جادوگری اسلام‌گرایان شیعه با شامورتی «فرهنگ عاشورا» و «میراث حسین»‏

ایندیپندنت فارسی، مجید محمدی:
دهه اول محرم و اربعین که فرا می‌رسد تبلیغاتچی‌های رژیم اسلامی از «فرهنگ عاشورا» و «میراث حسین» و نقش این دو در انسجام و وحدت ملی سخن می‌گویند، گویی شیعی‌گری و فرقه‌گرایی و اسلام‌گرایی مساوی است با ملی‌گرایی، و شیعه دولت-ملت ایران را نمایندگی می‌کند. البته آن‌ها سال‌هاست که دیگر از یزید و شمر و عمروعاص و ظلم‌ستیزی و کودک‌کشی و دامادکشی سخن نمی‌گویند، چون نمی‌خواهند مردم مصداق‌های امروزین آن‌ها را به یاد آورند که حکومت هرروزه معرف آن است.

این عبارت‌های بی‌معنی و مهمل و متناقض ساخته اسلام‌گرایانی بود که می‌خواستند برای حکومت دینی‌شان فرهنگ و میراث و سابقه تاریخی درست کنند و ملت ایران را به اسلام‌گرایان شیعه تقلیل دهند، چون تاریخ اسلام و شیعه از نمادها و سنت‌ها و نشانه‌های هویتی ملی تهی بوده است. برخلاف ادعاهای تبلیغاتچی‌های شیعه، این دین هرگز دینی ایرانی نبوده است، بلکه بخشی از ایرانیان فقط به حاملان اقتدارگرا/تمامیت‌خواه یا بی‌جیره‌ومواجب آن تبدیل شده‌اند. نمادهایی که در مراسم عاشورا و اربعین می‌بینید بیشتر از مراسم مسیحیان کاتولیک دزدیده شده و جایی در فرهنگ ایرانی نداشته‌اند. نظام باور و احکام آن نیز به دنیای حجاز ۱۴۰۰ سال پیش تعلق دارد.

ادبیات و میراث فرهنگی و تاریخی ایران هیچ نسبتی با شیعی‌گری ندارد. آمیختن آن با برخی عناصر فرهنگ ایرانی (تفسیر سیاوش‌وار از حسین) هیچ‌گاه این دین را به جزئی از فرهنگ ملی ایرانیان تبدیل نکرد. امروز نیز این نکته را در انتقامی که شیعی‌گری از ایران گرفته است، می‌توان دید. شیعه در ایران با سنی‌کشی و بعد بهایی‌کشی، در کنار نیاز صفویه و قاجار به عاملی مشروعیت‌بخش، به دین رسمی تبدیل شد. امروز نیز شیعه دین اقلیتی در ایران است (ذکر آن در شناسنامه‌ها در مورد ۷۵ درصد مردم ایران، دروغی بزرگ محسوب می‌شود).

حتی در روضه‌خوانی‌های قبل از انقلاب شوم ۵۷ و عزاداری‌های سنتی همین سال‌ها نیز تعابیری مانند «فرهنگ عاشورا» وجود ندارد. این‌ها ساخته ماشین تبلیغات حکومتی است. عقل روحانیون شیعه تا هنگامی که در برابر مارکسیسم قرار گرفتند، به این عناوین نمی‌رسید.
منظور از این عبارت‌ها چیست؟
کسانی که از این عبارت‌ها استفاده می‌کنند درست چند جمله بعد از آن می‌روند به سراغ نذری و تکیه و روضه‌خوانی و سینه‌زنی و دسته و هیئت و زنجیرزنی. پیش از تاسیس نظام جور و جهل اسلامی، اگر می‌خواستند توجه قشر تحصیل‌کرده را جذب کنند، در مورد فساد حکومت اموی و استبداد آن (بدون اشاره به خواست امام حسین مبنی‌بر حکومت موروثی یا بغی و محاربه حسین علیه حکومت موجود) سخن می‌گفتند. اگر بخواهیم برداشت‌های اسلام‌گرایان از این مفاهیم و تلاش آن‌ها برای اسلامی‌سازی میراث و فرهنگ ایرانی را تبیین کنیم، باید به دو دسته از مفاهیم و سنت‌ها و آیین‌ها و باورها در دایره معنایی عبارت‌هایی مانند میراث و فرهنگ اشاره کنیم.
وجه آیینی
در مراسم عاشورا و روضه‌خوانی‌ها و نوحه‌خوانی‌ها فعالیت‌هایی می‌شود و نکاتی به چشم می‌آید که در آیین‌های فرقه‌ای جای دارد: لباس‌های ویژه، حرکت‌های کارناوالی با موسیقی خاص، پرچم‌ها و علم و کتل و چراغ و مانند آن‌ها. این‌ها در مراسم عاشورای شیعه بسیار محدودتر از عناصری است که در یک روز در کارناوال یکی از روستاهای مکزیک یا اسپانیا یا آلمان می‌توان دید. با این مجموعه نمی‌توان فرهنگ ملی و جهانی درست کرد. با این مجموعه فقط می‌توان مهاجران اسلام‌گرا به کشورهای غربی یا شیعیان فرقه‌گرا در ایران و افغانستان و لبنان و بحرین را با تحریک نوستالژیک بر سر وجد آورد تا با حس بوی قیمه نذری، به یاد دوران کودکی و غذای مجانی بیفتند.

مراسم و برنامه‌هایی که گروهی از شیعیان اصلاح‌طلب وهن عاشورا و «میراث حسین» می‌نامند، اتفاقا بخشی از این آیین فرقه‌ای است. نخبگان سیاسی نمی‌توانند در این حوزه گزینشی عمل کنند: آن‌هایی را که می‌پسندند تعظیم عاشورا و آن‌هایی را که نمی‌پسندند وهن عاشورا بنامند. شیعیان اصلاح‌طلب یا روشنفکر مذهبی بخشی از این مراسم و برنامه‌ها را با عناوینی مانند تصنعی و ریاکاری و قشری‌گری از کلیت آیین عاشورایی در میان شیعیان جدا می‌کنند و دور می‌ریزند، چنان‌که برخی از روحانیون خواستند با آنچه «تحریفات عاشورا» می‌نامیدند به مقابله با آن‌ها بپردازند، ولی شکست خوردند. حکومت اسلامی در نمایش این نوع عزاداری چیز تازه‌ای بر آن‌ها نمی‌افزاید. همان کارهایی را که هیئتی‌ها در تکیه می‌کردند در تلویزیون به نمایش عمومی می‌گذارد. تنها تفاوت داستان در تامین هزینه‌ها و پرداخت دولت به صحنه‌گردانان است و نه محتوا و شکل عرضه و نمایش.

بخش دیگری از این آیین فرقه‌ای که نباید فراموش شود، چهره‌های زشت و فاسد و نامردمی در مراسم عاشورا است: از دسته‌های سینه‌زنی و زنجیرزنی که مسیر رفت‌وآمد افراد را می‌بندند، به عابران حمله می‌کنند، و با تولید صداهای ناهنجار آرامش را از مردم می‌گیرند، تا تکیه‌هایی که ۱۲ روز مزاحم زندگی افراد در محله‌ها می‌شوند؛ از سوءاستفاده از کودکان در مراسم خشونت‌بار عزاداری (نمایش بریدن سر) تا اعزام سربازان و دانشجویان به مراسم اربعین با امکانات دولتی؛ از سر بریدن گوسفند قربانی در برابر چشمان کودکان در کوچه و خیابان تا خودتحقیری با قمه‌زنی، گل‌مالی، کوبیدن بر سر، و سینه‌خیز رفتن و خود را سگ حسین نامیدن؛ از غوغا و دعوا برسر گرفتن نذری و تامین مواد غذایی هیئت‌ها از طرف دولت تا تریاک‌کشی آخر شب در تکیه‌ها. همه این‌ها برای مدیران دولتی این مراسم و بخشی از عزاداران نه پیش‌غذا و دسر یا انحراف از برنامه، بلکه بخشی از غذای اصلی است.

متاسفانه این چهره‌ها را بخشی از دین‌داران نمی‌بینند. بی‌دینان و دین‌داران سکولار وقتی توزیع منابع عمومی میان هیئت‌های مذهبی یا هزینه‌های صدهامیلیارد تومانی راه‌پیمایی اربعین را می‌بینند، با آن مخالفت می‌کنند، اما دین‌داران تمامیت‌خواه یا گاه سنتی چنان مجذوب مراسم‌اند که این دزدی فاحش از جیب مردم را نمی‌بینند.
ایدئولوژی
بخش دومی که زیر عنوان فرهنگ عاشورا یا میراث حسین از آن یاد می‌شود، شامل عناصر ایدئولوژی منحط پر از افسانه‌سرایی و دروغ‌بافی و تبلیغ نظام موروثی ولایی و قدسی و نیز تحریف تاریخ اموی است. اهل ایدئولوژی تاریخی طولانی از دزدی عبارت‌هایی مانند «ملی» و «مذهبی» را برای پیشبرد هدف‌های سیاسی‌شان یدک می‌کشند. برای مشاهده این موارد، می‌توان هم به مهملاتی رجوع کرد که روحانیون در مورد عاشورا برسر منبر می‌گویند و هم به کتاب‌های مقتل و تاریخ‌های افسانه‌ای که شیعیان برای این رویداد، به‌عنوان عامل جذب افراد به ولایت و امامت اقتدارگرایانه و تمامیت‌خواهانه، ساخته و پرداخته‌اند. اگر این‌ها در همان قالب افسانه باقی می‌ماند، به رونق ادبیات و سینما کمک می‌کرد، اما اژدها را به وسط خیابان آورده‌اند تا کیان و نیکا و آیدا و هستی و خدانور را ببلعد.

عاشورا ابزار مناسبی برای پیشبرد و عامه‌پسندسازی اسلام‌گرایی بوده - رمز عشق اسلام‌گرایان به این ماجرا - اما هیچ‌گاه عامل بقا یا انسجام ملت ایران نبوده است. عاشورا برای آن‌ها محمل بسیج و استخدام نیروهای سیاه‌جامه (فاشیستی) برای اعمال قدرت، مزاحمت عمومی، و در دست گرفتن انحصاری فضای عمومی بوده است.
خود«جهان»بینی
به‌رغم این واقعیت، مشاطه‌گران و مداحان حکومت کودک‌کش می‌کوشند تصوری ملی از عاشورا عرضه کنند. این مشاطه‌گران هنوز در دنیای کودکی‌شان زندگی می‌کنند که در تکیه‌ای در محله و روستایشان در عزاداری شرکت می‌کردند و حس خوبی پیدا می‌کردند (در نتیجه آزادی‌های اجتماعی دوران پهلوی). اینکه همسایه ارمنی کسی یا محمدعلی کلی (مشت‌زن آمریکایی) در مراسم عاشورا شرکت کرده باشد، یا اهل دیگر ادیان در ایران برای هم‌گرایی با شیعیان تمجیدی از حسین کرده باشند، به معنای جهانی‌بودن بزرگداشت حرکت و قیام او نیست. آن عبارت شیعیان که «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟» فقط ادعایی توخالی برای دادن احساس خوب به عزاداران حسینی در چارچوب جهانی و خودمحبوب‌پنداری بوده است. آیین عاشورا، به‌رغم صرف هزینه‌های گزاف از جیب مردم ایران، هیچ‌گاه جهانی یا ملی نخواهد شد. این‌ها معرف تهی‌بودن کیسه اسلام‌گرایان از عناصر لازم برای برساختن حکومت ملی در دوران مدرن است.
ایدئولوژی اسلام‌گرایی ضدملی است
اسلام‌گرایان چون برای ایجاد وحدت و انسجام در حکومت مورد نظرشان در ملت کالایی نمی‌یابند، مراسم سینه‌زنی و روضه‌خوانی و نذری را عوامل وحدت و انسجام ملی معرفی می‌کنند. این درحالی است که امروز بیشتر مردم ایران این‌گونه امور را مشمئزکننده می‌یابند، حتی اگر این احساس خود را در فضای عمومی بیان نکنند. تحقیر انسان و انسانیت در بیشتر مراسم عاشورا و اربعین - سکه رایج اسلام‌گرایی شیعه - نمی‌تواند عامل وحدت و انسجام ملی شود. این نکته را نباید فراموش کرد که در ایران آزاد، اسلام عبادت و جماعت در کنار دین‌های عبادت و جماعت دیگران و بی‌دینی گروهی دیگر جای دارد، اما اسلام سیاست و اسلام شریعت و اسلام هویت (که مراسم اربعین و عاشورا در فضای عمومی در آن ارکستر قرار دارد) برای هر دولت-ملتی مسموم و زهرآگین است.
+21
رأی دهید
-2

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.