مهدی خبازکهن: بعد از ورزش قهرمانی، گفتند با اطلاعات همکاری کن

مهدی خباز، نفر وسط عضو سابق تیم ملی قایقرانی ایرانایران وایر: پیام یونسی پور
نامش «مهدی خبازکهن» است. او را در ایران و زمانی که روی موج‌های خروشان یا روی قایق‌های «دراگون بوت» با پرچم ایران پارو می‌زد به نام «مهدی خباز»، و حالا در آلمان با نام «مهدی کهن» می‌شناسند. ۳۷ ساله است و سیزده سال از مهاجرتش از ایران به آلمان می‌گذرد.

او حالا وارد دنیای موسیقی شده و با خوانندگی، زندگی متفاوتی در دنیایی جدید را آغاز کرده است.

مهدی خباز کهن در تمام سال‌های گذشته و روزها و ماه‌ها و سال‌های پناهجویی و پناهندگی، سکوت کرد و از آن‌چه بر او در ایران گذشت یا آن‌چه دلایلی شد برای رفتنش، حرفی نزد. حالا اما مهدی خبازکهن، عضو سابق تیم ملی قایقرانی ایران، دارنده بیش از ده مدال طلا، نقره و برنز کشوری، دو مدال برنز و نقره مسابقات جهانی و دارنده رتبه ششم بازی‌های آسیایی ۲۰۱۰ گوانگجو، از دلایلش برای مهاجرت می‌گوید.

***
یا برای حکومت کار کن، یا از ایران برو
مهدی خبازکهن در مورد چرایی مهاجرتش از ایران، به «ایران‌وایر» می‌گوید: «من در سال‌های قهرمانی و پس از آن در روزهایی که دیگر ورزش قهرمانی را کنار گذاشتم، متوجه شدم که در کشورهایی با حکومت دیکتاتوری، ورزشکاران تا وقتی ارزش و اهمیت دارند که می‌توانند برای پرچم آن کشورها مدال کسب کنند. در حقیقت به‌محض اینکه این دوران به پایان می‌رسد، حکومت آن‌ها را حذف می‌کند. برای کسی مثل من، همین اتفاق پس از بازی‌های آسیایی افتاد.  برای من که تا سن ۲۶ سالگی‌ام هیچ کاری جز ورزش کردن نداشتم و هیچ حرفه دیگری هم نیاموخته بودم، رها شدن ناگهانی در جامعه دشوار بود. آن زمان، هیچ ارگانی هیچ حمایتی از من نکرد. البته راه‌هایی بود؛ برخی از ورزشکاران هم نسل من مجبور شدند پیشنهادها را قبول کنند و برای حکومت کار کنند. من که قبول نکرده بودم اما، مجبور شدم از ایران بروم.» 
از ما خواستند با اداره اطلاعات همکاری کنیم
قهرمان سابق رشته‌های قایقرانی ایران در پاسخ به این سوال «ایران‌وایر» که دقیقا حکومت چه خواسته‌ای از ورزشکارانی مانند او پس از دوران قهرمانی‌اش داشت می‌گوید: «یکی از اهداف اصلی حاکمیت این است که بتواند از موقعیت افراد سواستفاده کند. حالا این فرد که جایگاهی در جامعه دارد، می‌خواهد هنرمند باشد یا ورزشکار، برای نظام مهم نیست.

من نمی‌توانم از کسی اسم ببرم. اما یکی از پیشنهادهایی که به من شد این بود که برای اداره اطلاعات کار کنم. یعنی با توجه به اعتمادی که مردم شهر من به من داشتند، حرف‌ها، خبرها و اطلاعاتی که در مورد رفتارهای حکومتی زده می‌شد را جمع‌آوری کنم، و به اداره اطلاعات شهر تحویل دهم. این پیشنهاد دقیقا پس از اعتراضات در انتخابات سال ۱۳۸۸ افتاد. بعضی از هم‌تیمی‌های من مجبور شدند تن به این کار بدهند، ولی من این کاره نبودم.» 
بین زندگی خفت‌بار، یا مهاجرت کردن، دومی را انتخاب کردم
مهدی خبازکهن می‌گوید که برای پذیرش این پیشنهاد از سوی دستگاه‌های امنیتی، تحت فشار قرار نگرفته بود: «پیشنهادی که به من دادند حکم اجبار نداشت. من بعدها فهمیدم که ورزشکاران را تک‌به‌تک به اداره اطلاعات بردند و از آن‌ها در مورد همکاری پرسیده بودند. هیچ‌وقت هم به‌صورت مستقیم از من چنین چیزی نخواستند. بعد از اینکه پیشنهاد کاری را رد کردم، مجبور شدم از ایران بروم. من بعد از دوران ورزشی‌ام، با ماشین پدرم در آژانس کار می‌کردم. برای کسی که قهرمان رشته ورزشی‌اش در شهرش بود، برای کسی که سال‌ها به‌دنبال بهترین‌ها بود، راحت نبود. من بین ماندن و زندگی خفت‌بار و خیانت کردن، یا رفتن و امید داشتن، دومی را انتخاب کردم.»
مدال می‌گرفتیم پول می‌دادند، وگرنه درآمدی وجود نداشت
او با یادآوری روزهایی که ایران را ترک کرده، می‌گوید که از مسیر غیرقانونی و زمینی ایران را ترک کرده بود. مسیر رسیدن به آلمان، سه هفته طول کشید و با‌وجود اینکه مقصدش هم کشور دیگری بود، در نهایت در کشور آلمان اعلام پناهندگی کرد.

او می‌گوید که نگاه حکومت به ورزشکارانی مانند او، نگاهی تحقیرآمیز بوده است: «فدراسیون قایقرانی جمهوری اسلامی در زمان من، شرایط متفاوتی نسبت به الان داشت. الان می‌بینم که بعضی از ورزشکاران جذب شدند. مثلا رییس قایقرانی بندر انزلی از بچه‌های خود ماست، ولی هیچ پولی دریافت نمی‌کند. شانس داشته و از قبل کاری را آغاز کرده و حالا به‌صورت هم‌زمان و رایگان، برای هیات قایقرانی هم کار می‌کند. ولی در زمان ما اصلا چنین چیزی نبود، ما فقط در ازای مدال‌هایی که می‌گرفتیم می‌توانستیم درآمدی داشته باشیم. یعنی انگیزه‌های مالی ما برای ورزش کردن و مدال آوردن را، با حقوقی که باید برای امرار معاش دریافت می‌کردیم پیوند می‌زدند.»
مهدی خباز کهن در بازیهای آسیایی گوانگجوحمید سجادی می‌گفت شما مدیون نظام هستید و باید برای نظام مدال بیاورید
قهرمان سابق قایقرانی ایران در واکنش به صحبت‌های «حمید سجادی»، وزیر ورزش و جوانان دولت «ابراهیم رئیسی»، که بارها در صحبت‌هایش، تمام هدف ورزشکاران ایرانی را، «بالا بردن پرچم جمهوری اسلامی» دانسته می‌گوید: «در مورد حمید سجادی وزیر ورزش و جوانان، اجازه بدهید که به خاطره‌ و تجربه‌ای که خودم از ایشان داشتم اشاره کنم.

در بازی‌های آسیایی، ایشان معاون سازمان تربیت بدنی بود و همراه تیم در مسابقات حضور داشت. او ما را در صحبت‌هایش به چشم موجوداتی می‌دید که باید برای جمهوری اسلامی موفقیت کسب کنیم. با لحنی با ورزشکاران صحبت می‌کرد که انگار اگر رفتید و موفقیتی کسب کردید که هیچ، وظیفه‌‌تان را برای نظام انجام دادید، اما اگر رفتید و ناکام ماندید، آبروی کشور و مردم و حکومت را بردید. در آن آخرین گفت‌وگو، بچه‌ها از نظر روحی نابود شدند. ما به‌هم می‌گفتیم یعنی اگر به هر دلیلی موفقیتی یا مدالی به دست نیاوریم، آدم‌های بی‌خاصیتی هستیم که پول مملکت را هدر دادیم؟ او به‌صراحت به ما می‌گفت نظام پول خرج شما کرده و باید برای نظام مدال بگیرید.

وقتی از مسابقات برگشتیم، به‌خاطر این‌که همان توقعات نظام را برآورده نکردیم، نه تنها در فرودگاه از ما استقبالی نشد، که حتی ما را به سادگی کلا حذف کردند و از ورزش کنار گذاشتند. آن زمان آقای "احمد دنیامالی" که الان فرماندار انزلی هستند، رییس فدراسیون قایقرانی بودند. گفتند ما تصمیم گرفته‌ایم که کلا رشته دراگان بوت که رشته تخصصی ما بود، حذف شود. رشته را به‌صورت کامل منحل کردند. انگار چند ماهی هست که دوباره این رشته راه‌اندازی شده، اما در حقیقت، زندگی ورزشی بسیاری از ورزشکاران نابود شد.» 
کشتی‌گیرها و جودوکارها همیشه از قرعه اسراییل می‌ترسیدند
در هفته‌های گذشته، «محمود خسروی‌وفا»، رییس کمیته ملی المپیک ایران، در گفت‌وگوهای رسمی خود ادعا کرد که به «توماس باخ»، رییس کمیته بین‌المللی المپیک گفته است که ورزشکاران ایرانی با میل شخصی خود مقابل حریفان اسراییلی مبارزه نمی‌کنند. مهدی خبازکهن به «ایران‌وایر» می‌گوید: «باید بگویم خوشبختانه اسراییل در رشته قایقرانی چندان فعال نیست و این از شانس ما بود که هرگز وارد چالش ممنوع شدن از مبارزه با حریفان اسراییلی نشدیم. اما در بازی‌های آسیایی، من ترس را در وجود بچه‌های کشتی‌گیر و جودوکار می‌دیدم. با اینکه اسراییل در این مسابقات نبود، اما آن‌ها به ما می‌گفتند که همیشه نگران این هستند که مبادا در مسابقات جهانی یا المپیک، قرعه‌شان با ورزشکاران اسراییل باشد.

شما از یک کشتی‌گیر پنج دقیقه مبارزه می‌بینید، ولی این پنج دقیقه حاصل بیست سال تمرین و ممارست این ورزشکار بوده. چطور ممکن است یک ورزشکار که بیست سال از زندگی‌اش گذشته، برای یک موضوع غیرورزشی، چشم روی همه زحماتش ببندد و با حریف اسراییلی مبارزه نکند؟»
مهدی خباز کهن می گوید مدیران حراست به مردان قایقران می گفتند زنان سم هستند و اگر به زنان قایقران  ایران نزدیک شوید ، مسموم خواهید شد به ما می‌گفتند زنان قایقران سم هستند، به آن‌ها نزدیک نشوید
«علی خامنه‌ای»، رهبر جمهوری اسلامی، تاکنون به کرات به موضوع «دست ندادن مردان ورزشکار با زنان» در رقابت‌های بین‌المللی اشاره کرده، و آن را نشانه‌ای از «فرهنگ اسلامی» در کشور ایران دانسته است.

مهدی خباز کهن از این اتفاق نیز یک روایت متفاوت دارد. او به «ایران‌وایر» می‌گوید: «شما می‌گویید ورزشکار اسراییلی و مبارزه با حریفان اسراییلی؟ من می‌گویم در ورزش ایران خیلی مسائل دیگری هم وجود دارد که مردم ما خبر ندارند. یکی از بزرگترین چالش‌های رشته ما این بود که باید با تیم زنان سفر می‌کردیم. مدیران فدراسیون همیشه به ما می‌گفتند زنانی که با شما آمده‌اند "سم" هستند. یادم هست یک بار نماینده حراست به ما که تیم مردان بودیم گفت، شما به‌محض اینکه به این سموم نزدیک شوید، مسموم می‌شوید. حالا اختیار خودتان است. می‌خواهید مسموم شوید و مسابقات را از دست بدهید، به آن‌ها نزدیک شوید.

ما هرگز اجازه نداشتیم با دختران قایقران حتی صحبت کنیم. ما اجازه نداشتیم با ورزشکاران زن سایر کشورها حتی حرف بزنیم یا به آن‌ها نزدیک شویم، چه برسد به اینکه با آن‌ها دست بدهیم؛ همیشه زیر نظر بودیم. این مسائل بسیار پیش‌پاافتاده برای جمهوری اسلامی، مهم‌تر از اصل داستان حضور و مدال ما در رقابت‌های بین‌المللی بود.» 
ما به نظام بدهکار نبودیم و وطن فروش هم نیستیم
مهدی خبازکهن در بخش پایانی صحبت‌هایش، در پاسخ به ادعای همیشگی مدیران حکومت در ورزش ایران که ورزشکاران پناهنده شده به سایر کشورها را «وطن‌فروش» می‌نامند می‌گوید: «وقتی شما کشورت را ترک می‌کنی، انگار همه وجودت را ترک کرده‌‌ای. هر یک روزی که می‌گذرد احساس غربت در وجودت هست. حالا کسی که ورزشکار هم بوده و برای کشورش زحمت کشیده، باید در چه شرایطی قرار بگیرد که کشورش را ترک کند؟ وقتی مهاجرت می‌کنی تازه می‌فهمی چقدر تنهایی. من پس از مهاجرت فهمیدم چقدر می‌توانستم صاحب احترام باشم. احترامی که هرگز در کشورم ندیدم را، اینجا از مربیان و ورزشکاران و مسوولین دیدم. من قرار نبود اینجا ورزشکار باشم، ولی ورزشکاران همین کشور من را به چشم یک انسان دیدند.

نگاه به ورزشکاران در کشوری مثل آلمان، با نگاه به ورزشکاران در کشورهای دیکتاتوری مثل ایران متفاوت است. در اینجا ورزشکاران را به‌چشم فردی که می‌تواند عشق بدهد و عشق بگیرد می‌بینند، ولی در ایران می‌گویند حکومت آنقدر خوب بوده که یک ورزشکار را برای بالا بردن پرچم کشورش تربیت کند.

ما اگر ورزش کردیم و مدالی به‌دست آوردیم، فقط و فقط به‌خاطر مملکت خودمان بود، نه برای حکومت ایران. من وقتی خواستم ورزش را شروع کنم به این فکر نمی‌کردم که قرار است روزی برای کشورم مدال کسب کنم. در نوجوانی و جوانی وقتی به رده بین‌المللی رسیدم، حس کردم باید به‌عنوان یک عرق ملی به ورزش کردنم نگاه کنم. هدف ما کشورمان و مردم کشورمان بود. ما از جمهوری اسلامی چیزی دریافت نکردیم که به این نظام بدهکار باشیم. آیا شما برای ورزشکارانی که از کشورشان رفتند، کاری کردید؟»
+11
رأی دهید
-1

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۴
    Mamad_Zendoni - لندن، انگلستان
    خر خودتی عمو همه این چرندیاتی که درست میکنید واسه یه پناهندگی ناقابل هست، 99 درصد ایرانی های خارج از ایران همین خالی بندی ها رو میکنن، یا میگن اطلاعات دنبالشون هست، یا مسیحی شدن و از این جور چرندیات برو عمو برو 🤣🤣
    5
    2
    ‌پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.