مردی که زن ۲۲ سالهای را در یک منزل اجارهای به قتل رسانده بود، پس از چند ماه داستان سراییهای ساختگی درباره مرگ هولناک آن زن، بالاخره با مشاهده اسناد و مدارک انکارناپذیر، لب به اعتراف گشود و در حالی به ارتکاب جنایت اعتراف کرد که تاکنون مدعی بود زن جوان خودکشی کرده است!
متهم این پرونده جنایی بعد از آن که به سوالات تخصصی قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) در پلیس آگاهی خراسان رضوی پاسخ داد و ابعاد دیگری از قتل زن جوان را فاش کرد، در حالی که مدام تکرار میکرد «جنایت من، نتیجه خیانت به همسرم بود!».
با خبرنگار نیز به گفتگو نشست و پشت میلههای بازداشتگاه به تشریح سرگذشت خود پرداخت. آن چه میخوانید حاصل گفت و گوی یک ساعته با آدمکشی است که بعد از دستگیری، از وقوع این جنایت وحشتناک ابراز پشیمانی میکند.
نامت را میگویی؟
مرتضی – گ هستم.
سواد داری؟
بله! تا سوم راهنمایی (سیکل) درس خواندم.
چند ساله هستی؟
۳۵ سال دارم.
کجا زندگی میکنی؟
دوران جوانی ام را در منطقه گلشهر مشهد گذراندم، اما در یکی از روستاهای تربت جام به دنیا آمدم.
چه شد که به مشهد مهاجرت کردی؟
پدرم منزلی را در کوی گلشهر خریده بود، ولی خودشان در روستا زندگی میکردند. بعد از آن که ترک تحصیل کردم به همراه برادرم به مشهد آمدیم و در همان خانهای ساکن شدیم که پدرم خریده بود. در واقع برای کار کردن به مشهد آمدیم.
شغلت چیست؟
من کارهای مختلفی را تجربه کرده ام و شغلهای زیادی داشتم، اما آن زمان شاگرد گچ کاری بودم و به گچ کاری ساختمان مشغول شدم.
متاهلی؟
بله! یک پسر هشت ساله هم دارم.
چند سال قبل ازدواج کردی؟
۱۳ سال پیش بود که پای سفره عقد نشستم.
همسرت از بستگانت است؟
نه! غریبه بود.
چگونه با هم آشنا شدید؟
در خیابان! یک روز در قلعه ساختمان (شهرک شهید رجایی) ایستاده بودم که در یک لحظه دختری از مقابل چشمانم عبور کرد و من هم به او دل دادم. بلافاصله تعقیبش کردم تا این که نشانی منزلشان را پیدا کردم. بعد هم شماره تلفنش را گرفتم و به او زنگ زدم. این آشنایی و تماسهای تلفنی ۳ یا ۴ ماه طول کشید که بعد به خواستگاری اش رفتم و ازدواج کردیم.
معتادی؟
نه! اهل چیزی نیستم!
یعنی سیگار هم نمیکشی؟
نه سیگار نمیکشم، ولی گاهی قرصهای مخدردار مانند متادون استفاده میکنم!
هنوز هم گچ کاری میکنی؟
نه! چندین سال در کار تجارت پسته بودم، ولی بعد یک کارواش راه اندازی کردم که درآمدم خوب بود.
با زنی که او را به قتل رساندی، چگونه آشنا شدی؟
حدود ۴ سال قبل زمانی که در کار پسته فعالیت داشتم، تعدادی از زنان و دختران ایرانی و اتباع خارجی را برای شکستن پسته استخدام کرده بودم. یک دستگاه خودروی اقساطی (لیزینگی) هم برای خودم خریدم، ولی با آن خودرو مسافرکشی نیز میکردم به همین دلیل بعد از پایان کار برخی از کارگران را به منزلشان میرساندم و کرایه میگرفتم. از سوی دیگر شماره تلفنم را به مشتریان و کارگرانم میدادم که اگر نیاز به سفر درون شهری داشتند با من تماس بگیرند.
آن زمان «ز» (مقتول) در کورههای آجرپزی کار میکرد که چند بار با من تماس گرفت و من هم او را به محل کارش رساندم در این میان او از زندگی خودش مینالید و برایم درددل میکرد که نتوانسته خودش همسرش را برای ازدواج انتخاب کند و بالاخره دچار مشکل شده و از همسرش طلاق گرفته است. من هم که به حرف هایش گوش میدادم خیلی دلم به حالش سوخت و از سر دلسوزی به او پیام دادم و این گونه ارتباط ما آغاز شد.
قاتلیعنی فقط به خاطر دلسوزی با او ارتباط داشتی یا وسوسههای شیطانی هم به سراغت آمده بود؟
البته نمیتوانم دروغ بگویم ۱۰ درصد هم به خاطر خودم بود!
نتیجه این ارتباط تلفنی چه شد؟
روابط ما هر روز بیشتر میشد تا این که با هم بیرون میرفتیم و او هم در آرایشگاه زنانه کار میکرد. خلاصه این ارتباط به جایی رسید که از سر دلسوزی تصمیم گرفتم برای او منزلی اجاره کنم!
اما آن زن متاهل بود، چگونه برایش خانه اجاره کردی؟
من نمیدانستم که او متاهل است به همین دلیل هم او را به عقد موقت خودم درآوردم.
چند ماه قبل این تصمیم را گرفتی؟
حدود هشت ماه قبل بود که منزلی را در کوی پنجتن برایش رهن و اجاره کردم و زیر قولنامه نوشتم که پول رهن را بعد از پایان قرارداد از بنگاه املاک دریافت کند. همه لوازم زندگی هم برایش تهیه کردم، ولی فریب خوردم!
پشیمانی؟
خیلی زیاد! زندگی ام نابود شد هیچ گاه فکر نمیکردم که چنین سرنوشتی برایم رقم بخورد.
اگر زمان به گذشته برگردد و دوباره در شرایطی قرار بگیری که آن زن را سوار خودرو کرده ای! چه تصمیمی میگیری؟
دیگر غلط میکنم که با توجیه دلسوزی خودم را فریب بدهم! همان جا پایم را روی ترمز میکوبم و او را از خودرو بیرون میاندازم! و هیچ گاه به حرف هایش توجهی نمیکنم!
همسرت از ارتباط تو با آن زن جوان خبر داشت؟
بله! حدود ۳ ماه قبل یک بار مرا به همراه او دیده بود که مدتی از منزل قهر کرد و سپس از من تعهد گرفت که به او خیانت نکنم، ولی ...
چرا به تعهد خودت پایبند نبودی؟
وسوسههای شیطان! قول دادم آن زن را رها میکنم، اما نتوانستم و بالاخره «جنایت» عاقبت این خیانت شد! و من تاوان این خیانت را باید خیلی سنگین بپردازم.
اگر چند سال دیگر، دوستان فرزندت او را تحقیر کنند که پدرش یک خیانتکار قاتل است؟ چه حسی خواهد داشت؟
نمیدانم! چگونه میتواند این سرشکستگی را تحمل کند. همین الان وقتی به همراه همسرم به پلیس آگاهی آمد، قلبم درد گرفت.
همسرت را هم ملاقات کردی؟
بله!
چیزی نگفت؟
او سکوت کرد، اما من گفتم! این سزای آه و نالههای تو ست که گریبان مرا گرفت! حلالم کن!
فکر نمیکنی به خاطر هوسرانیهای خودت، زندگی و آینده خانواده ات را هم نابود کردی؟
درست است، ولی آن زمان هیچ وقت به این روزها فکر نمیکردم.
برای افرادی که مانند تو در این شرایط قرار بگیرند چه توصیهای داری؟
فریب نخورند! خودشان را با حرفهای پوچ توجیه نکنند! فرجام «خیانت» همین است که من امروز در آن شرایط قرار دارم. البته کمتر کسی به این توصیهها توجه میکند و زمانی به این جمله پی میبرد که دیگر پشیمانی سودی ندارد!
چرا قصد داشتی صحنه قتل را خودکشی جلوه دهی؟
میترسیدم! فکر میکردم شاید بتوانم راه گریزی برای رهایی از مجازات پیدا کنم، ولی قاضی در همان دقایق اولیه متوجه شد که «ز» (زن ۲۲ ساله) کشته شده است.
چرا او را کشتی؟
تهدیدم میکرد روز حادثه هم شال خودش را به نردبان بست تا مرا تهدید به خودکشی کند که من هم عصبانی شدم و ...
بنزین برای چه تهیه کرده بودی؟
اول قصد داشتم پیکرش را بیرون از منزل ببرم و آتش بزنم که شناسایی نشود، اما قبل از آن با یکی از دوستانم که در نیروی انتظامی خدمت میکند، تماس گرفتم و به دروغ گفتم «زنی در خانه ام خودکشی کرده است!» که او هم با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و قبل از آن که من بتوانم چارهای برای رهایی از این وضعیت بیندیشم، پلیس از راه رسید که بعد هم دستگیر شدم.
چه شد که بعد از گذشت ۱۰۰ روز از ماجرای قتل اعتراف کردی؟
دیگر هیچ راه گریزی نداشتم آن قدر اسناد و مدارک روی میز گذاشتند که خودم داستان سرایی هایم را باور نمیکردم!
نقشه قتل را از قبل طراحی کرده بودی؟
نه! اتفاقی او را کشتم!
ولی شال همسرت را با چاقو بریده بودی! و از سوی دیگر کلید منزل را به فرد دیگری هم داده بودی چرا؟
فقط میخواستم صحنه قتل خودکشی جلوه کند به طوری که انگار من برای نجات آن زن، شال را با چاقو بریده ام، ولی عقلم نکشید که آن کارد بزرگ در کیف دستی آن زن (مقتول) جا نمیگیرد! و ...
سابقه خبر
گزارش حاکی است، عصر روز نهم دی، خبر مرگ مشکوک یک زن جوان در کوی پنجتن مشهد، کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی را به محل کشف جسد کشاند.
بررسیهای تخصصی آغاز شده بود، آثاری از یک جنایت عمدی را به تصویر کشاند به همین دلیل با حضور قاضی ویژه قتل عمد در این منزل مسکونی، تحقیقات به تاریکخانه این پرونده جنایی کشید و مقام قضایی با کنار هم گذاشتن قطعات پازل به هم ریخته این جنایت، در حالی دستور بازداشت مرد ۳۵ ساله را صادر کرد که وی مدعی بود مقتول همسر صیغهای اوست! و دست به خودکشی زده است!
گزارش حاکی است، با انتقال متهم به پلیس آگاهی، بازجوییهای فنی از وی ادامه یافت تا این که متهم بعد از گذشت ۱۰۰ روز از این حادثه، تصمیم گرفت حقیقت ماجرا را بازگو کند.