عطاالله مهاجرانی در واکنش به کمپین من وکالت میدهم اپوزیسیون در رشته توییتی نوشته:
محمدرضاشاه هیچگاه درباره آینده ایران و ولیعهد در دوران خروج از ایران تا فوت سخنی نگفته است. وصیتنامه هم ندارد، چرا شاه به شازده اعتماد نداشت؟
متن نوشته وی به این شرح است:
و اما شازده!
—-
١- اسدالله علم همیشه نگران تربیت شازده بود. بارها به شاه تذکر مى داد که براى شازده یک معلم و مربى آشنا با تاریخ و فرهنگ ایران انتخاب کند. شاه مى پذیرفت، اما عمل نکرد و شازده در آغوش پرستار فرانسوى اش خانم ژونل فرانسوى تربیت شد. و البته تربیتى با خلق و خوى مادمازل
٢- به روایت هوشنگ نهارندى، شازده همیشه از بى توجهى شاه گلایه مند بود.
به روایت علم، شازده یک بار دم توله سگش را گرفته و توله سگ را دور سرش چرخ داده و پرتاب کرده بود. شاهنشاه اخم و اعتراض کرده بود. احتمالا زیر لب گفته بود: توله سگ این چه کاریه مى کنى!
٣- یک بار هم شازده با تفنگ هلندى توى محوطه کاخ کلاغ ها را شکار مى کرده است. به نظرم سابقه نظامى ایشان همین اقدام است.
٤- ممد رضاشاه هیچگاه در باره آینده ایران و ولیعهد در دوران خروج از ایران تا فوت، سختى نگفته است. وصیت نامه هم ندارد. چرا شاه به شازده اعتماد نداشت و وصیت نامه!؟
٥- در سال هاى طولانى زندگى در خارج ایران خانم فرح و شازده به عنوان فرزند ارشد، نتوانستند خانواده پنج نفرى را مدیریت کنند. به روایت خانم فرح علیرضا دوا خور شده و دورش را دوستان ناباب گرفته بودند. لیلا هم سرنوشت بهترى نداشت. خانواده را نتوانستند اداره کنند، کشور و ملت را چه کنند!؟
٦- سال ها پیش گزارشى خواندم از یکى از همبازیان تخته باز شازده، که ضمنا گزارش روزانه هر روز و هر بازى را براى وزارت اطلاعات ایران تهیه مى کرد. یک بار هم رادیوى جیبى شازده را فرستاده بود! به روایت او بخش عمده وقت شازده به تخته بازى مى گذرد. همان روایت تخته بازان واشنگتن قاضى سعید
٧- به نظرم شازده مى بایست به توصیه استیون مجرى هوشمند هاردتاک BBC گوش مى کرد. دور سیاست را خط مى کشید. با اموال غارتى ملت ایران موسسه خیریه تاسیس مى کرد و به همراه خانواده وقت خود را صرف امور خیریه مى کرد. بورس هاى دانشجویى، تحقیقاتى، انتشارات، و خلاصه فکرى براى زندگى مى کرد!
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان