به خانوادهاش اجازه ندادند تا در مراسم شرکت کنند و آنها را در جریان این مراسم در خانهشان محبوس کردند.
مهدی حضرتی یک خواهر داشت. مادر او هم ۴ سال پیش فوت کرده و او را بیتاب و غمگین کرده بود. او به تازگی ۱۸ ساله شده بود و به وضعیت موجود اعتراض داشت:
«اعتراضات براش تمام زندگی بود و جونشو براش داد. آرزوش هم این بود که هیچوقت کودکی رو درحال گدایی یا کار نبینه کلا به کودکای کار خیلی اهمیت میداد و همیشه سعی میکرد کمکشون کنه. همیشه میگفت میرم یه جا که بر اساس قانون، عشق جرم نباشه. به امید آینده بهتر و لبخند مردم کشورش به اعتراضها میرفت.»
مهدی حضرتی شغلهای مختلفی را امتحان کرده بود و کارگری میکرد. به فوتبال و تیم ملی کلمبیا علاقهمند بود و موسیقی رپ گوش میداد. «هیچکس» خواننده محبوب او بود و تصویری از همخوانی او با «هیچکس» حالا به خاطرهای غمانگیز تبدیل شده است.