ستار خان و زلنسکی هر دو در کنار ملت ماندند و با دشمن متجاوز جنگیدند با تجاوز پوتین به اوکراین، نه فقط برجام ۲ چون قبل اولویت ندارد، بلکه باید گفت جهان یکسو و اوکراین سویی دیگر است. ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و آلمان و... البته پوتین گمان میبردند کار اوکراین سهروزه تمام است. آقای بایدن درصدد ارسال هواپیمای ویژه برای رئیسجمهوری اوکراین بود تا او را بهجایی امن در واشنگتن منتقل کند و آقای مکرون ادعا کرد که پاریس نزدیکتر است، تشریف بیاورید اینجا! بوریس جانسون نیز در بریتانیا خواستار انتقال رئیسجمهوری زلنسکی به لندن شد که بیاید و در ساحل تیمز آرام گیرد. اما همگی شگفتزده شدند وقتی این بزرگمرد میهنپرست پاسخ داد: «من در کنار ملتم میایستم؛ با دشمن متجاوز میجنگم و تسلیم نمیشوم و کشورم را ترک نمیکنم.»
این کلام او، سه تصویر تاریخی، یکی را بر صفحه روزنامه و دومی و سومی را در فیلم و عکس به یادم آورد.
نخستین، از آن ستارخان، سردار ملی، است. در دوران استبداد صغیر، تبریز در اشغال روس بود و در تبریز خونین، آزادیخواهان بر دار میشدند و قزاق و حاکم مستبد میزدند و میکشتند و میبردند. کنسول روس که از بازتاب آسیب دیدن ستار خان بیمناک بود، برای او پیغام فرستاد که خواستار دیدارم. ستارخان پذیرفت. پاختیاتف، کنسول روس، در آغاز دیدار گفت: «پرچم دولت بهیه روس را بر بام خانهات بنشان تا آسیب نبینی.» کنسول روس به ستارخان پیشنهاد پناهندگی هم داد که با پاسخ دلاورانه او مواجه شد: «جناب کنسول! من میخواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران بیاید، من زیر بیرق بیگانه نروم.»
پاختیانوف که انتظار چنین پاسخی نداشت، خیره و شگفتزده بر جای ماند و قدرت نداشت حرف دیگری بزند؛ پس از جای برخاست. هنگام رفتن سفیر، ستارخان دست به اقدام شگفتی زد که در معنا، مکمل پاسخ پرشکوه او بود: «چون کنسول برخاست برود، ستارخان هفت تن از سواران قرهداغ را که در جنگها دستگیر کرده بودند، به او سپرد که همراه نوکران خود به دوهچی برساند. کنسول از این رفتار بسیار شادمان شد.»
کنسول این جوانمردی پرمعنا را هم پیشبینی نکرده بود.
مورد دوم که خود دیدم مربوط به ژنرال نیازی، فرمانده ارتش پاکستان شرقی، در زمان جنگ جدایی بین دو پاره پاکستان و حمله هند به کمک جداییطلبان (طرفداران شیخ مجیبالرحمان) بود. حاصل این جنگ ۹ ماهه، سه میلیون کشته و جدایی پاکستان شرقی بود. در دفتر مجله فردوسی نشسته بود. میخواستم بر تصویر ژنرال نیازی شرحی بنویسم. در طول روزهای جنگ، روزنامهها به نقل از خبرگزاریها از شجاعت ژنرال بسیار مینوشتند که یک روز میگفت: «هند را ویران میکنم» و روز دیگر بشارت میداد: «بهزودی دهلی و بمبئی را میگیرم و پا جای پای جدم جهانگیر میگذارم». اما حالا من تصویرش را میدیدم که زانو زده بود و فرمانده ارتش هند با شمشیر پاگونها و درجاتش را میکند.
بهتم زده بود. پهلوان، سردبیرم، گفته بود شرحی با احساس بر تصویر بنویس! صدای زندهیاد جهانبانویی، مدیر فردوسی، درگوشم بود: «ای مردک بزدل باید آنقدر مرد بودی که تا پای جان میایستادی. فردا تف و لعنت ملتت نثارت خواهد شد. برای چه؟ برای اینکه پنج سال دیگر زنده باشی و ۱۰ تا بطری مشروب و ۳۰ تا جوجه بیشتر در شکمت بریزی؟ تو در برابر سه میلیون کشته هممیهنت که حرفهای تو را باور کردند، مسئولی.» حرفهای مدیر زمینهساز شرح عکس من شد.
و سرانجام تصویر سوم؛ آن روز داغ ۳۰ تیر ۱۳۶۱ در پایگاه هوایی نوژه؛ شش عقاب نیروی هوایی ایران از دستپروردگان نادر جهانبانی و سرتیپ محققی با سه فروند جنگنده به آسمان بغداد رفتند تا از برگزاری کنفرانس سران غیرمتعهدها در بغداد جلوگیری کنند:
هواپیمای شماره ۱ به خلبانی سرلشکر شهید عباس دوران و سرتیپ آزاده منصور کاظمیان
هواپیمای شماره ۲ به خلبانی سرتیپ محمود اسکندر و کمک سرهنگ ناصر باقری
هواپیمای شماره ۳ به خلبانی کاپیتان توانگریان و کاپیتان خسروشاهی.
هدفها یکی پالایشگاه الدوره و دومی قصر المؤتمرات (کاخ کنفرانسها) بود که صدام حسین با میلیونها دلار به شکل قصرهای هزارویکشب برپا کرده بود. این عملیات با دو فروند فانتوم اف۴ انجام میشد و هواپیمای سوم پشت مرز ماند تا اگر ضرورت بود، به خاک عراق وارد شود.
این هواپیماها هر دو هدف اصابت موشکهای ضدهوایی عراق قرار گرفتند ولی ماموریت درهم کوبیدن پالایشگاه الدوره را انجام دادند. هواپیمای دوم که در مسیر رفت پشت هواپیمای شماره ۱ قرار داشت و بعد از گردش، اینک در جلو پرواز میکرد، هدف اصابت پدافند سبک دشمن قرار گرفت و هر دو خلبان زخمی شدند. خلبان عباس دوران به آنها اطلاع داد که هدف قرارگرفتهاند و موتور سمت راست را از دست دادهاند و با توجه به حجم بالای پدافند دشمن، برای آنها امکان برگشت نیست و تاکید کرد که سریعا به سمت مرز حرکت کنند.
در همین هنگام، کاظمیان هم به دوران اطلاع داد که هواپیما دیگر قابلکنترل نیست و باید خود را برای خروج اضطراری آماده کند. کاظمیان دست خود را بر دستگیره صندلی پران دو نفره قرار داد که ناگهان دوران که آمادگی کمک خلبان خود برای خروج از هواپیما را شنیده بود، دکمه صندلی پران کابین عقب را فشرد و کاظمیان با سرعت به سمت بالا پرتاب شد.
کاظمیان هنگام خروج بیهوش شد و وقتی بههوش آمد، دریافت که در اسارت عراقیها است. او نقل میکند: «وقتی خبر شهادت عباس دوران را شنیدم، یاد صحبت شب قبل از عملیات افتادم که او به من میگفت: منصورجان اگر یک وقت هواپیما دچار مشکلی شد، تو خودت را به بیرون پرت کن و منتظر من نمان، چون من باید در هواپیما بمانم و ماموریتم را تمام کنم.»
سرتیپ منصور کاظمیان همزمان با شهادت عباس دوران، به اسارت درآمد و پس از هشت سال و دو ماه، در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۶۹ آزاد شد و به خانه بازگشت؛ اما حماسه خلبان دوران ادامه یافت. او زمانی که دریافت بر بالای کاخ کنفرانس قرار دارد، با هواپیمایش به روش کامیکازه ها، بر کاخ فرود آمد و رویای صدام حسین را دود کرد و به هوا فرستاد.
مدتی پیش از تحقق این حماسه، شاهزاده رضا پهلوی از تبعیدگاه خود تلگرامی به فرمانده نیروی هوایی ایران فرستاد. خود او در این باره میگوید: «من نخستین پرواز سولو [انفرادی] خودم را با هواپیمای بونانزا در ۱۳ سالگی انجام دادم و حدود ۱۶ سال سن داشتم که با هواپیمای جنگنده اف-۵ سولو شدم. بعد از گرفتن مدرک دیپلم، برای دورههای پیشرفته پرواز در آمریکا به پایگاه هوایی ریس تگزاس آمدم و قرار بود بعد از یک دوره فشرده یکساله به ایران بازگردم و به دانشگاه افسری بروم. شش ماه بعد که انقلاب شد، دقیقا وسط دوره آموزشی پروازم بود. بعد از درگذشت پدرم، من هنوز در قاهره بودم که جنگ آغاز شد و من از طریق سفارت سوییس در قاهره نامهای به ستاد مشترک ارتش و نیروی هوایی ارسال کردم و درخواست کردم که به عنوان یک خلبان جنگنده این امکان را داشته باشم که وظیفه خود در دفاع از کشورم را انجام بدم.»
«متاسفانه هیچوقت به نامه من جوابی داده نشد و جمهوری اسلامی ایران تصور کرد که این نامه مقدمهای است که از طریق من کودتایی علیه حکومت انجام شود، با وجود اینکه خمینی سر کار بود، من آمادگی کامل داشتم که در چارچوب همان سیستم و حکومت و زیر پرچم جمهوری اسلامی وظیفه ملی و میهنی خودم را انجام دهم و به عنوان یک خلبان از کشورم دفاع کنم.» (گفتوگو با وبسایت تقاطع)
***
این تصاویر را با تصویر ولادیمیر پوتین و ولودیمیر زلنسکی و سید علی خامنهای کنار هم بگذارید. پوتین، سرهنگ کوتوله کاگب، با تجاوز به یک ملت سربلند شجاع، قصد دارد کاریکاتور استالین کوچولوی بیسبیل شود. زلنسکی که بایدن و مکرون در دومین روز جنگ فاتحهاش را خوانده بودند و میخواستند برای انتقالش به واشنگتن یا پاریس هواپیمای ویژه بفرستند پاسخ داد که «من در کنار ملتم میمانم و تا آخرین قطره خونم از اعتبار و منزلت میهنم و هممیهنانم دفاع خواهم کرد». اما سید علی خامنهای، رهبر یکی از منفورترین نظامهای استبدادی جهان، در حالی که ملت ایران در برابر سفارت روسیه فریاد مرگ بر پوتین سر میدهد، چنین اظهار لحیه سر دادهاند که «اوکراین قربانی سیاستهای آمریکا است»!
او که صبح روز سهشنبه، ۱۰ اسفندماه، از طریق شبکههای تلویزیونی با مردم سخن میگفت، در یک سخنرانی به مناسبت عید مبعث که زمان آن بهطور کمسابقهای خیلی کوتاه بود، دولت آمریکا را «یک رژیم مافیایی» دانست و گفت آمریکا از ایجاد بحران در کشورهای مختلف تغذیه میکند. رهبر رژیم که در سخنرانی خود به روسیه هیچ اشارهای نکرد، با اشاره به اینکه حکومت ایران خواستار توقف جنگ است، دولت آمریکا را متهم کرد با دخالت در اوکراین و «حرکت مخملی» و «کودتای رنگی» در این کشور، وضعیت را «طبیعتا به این نقطه» رسانده است.
علی خامنهای در بخش دیگری از سخنانش، بدون اشاره به مقاومت مردم اوکراین در مقابل تهاجم روسیه ادعا کرد: «اگر مردم در اوکراین وارد میدان میشدند، وضع دولت و مردم اوکراین اینطوری نمیشد.»
پیش از رهبر جمهوری اسلامی، برخی از مقامهای بلندپایه جمهوری اسلامی ایران هم اقدام روسیه برای حمله به اوکراین را مقابله با «یکجانبهگرایی غرب» و گسترش سازمان ناتو خوانده و از آن دفاع کرده بودند. در همین زمینه، علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، در توییتی اشاره کرد که حمله روسیه به اوکراین از نمونه جنگهایی است که با هدف ایستادگی در برابر راهبرد غرب انجام میشود. او غرب را مسئول مستقیم جنگ دانست.
روزنامه جوان وابسته به سپاه نیز با انتقاد از کسانی که حکومت ایران را در جریان جنگ اوکراین، حامی روسیه معرفی کردهاند، از حمایت اخیر کاربران رسانههای اجتماعی از رئیسجمهوری اوکراین انتقاد کرد.
ادعای رهبر جمهوری اسلامی درباره ولودیمیر زلنسکی مبنی بر اینکه او از حمایت مردم اوکراین برخوردار نیست، در حالی مطرح میشود که عملکرد رئیسجمهوری اوکراین که در روزهای اخیر با وجود فشارهای فراوان، با پیشنهاد خروج از کییف مخالفت کرده، در رسانههای اجتماعی فارسیزبان با استقبالی گسترده مواجه شده است و بسیاری از کاربران در توییتر از مقاومت او تمجید کردهاند.
خامنهای هنوز درنیافته که برجام۲ برگ بازی پوتین است و با بازی او است که تا امروز، ماهها است که این گفتوگوها به جایی نرسیده است. به باور من، پوتین در این قمار بازنده مطلق خواهد بود؛ حتی اگر تا سقف ژتونهای پلاستیکی چیده باشد. پیروز سرفراز این دفاع جانانه از خانه پدری زلنسکی و ملتش خواهند بود.
در باب سید علی خامنهای فقط میتوانم بگویم: «خسرالدنیا و الآخرة». قطیش ندیم، دوست تحلیلگر و طنزپرداز لبنانیام درباره خامنهای نوشته بود: «شگفتا مردی که تبربهدست، روز و شب برای ویرانی خود میکوشد. ایکاش یکی از خدام بارگاه ولایت مانند استاد حداد عادل و دکتر علیاکبر طبیب حضور، ولایتی، لقمانالدوله آقا و سید اصغر حجازی، رئیس امنیتخانه ویژه، به ایشان تذکر میدادند که سر جدت کوتاه بیا! امروز هیچ رهبری بهاندازه زلنسکی در دل ملتش، جای ندارد. بغل گوش شما مرگ بر شما میگویند و شما ادعا میکنید با ملت ایران یک جان در دو قالباید!
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان