عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند / چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
بعد از فروپاشی تاسف بار شورای همبستگی مهسا که صاحب این قلم با نگاهی خوشبین و مثبت گرا از آن بصورت مشروط حمایت کرد و مورد شماتت فراوان قرار گرفت, و سپس قهرمان سازی های متناوب توسط رسانه وابسته به یک کشور غیر دموکراتیک, این کارخانه "بُت پروری" علیرغم توافق شکننده چینی همچنان به بازتولید "پروژه" در اشکال مختلف ادامه می دهد.
به باور نگارنده همه انسان ها در ساختار عینی و ذهنی خودشان مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها را دارا می باشند. لذا هیچ کسی, از جمله خود من و یا جناب آقای وحید بهشتی, از این حقیقت اجتناب ناپذیر مستثنی نیست. اما اگر ما واقعا باورمند به راستگویی, دموکراسی و شفافیت هستیم, باید آن را نه تنها در حرف بلکه در عمل نیز نشان دهیم. زیرا زبان بازی و لفاظی برای استحمار مخاطب امر پسندیده ای نیست.
وحید بهشتی می گوید: "حتی یک میلی متر هم از مواضعم عقب نمینشینم. من برای مواضع انسانی خود، یعنی آزادی بیان و حقوق بشر، خودم را در این شرایط گذاشتم". شوربختانه با توجه به تجربه شخصی بنده در طی هفته گذشته که از نزدیک با شخص ایشان داشتم, این "ادعای پهلوانی" را باور ندارم. چون به چشم خود دیده ام که چطور ایشان در مقابل خواسته زورمندان رسانه ای عقب نشینی کردند. با این حال حتی اگر ایشان را "شیرمرد" بدانم که می دانم, ولی همانگونه که شاعر مورد علاقه بنده وحشی بافقی قرنها پیش گفته بود در صورت احتیاج حتی مزاج شیران هم ناچارا عوض می شود.
اجازه بدهید در راستای شفافیت و حقیقت گویی به زبانی ساده توضیح بدهم ماجرا چیست. هفته گذشته آقای وحید بهشتی با بنده تماس گرفتند و درخواست نمودند تا یکی از سخنرانان تظاهرات لندن در روز شنبه (٢٩ آوریل) باشم. بدون آنکه در مورد نیت و انگیزه های احتمالی و یا اسپانسر (حامیان مالی) و غیره بپرسم, پذیرفتم. زیرا عملکرد سپاه در سراسر کشور و جهان و بخصوص در بلوچستان "تروریستی" بوده است. بنابراین با این درخواست موافق بوده و هستم و بارها در مورد آن نوشته ام و سخن گفته ام. چند روز بعد از بنده درخواست کردند که متن نطق خود به زبان انگلیسی را به همراه بیوگرافی کوتاه بفرستم, که فرستادم. بعد از ظهر جمعه (کمتر از٢٤ ساعت به آغاز تظاهرات) ظاهرا بعد از جلسه گروه ها یا "اسپانسرها" آقای وحید بهشتی به بنده زنگ زدند و با عرض پوزش و شرمندگی گفتند که با حضور بنده شدیدا مخالف شده و علیرغم تلاش های ایشان اصرار بر حذف بنده مخصوصا در رابطه با پوشش رسانه ای کل تظاهرات شنبه بسیار قوی است و ایشان در عمل ناچار به عقب نشینی شده است. ظاهرا این "اسپانسر" تصریح کرده اند که خودشان تصمیم میگیرند که مثلا کدام بلوچ و از چه طیف مورد علاقه این اسپانسر می تواند سخنران باشد. آقای بهشتی تاکید کردند که بدون پوشش لحظه به لحظه ای رسانه ای انگار که این اتفاق (تظاهرات) رخ نداده است؛ و ناچار به عقب نشینی است. البته این تهدید به عدم پوشش رسانه ای در صورت حضور بنده در رویدادها و نشست های دیگر مثل تورنتو و دانشگاه استنفورد نیز رخ داده بود. اگرچه بنده حتی در صورت دعوت به این نوع نشست ها نمی رفتم.
علیرغم میل باطنی خودم, دلیل شفاف سازی و علنی نمودن این ماجرا نه تنها ادعای آقای بهشتی مبنی بر اینکه "حتی یک میلیمتر هم از مواضعم عقب نمینشینم", می باشد, بلکه اگر سکوت پیشه می کردم به سه اصل مهم اخلاقی و سیاسی جفا می شد. اول راستینی و شفاف سازی. دوم دخالت و تصمیم گیری اسپانسر بیگانه برای ما ایرانیان با این درجه از گستاخی. سوم کپی برداری از روش های رایج اما بسیار تلخ جمهوری اسلامی در بلوچستان که با استفاده از زور و زر یک بلوچ را حذف می کنند و بجای وی بلوچ دیگری را تحمیل می کنند. از خطیبان و امامان جمعه اهل سنت گرفته تا تعیین به اصطلاح سران طوایف بلوچ. متاسفانه این روش زننده در بلوچستان رایج است, و هیچ کس جرأت روشنگری و اعتراض ندارد. به همین دلیل اگر کسی از بنده درخواست کند و بگوید که "دستور آمده" یک بلوچ را حذف کنیم و شما را بجای او بگذاریم. بنده هرگز و تحت هیچ شرایطی این "عار" را نمی پذیرم.
واقعیت این است که بنده از وحید بهشتی حمایت و دفاع کرده ام و هنوز هم می کنم. زیرا همانگونه که در ابتدای این نوشتار روشنگرانه اشاره کردم همه ما ملغمه ای از توانایی ها و کاستی ها و خوبی و بدی هستیم. بنده حتی با دوستان پزشک در مورد مستندات علمی اعتصاب غذا و اینکه آیا انسان می تواند بعد از قریب به ٧٠ روز اعتصاب غذا (و فقط با آب و چند حبه قند) همچنان "قبراق" باقی بماند بحث و جدل کرده ام, و از ایشان دفاع کرده ام؛ در صورتی که به باور آنها بسیاری از "اعتصابیون" حتی تا دو ماه دوام نیاورده اند و به مشتی پوست و استخوان تبدیل شده اند و یا از بین رفته اند. نمونه مشابه آن برای فشار به دولت بریتانیا بابی ساندز از ایرلند شمالی بود که در ماه مارس١٩٨١ اعتصاب غذا کرد و روز پنجم ماه مه (مئی) درگذشت. یا دفاع جانانه بنده از ایشان در مقابل ادعاهایی مبنی بر اینکه طرفدار مجاهدین است. حتی در دیدار با وی به او گفتم این ادعاها شاید به دلیل پرچم بزرگی باشد بر روی دیوار پشت سر او که عده ای از هموطنان طرح شیر و خورشید آن را مختص مجاهدین می دانند.
بهر حال صرف نظر از این جزئیات مناقشه برانگیز و به دور از نیت خوانی درست یا غلط, وحید بهشتی با عمل خود موفق شده است به سیاستمداران بریتانیایی فشار وارد آورد و با کمک اسپانسرها (که انگیزه و نیت خودفرازبری خود را دارند) یک جنبش را برای تروریستی خواندن سپاه بوجود بیاورد که مورد استقبال جمعیت کثیری از ایرانیان و رسانه ها و حتی سیاستمداران بریتانیایی قرار گرفته است. از این بابت از وی باید تشکر کرد و قدردان بود. انتقاد بنده بیشتر متوجه زورمندان بیگانه است که بقول حافظ در پس پرده با رانت پرقدرت رسانه ای مثل جمهوری اسلامی با اتکا به زور و زر برای ما تصمیم می گیرند و اتمام حجت می کنند. بیش از ٤٤ سال است که در مقابل این نوع تحمیل و زورگویی ها مقاومت کرده ایم. آنچه که در لندن اتفاق افتاد نمی تواند یک استثنا باشد که باید برای دستیابی به هدفی بالاتر آن را نادیده گرفت. به باور بنده هدف وسیله را توجیه نمی کند. نیک بیاد دارم علیرغم روشنگری ها و درخواست های عاجزانه شاپور بختیار, زمانی که ملت از خمینی یک "بُت ء در ماه" ساختند و بعدها همان ملت شعار دادند: "خمینی بُت شکن, بُت شده ای, خود شکن"؛ دریغ و هیهات که دیگر دیر شده بود و "دیگران" برای ما تصمیم گرفته بودند. لذا هر که نامخت از گذشت روزگار؛ هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار.