پسر جوانی که ۱۹ سال قبل مادر و خواهرش را به قتل رسانده و بلاتکلیف در زندان بسر میبرد، با تهیه وثیقه از سوی واحد صلح و سازش مستقر در دادسرای جنایی، بزودی از زندان آزاد میشود.
عصر ۲۲ دی سال ۸۲، بهدنبال صدای انفجار از خانهای ویلایی در پاکدشت همسایهها خود را به خیابان رساندند. آنها پسر ۲۰ ساله همسایه را دیدند که چاقو بهدست در حال خودزنی مقابل خانهشان است؛ بنابراین موضوع بلافاصله به پلیس و آتشنشانی اعلام شد و همسایهها موفق شدند پسر جوان به نام بابک را نجات دهند، اما با اطفای حریق از سوی امدادگران، جسد سوخته مادر و خواهر ۱۴ ساله بابک داخل حمام کشف شد.
بابک که سرباز بود در تحقیقات به قتل مادر و خواهرش اعتراف کرد: «درخانهمان همیشه جنگ و دعوا داشتیم. من هم خسته شده بودم. روز حادثه تازه از پادگان برگشته بودم. میخواستم استراحت کنم که ناگهان مادرم با خواهرم درگیر شد.
خیلی خسته بودم، ولی باز هم باید صدای درگیری را تحمل میکردم. برای همین به آنها اعتراض کردم و وقتی دیدم که دستبردار نیستند، به سراغ مادرم رفتم. برای اینکه او را ساکت کنم، جوراب زنانه را دور گردنش پیچیدم. آنقدر فشار دادم که ناگهان خفه شد.
خواهر ١٤سالهام با دیدن این صحنه شوکه شده بود و مرتب فریاد میزد و جیغ میکشید. من هم ترسیده بودم و برای همین با لنگه دیگر جوراب زنانه او را هم خفه کردم. بعد اجساد مادر و خواهرم را به داخل حمام بردم. میخواستم آنها را همان جا دفن کنم، ولی پشیمان شدم و تصمیم گرفتم آنها را به آتش بکشم.
با بنزینی که از پمپ بنزین در همان روز تهیه کردم آنها را آتش زدم. در نهایت قصد داشتم خودکشی کنم که اهالی محل سر رسیدند و مانع خودکشیام شدند.»
۷ نامه برای تعیین تکلیف
قضات دادگاه کیفری استان تهران، پس از محاکمه پسر جوان باتوجه به درخواست اولیای دم حکم بر دو بار قصاص او را صادر کردند، اما بعد از تأیید حکم قصاص اولیای دم پرونده دیگر پیگیر پرونده و اجرای حکم نبودند.
بابک که در زندان بلاتکلیف مانده بود از داخل زندان ۷ بار نامه نوشت و تقاضا کرد تا حکم او را اجرا کنند و از این بلاتکلیفی رهایش کنند، اما با گذشت ۱۲ سال از جنایت و درخواستهای مکرر بابک برای روشن شدن وضعیتش، درنهایت اواسط سال ۹۵ خواهر و پدر بابک به دادسرا رفته و از قصاص او گذشت کردند.
با گذشت پدر و خواهر بابک، مادربزرگ او بهعنوان تنها، ولی دم پرونده همچنان درخواست قصاص قاتل دخترش را داشت، اما مدتی بعد مادربزرگ بابک فوت کرد و این بار خالهها و داییهای بابک، بهعنوان اولیای دم پرونده مطرح شدند.
وقتی دادگاه از آنها خواست برای پیگیری پرونده بابک که حالا ۳۹ ساله شده به دادگاه بیایند باز هم بیتوجه به سرنوشت و وضعیت خواهرزادهشان مراجعهای نداشتند.
وثیقه برای آزادی
بلاتکلیفی پسر جوان و اینکه اولیای دم در این مدت هیچ اقدامی برای روشن شدن وضعیت او نکردند باعث شد واحد صلح و سازش مستقر در دادسرای امور جنایی تهران وارد عمل شود و در نتیجه تلاش برای یافتن اولیای دم آغاز شد، اما هیچ نشانی از آنها بهدست نیامد و بدین ترتیب طبق ماده ۴۲۹ مجازات اسلامی، دادگاه حکم بر آزادی به قید وثیقه برای پسر زندانی را صادر کرد.
با تلاش واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران، این وثیقه فراهم شده و بدین ترتیب بزودی پسر جوان پس از ۱۹ سال حبس از زندان آزاد خواهد شد.