سرانجام بعد از هفته ها گمانه زنی خانم سیما ثابت مجری برنامه چشم انداز تلویزیون ایران اینترنشنال استعفای خود را در یک بیانیه طویل, اما پر ابهام, اعلام کرد. این بیانیه نه تنها روشنگرانه نیست, بلکه سوالات اجتناب ناپذیر فراوانی را در مورد سیاست ابزاری و کارکرد راهبردی این تلویزیون در پی دارد. نکته قابل توجه در استعفانامه دیرهنگام "هم ولایتی" ما این جمله است: " ناگزیر شدم بین کار در شرایطی خاص و کرامت انسانی، دومی را انتخاب کنم".
بسیاری از روزنامه نگاران مانند بقیه قشرهای جامعه از رسانه ای به رسانه دیگر می روند. همانگونه که خود خانم ثابت بعد از ١٢ سال از بی بی سی استعفا دادند و به ایران اینترنشنال نقل مکان کردند. آیا ایشان در جستجوی "کرامت انسانی" به تلویزیونی رفتند که صاحب آن مخالفان خود را با اره برقی قیمه قیمه می کند؟ به راستی چه شرایط خاصی بر آن تلویزیون حاکم بود که کرامت انسانی را خدشه دار می کند؟ البته خود خانم ثابت نیک می دانند که نگارنده زمانی که میهمان این تلویزیون بودم و به استودیو آن در غرب لندن می آمدم, شاهد مسائلی بودم که "درک" نمی کردم و لذا آن را می گذارم و می گذرم. چند ماه پیش نیز یکی از همکاران سرشناس و محترم خانم ثابت در جمع کوچکی (از جمله چند میهمان برنامه های این تلویزیون) در لندن برای ما دلیل استعفای خود از این تلویزیون را تشریح می کرد که آن نیز حاکی از "شرایط خاص" و "کرامت انسانی" بود. این در حالی است که خانم ثابت پنج سال تمام آن "شرایط خاص" و به عبارت خودش "نقض کرامت انسانی" را پذیرفته بود و برای مدت طولانی در این تلویزیون کار می کرد و تا آنجایی که من می دانم تصدی و اختیار و اقتدار کامل در انتخاب سوژه و "میهمانان گزینشی" برنامه چشم انداز داشت. و با کمک پروژه "رهبرتراشی" ایران اینترنشنال, پا را از گلیم روزنامه نگاری فراتر نهاد و بعنوان نماینده حقوق بشری ملت ایران بر کرسی کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا نشست و مثل آن روزنامه نگار دیگر از رسانه دیگر بجای "خبررسانی" به "خبرسازی" و خود رهبر پنداری روی آورد. پروژه ای که شکست خورد.
تعجب می کنم که ایشان بعد از هفته ها سکوت, تعطیلی و پایان کار برنامه چشم انداز را اعلام می کند. در صورتی که برنامه چشم انداز بدون وقفه ادامه داشته و دارد ـ فقط کار ایشان پایان یافته. نکته برجسته در این استعفانامه طلبکار شدن ایشان از ملت ایران است, آن هم در حالی که همه می دانند این تلویزیون یک کلاغ چهل کلاغ وسیله ای بود ابزاری برای فشار به رژیم که در نهایت به ثمر رسید. از قدیم گفتند به "بدهکار" که رو بدی, طلبکار میشه". می نویسند: "در این دوران، تلاش کردم صدای مردم ایران باشم، از وجدان فاصله نگیرم و حقیقت را روایت کنم". و سپس پا را فراتر از این می گذارند و مدعی می شوند که عشق و علاقه ملت به او به این دلیل است که "آنها در من، خودشان را میدیدند, و چه شرافتی، چه افتخاری بزرگتر از این؟"
خانم ثابت در استعفانامه خود مدعی می شوند: "روز تعطیلی دفتر لندن، برای ادامه کار، برای سر پا نگه داشتن برنامه، به درخواست مدیر شبکه، همه زندگی ام را در لندن رها کردم، در کمتر از دو ساعت از لندن عازم واشنگتن شدم تا اجازه ندهم سپاه پاسداران، برنامهام را خاموش کند. موفق هم نشدند."
تا آنجایی که بنده می دانم پروسه کامل گرفتن ویزای کار ء آمریکا (بر خلاف ویزای توریستی) برای شهروندان بریتانیایی هفته ها طول می کشد. وانگهی اگر بخواهی از شرق شهر لندن به غرب آن سفر کنی, حداقل دو ساعت طول می کشد, چه برسد برای برنامه ریزی جهت سفر ناگهانی و کاری ء دور و دراز به آمریکا برای خانمی مثل ثابت؟ مگر اینکه ایشان قبلا گرین کارت یا پاسپورت آمریکایی داشته اند و یا می دانسته اند که باید نقل مکان کنند و ویزای کار و چمدان ها از هفته ها قبل آماده بوده است.
سوال دیگر اینکه اگر آقای سامان رسول پور سردبیر ارشد این تلویزیون "اخراج" نمی شدند (صرف نظر از دلایل) یا اینکه استعفا نمی دادند (ما نمی دانیم) آیا باز هم خانم ثابت استعفا می دادند؟ اگرچه آقای رسول پور تا به امروز سکوت اختیار کرده اند؛ اما خانم ثابت در استعفانامه خود تصریح می کند که "من و سامان" نخواستیم بخشی از آن شرایط کاری عجیب و جدید باشیم. چه چیز عجیب و جدیدی؟ ناسلامتی مدیر بخش آمریکایی تلویزیون ایران اینترنشنال, جناب آقای مهدی پرپنچی برای مدت ١٢ سال همکار سابق شما در بی بی سی بود, و مدیران ارشد مثل آقایان عنایت و رمضانپور عوض نشده اند. پس مشکل چیست؟
خانم ثابت در استعفانامه خود برنامه چشم انداز را به جامعه متکثر ایران گره می زنند, که بنده منظور ایشان را درک نمی کنم. اما نیک می دانم که تلویزیون ایران اینترنشنال نه تنها تکثرگرا نبود بلکه حذفی عمل می کرد. با کوچکترین انتقاد میهمانان حذف می شدند. شوربختانه برنامه چشم انداز هم انحصارگرایانه عمل می کرد و تعداد میهمانان همیشگی آن برای بینندگان محدود بود.
ایشان می گویند: " این چند خط صرفا جنبه روشنگری دارد". در حالی که ابدا جنبه روشنگری نداشت, الا کلی گویی و تقصیر را به گردن دیگران انداختن و علیرغم پنج سال بخش جدایی ناپذیر از ایران اینترنشنال بودن, در این ایام اربعین حسینی با مظلوم نمایی از خود سلب مسئولیت می کنند و می گویند همه مقصرند الا من و سامان. ای کاش مثل بسیاری از همکارانتان (از جمله سامان) با متانت و بردباری سکوت اختیار می کردید و بجای ملامت زمین و آسمان فقط با چند جمله استعفای خود را اعلام می کردید. چند ماه پیش از همان خانم همکار محترم شما که خیلی پیش تر از شماها استعفا داده بود, پرسیدم چرا افشاگری نمی کنی؟ جواب داد چه سود زیرا تف سر بالا خواهد بود.
عبدالستار دوشوکی - مرکز مطالعات بلوچستان لندن