پسر جوان به میهمانی دعوت بود. بارها چنین قرارهایی داشت اما این بار باید به استقبال مرگی میرفت که نسخهاش را نوشته بودند.
مرد جوان با همدستی چهار دوستش در اقدامی هولناک برادرزادهاش را در زیرزمین خانه قدیمی به قتل رساند.
عموی جنایتکار که ادعا کرده بود برادرزادهاش قصد تباهی زندگی او را داشت وقتی پای میز محاکمه ایستاد خودش را بیگناه معرفی کرد.
وی گفت: برادرزادهام با جاساز کردن مواد مخدر در ماشینم میخواست زندگیام را سیاه کند. به همین خاطر خواستم او را در زیرزمین خانه قدیمی تنبیه کنم اما من هرگز راضی به مرگش نبودم.
جنایت فامیلی
رسیدگی به این پرونده از خرداد ماه سال 99 بهدنبال وقوع درگیری خونین در زیرزمین خانهای 3 طبقه در شهرری آغاز شد. مردی با اورژانس تماس گرفت و از زخمی شدن برادرزاده 24سالهاش به نام بهنام خبر داد.
با این تماس عوامل اورژانس به خانه قدیمی رفتند و بهنام که جای بریدگیهای متعدد روی بدنش نمایان بود به بیمارستان منتقل شد اما وی ساعتی بعد به خاطر شدت جراحات تسلیم مرگ شد. با مرگ پسر جوان مأموران به بررسی پرداختند و در نخستین تحقیقات دریافتند وی در درگیری با عمویش به نام نادر و 4 دوست وی زخمی شده بود. با افشای این ماجرا نادر و 4 همدستش دستگیر شدند.
اعتراف به قتل برادرزاده
نادر که سعی داشت خودش را از مرگ برادرزادهاش غمزده نشان دهد و پلیس را گمراه کند وقتی فهمید پلیس به حقیقت پی برده لب به اعتراف گشود و گفت: من و برادرزادهام اختلاف سنی کمی با هم داریم. به همین خاطر همیشه با هم رفیق بودیم. اما چند ماه قبل بهنام در ماشین من مواد مخدر جاسازی کرده بود تا من به جرم حمل مواد مخدر به زندان بروم که متوجه ماجرا شدم و مواد را از ماشینم خارج کردم و برادرزادهام به هدفش نرسید. من از رفتار برادرزادهام شوکه بودم و علت این رفتار را نمیدانستم. بعد از آن شب دنبال فرصت مناسبی بودم تا او را ادب کنم. چند باری نقشه کشیدم تا او را به جایی خلوت بکشانم و تنبیه کنم اما نشد و او سر قرار حاضر نشد. آخرین بار از دوست مشترکمان به نام میثم خواستم با او تماس بگیرد و به بهانهای او را به زیرزمین خانهام بکشاند. او هم تماس گرفت و وقتی بهنام به آنجا آمد با او صحبت کردم و خواستم تا درباره کارش توضیح دهد. اما او لجبازی کرد و جواب سربالا داد. او حرفی درباره اینکه چرا میخواسته مرا به دام پلیس بیندازد نزد. به همین خاطر من که عصبانی شده بودم به همراه 4 دوستم که آنجا بودند به او حمله کردیم و او را با چاقو زدیم. ولی نمیخواستیم که او را بکشیم. من فقط میخواستم او زخمی شود و بفهمد اشتباه بزرگی مرتکب شده که با من درگیر شده است اما او ناخواسته کشته شد.
بازداشت 4 همدست عموی جنایتکار
به دنبال اعترافات این مرد 4 همدستش نیز بازداشت شدند. آنها گفتند در محل قتل حضور داشتهاند اما ضربهای به قربانی نزدهاند و ضربههای کاری را عموی بهنام به او زده است.
بدین ترتیب برای نادر به اتهام قتل عمد و برای 4 همدست او به اتهام معاونت در قتل کیفرخواست صادر و پروندهشان برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه اولیای دم برای نادر حکم قصاص و برای سایر متهمان اشد مجازات خواستند و اعلام کردند به هیچ قیمتی حاضر به گذشت نیستند.
سپس نادر روبهروی قضات ایستاد و اتهامش را نپذیرفت.
وی گفت: من برادرزادهام را نکشتم. ما هر چقدر هم با هم اختلاف داشتیم ولی من هرگز راضی به مرگش نبودم. آن روز هم در زیرزمین خانه با او درگیر شدم و فقط میخواستم علت رفتار او را بدانم. ولی نمیدانم چه کسی ضربات چاقو را به او زد و موجب مرگش شد. بهنام مقدار زیادی مواد مخدر در ماشینم جاساز کرده بود تا زندگیام را سیاه کند با این حال من راضی به مرگش نبودم و اتهام قتل را قبول ندارم.
قاضی پرسید: در جریان بازجوییها بارها به قتل برادرزادهات اعتراف و همچنین صحنه جنایت را با جزئیات بازسازی کردی. حالا چطور منکر قتل میشوی؟
متهم پاسخ داد: من در پلیس آگاهی تحت فشار روانی بودم و به ناچار به قتل اعتراف کردم. اما حالا واقعیت را میگویم. بهنام میخواست من به جرم حمل مواد مخدر زندانی یا اعدام شوم. به همین خاطر در ماشینم مواد مخدر جاساز کرده بود. من فقط میخواستم او را ادب کنم تا دیگر با من درگیر نشود اما نمیخواستم او بمیرد. به همین خاطر هم وقتی خونین روی زمین افتاد با اورژانس تماس گرفتم.
قاضی پرسید: اگر قصد قتل نداشتی چرا با چاقو در زیرزمین خانهات در انتظار برادرزادهات ماندی؟
متهم: من قبول دارم آن شب چاقو همراه داشتم اما ضربهای به بهنام نزدم. من فقط یقه او را گرفتم و چند سیلی به او زدم تا حرف بزند و حقیقت را بگوید. من نمیدانم چه کسی او را با چاقو زد؟!
سپس چهار همدست این عموی ناخلف یک به یک به دفاع پرداختند. آنها همگی منکر معاونت در قتل شدند و گفتند: ما چاقویی به مقتول نزدیم و نمیدانیم چه کسی بهنام را کشته است. ما وقتی دیدیم که بهنام و عمویش با هم درگیر شدهاند تلاش کردیم آنها را از هم جدا کنیم اما نشد.
یکی از آنها گفت: ما دشمنی با بهنام نداشتیم و به خاطر عمویش به آنجا رفته بودیم و حتی فکر نمیکردیم آنها با هم درگیر شوند. ولی وقتی با هم درگیر شدند ما تلاش کردیم به دعوا پایان دهیم. اما حالا خودمان در جایگاه متهم ایستادهایم. ما در این قتل دستی نداریم و بیدلیل بازداشت شدهایم.
با پایان دفاعیات متهمان، قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.