*وضعیت کشور ما به اتوبوسی شبیه است که در مسیر کوهستانی و خطرناک در حال حرکت است و با مشکلات زیادی مواجه است و راننده سعی دارد مسافران را آرام وخونسرد نگه دارد*
*چراغ بنزین روشن می شود* با چکش میزند چراغ را می شکند و می گوید نگران نباشید چراغ بنزین خاموش شد
*چراغ روغن روشن می شود* با سیم چین قطعش،می کند و می گوید مشکل حل شد
*رادیاتور جوش میاورد*، آمپر را از جا می کند و می گوید مسافران نگران نباشند
*برای چرخهای اتوبوس که پنچر شده و صدا می دهد،* نوار را تا آخر زیاد می کند که مسافران صدا را نشنوند
*خلاف جهت جاده می آید و همه ماشینهای روبرو اعتراض می کنند* سرشان داد می کشد که شما نمی فهمید و شما خلاف مسیر می آید
*پلیس به او اخطار توقف می دهد* بدتر گاز می دهد که پلیس را بپیچاند و میگوید این پلیس غلط می کند
خلاصه ، این مسافران بدبخت که عملا گروگان راننده هستند، چاره ای ندارند جز سکوت و اگر حرفی بزنند شاگرد راننده از پنجره به بیرون پرتشان می کند
*مرتب هم در بلندگو از رانندگی خودش تعریف می کند و به مسافران می گوید شانس آوردید سوار ماشین ما هستید اگر سوار ماشین دیگری بودید بدبخت می شدید...!!!*
* دیوانه ای هدایت این اتوبوس را برعهده دارد که با الفبای رانندگی هم آشنائی ندارد و این عدم آشنائی را انکار می کند!