امینه شکرآمیز، انصاف نیوز: فاطمه اشرفی -کارشناس حوزه مهاجرت و پناهندگی- در مورد وضعیت زنان ایرانی ساکن افغانستان به انصاف نیوز میگوید: «بسیاری از این زنان ایرانی از سوی همسرانشان در افغانستان رها شدهاند و حتی توان ادارهی حداقلی خود و فرزندانشان را ندارند. آنها بعضا مجبور به گدایی در کوچه و خیابان شدهاند و یا در خانههای مردم کارگری میکنند تا شکم فرزندانشان را سیر کنند».
اشرفی درمورد وضعیت زنان افغان ساکن افغانستان میگوید: «واقعیت این است که وضعیت زنان در داخل افغانستان از وضعیت خوبی برخوردار نیست. یعنی در مجموع به نظر میرسد که مسئلهی زنان در افغانستان همچنان یکی از نقاط ضعف و کلیدی طالبان در افغانستان باشد، چرا که به هر حال حقوق طبیعی، فردی و اجتماعی زنان در افغانستان نادیده گرفته شده است».
متن کامل گفتوگوی انصاف نیوز با فاطمه اشرفی را در ادامه بخوانید:
انصاف نیوز: آخرین آمار مهاجرین بعد از بر سر کار آمدن طالبان چگونه است؟ فاطمه اشرفی: بنا بر آمار و شواهدی که وجود دارد، به نظر میرسد که از ابتدای سال میلادی ۲۰۲۱، همزمان با انعقاد قرارداد میان آمریکا و طالبان و قطعی شدن تصمیم آمریکا برای خروج از افغانستان، موج مهاجرتها از افغانستان شدت جدیتری پیدا کرد که نه فقط به سمت ایران بلکه بنا بر موقعیت افراد به سایر کشورها هم اتفاق افتاد؛ اما این مسئله بعد از انفجار مدرسهی دخترانهی سیدالشهدا در کابل رشد جدیتری پیدا کرد و با آغاز حملات طالبان به افغانستان، مهاجرتهای فردی و خانوادگی به مهاجرتهای تودهای تبدیل شد. اما دربارهی آمار مهاجرینی که فقط وارد ایران شدهاند، هنوز آمار تجمیعی افرادی که به صورت قانونی وارد شده و کسانی که از مرزها به صورت غیرقانونی گذشتهاند، اعلام نشده است. اما آنچه از شواهد برمیآید این است که از ابتدای سال ۱۴۰۰ شاید بالغ بر ۷۰۰ یا ۸۰۰ هزار نفر از مرزهای زمینی و هوایی وارد کشور شدهاند.
اما درمورد اینکه آیا این تعداد در حال حاضر در ایران ساکن هستند و یا اینکه از ایران خارج شدهاند و در مسیر اروپا قرار گرفتهاند، اطلاع دقیقی وجود ندارد. نکتهی نگرانکنندهتر این است که وجود بنبستهای پیچیدهای که در نتیجهی حضور طالبان در افغانستان ایجاد شده است در کنار آغاز فصل سخت سرما و عدم دسترسی عموم مردم به مواد غذایی و بالا رفتن قیمت آنها، کوچ اجباری اقوام ساکن در مناطق شمالی، از بین رفتن بسیاری از مشاغل در سطح دولتی و غیردولتی و مهمتر از آن موانع موثری که برای رشد و بالندگی زنان و دختران ایجاد شده است، روند مهاجرتها را تقویت میکند. اخبار و گزارشاتی که در این بخش وجود دارد همه حکایت از حرکتهای دستهجمعی به سمت مرزها و برای خروج از افغانستان دارد و از طرفی به دلیل بسته بودن مرزهای کشورهای همسایهی افغانستان، فشارها بر روی مرزهای ایران برای ورود بیشتر از گذشته خواهد بود.
نگاه ایران به طالبان را چطور ارزیابی میکنید؟ اگر اختلافنظری در ایران درمورد شکل مواجهه با طالبان وجود دارد، بر سر چه مسائلی است؟
مواضع رسمی که از طرف وزارت امور خارجه و در ادامه از سوی رئیسجمهور مبنی بر ضرورت روی کار آمدن دولت فراگیر در افغانستان و به رسمیت شناختن دولتی برآمده از رای مردم اعلام شد، مواضعی کاملا منطقی و مبتنی بر خواست عمومی مردم افغانستان و نیز منافع استراتژیک در کشور بود. بر این باور هستم که مواضع اتخاذشده از سوی مراجع رسمی کشور در تاکید بر ضرورت روی کار آمدن دولت فراگیر و به رسمیت شناخته شدن حقوق فردی و اجتماعی تمام آحاد مردم افغانستان و اقوام این کشور، میتواند در مسیر بازگشت حداقلی آرامش و اطمینان به مردم و ایجاد امید برای تثبیت وضعیت تاثیرگذار باشد.
وضعیت زنان را چگونه ارزیابی میکنید؟ (زنان افغان ساکن افغانستان، زنان ایرانی ساکن افغانستان و زنان افغان ساکن ایران).
واقعیت این است که زنان در داخل افغانستان از وضعیت خوبی برخوردار نیست. یعنی در مجموع به نظر میرسد که مسئلهی زنان در افغانستان همچنان یکی از نقاط ضعف کلیدی طالبان در افغانستان باشد، چرا که به هر حال حقوق طبیعی، فردی و اجتماعی زنان در افغانستان نادیده گرفته شده است. یکی از شاخصها و نمادهای جدی این مسئله، دسترسی زنان و دختران به نظام آموزشی -هم در سطوح تکمیلی مدارس، هم در دانشگاهها و هم منع اساسی حضور زنان در نظام اداری و اجتماعی- است. این مسئله عملا به معنای نادیده انگاشتن نیمی از جمعیت در داخل افغانستان و حذف مشارکت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زنان و به عبارت دیگر حذف سرمایههای اجتماعی عظیمی است که نظام اجتماعی و سیاسی یک جامعه بر پایهی آن بنا شده است. مسایل زنان در افغانستان نه فقط دغدغهی زنان در افغانستان است بلکه دغدغهی مجامع بینالمللی و حقوق بشری در تمام دنیا و همینطور جامعهی زنان ایرانی شده است.
زنان افغانستان بهخصوص در طی ۲۰ سال گذشته، یک مسیر نسبتا خوبی را با همکاری جامعهی جهانی در مسیر توسعه و ارتقاء جایگاه سیاسی و اجتماعی خود طی کردهاند. البته این به معنای نقطهی عالی حقوق فردی و اجتماعی زنان نیست چرا که موانع ساختاری مبتنی بر نظام سنتی جامعه در افغانستان، بیش از هر مانع دیگری نمود و ظهور دارد و نقش غیرقابلانکاری را در کند بودن مسیر توسعه و ارتقای اجتماعی و سیاسی جامعهی زنان در افغانستان دارد. متاسفانه حضور طالبان در افغانستان که به تمامی پایبند و متعهد به نظام سنتی قومی و مذهبی خود میباشد، مسیر تحقق حقوق زنان را با موانع جدی روبرو نموده است.
درمورد زنان ایرانی ساکن در افغانستان، متاسفانه محدودیتها و مشکلات مضاعف است. چرا که هم از ناحیهی زن بودن در چنبرهی محدودیتهای اجتماعی و سنتی افغانستان گرفتار هستند و هم از جنبهی ایرانی بودنشان. متاسفانه برخلاف تصور عمومی، زنان ایرانی در افغانستان به خاطر ملیت و مذهب تحت فشار خانواده و جامعه هستند و از آنجایی که خاستگاه اقتصادی و اجتماعی اکثریت آنها از میان خانوادههای ضعیف و کمبرخوردار بوده و در زندگی زناشویی هم وارد خانوادههای ضعیفتر از خود شدهاند، از آسیبپذیری بسیار بالایی برخوردار هستند. بسیاری از این زنان ایرانی از سوی همسرانشان در افغانستان رها شدهاند و حتی توان ادارهی حداقلی خود و فرزندانشان را ندارند. آنها بعضا مجبور به گدایی در کوچه و خیابان شدهاند و یا در خانههای مردم کارگری میکنند تا شکم فرزندانشان را سیر کنند.
در مورد زنان مهاجر ساکن در ایران نیز باید به این نکته اشاره کرد که ما در ایران هم با مهاجرین افغان و هم عراقی روبرو هستیم که بیشترین تعداد پناهندگان، پناهجویان و مهاجر خارجی در ایران را تشکیل میدهند. البته در این میان مهاجرین از افغانستان از اکثریت غالب برخوردار هستند. به لحاظ ترکیب جنسیتی هم قریب ۵۰ درصد مهاجرین را زنان تشکیل میدهند. طول مدت اقامت این افراد در ایران در کنار موقعیت و شرایط مدارک اقامتیشان ارتباط مستقیمی با خدمات و امکاناتی داشته که در ایران در اختیارشان قرار گرفته است. طبیعی است که با توجه به حجم جمعیت میلیونی مهاجرین افغان در ایران که بیش از دو سوم آنها فاقد مدارک اقامت هستند از یک طرف و محدودیتهای زیربنایی که در کشور موجود است از طرف دیگر، امکان خدماترسانی به همهی افراد موجود نیست. اما در مجموع فضای اجتماعی ایران بر خلاف فضای سنتی افغانستان برای زنان مهاجر افغان بهترین فرصت و زمینه برای ارتقای فردی و اجتماعیشان بوده است تا علیرغم محدودیتها، امکان رشد را داشته باشند. جامعهی ایرانی هم اعم از بخشهای دولتی و نهادهای غیردولتی تمام تلاش خود را در حد توان و مقدورات انجام داده است تا امکاناتی که موجود است را در اختیار مهاجرین قرار دهند. شاید بارزترین نمونهی این ادعا تفاوت معنادار نرخ سواد زنان مهاجر افغان در بدو ورود به ایران در اواخر دههی ۵۰ با سالهای اخیر است که از ۲ درصد به بالای ۶۰ درصد رسیده است. تحولی که حتی در طول ۲۰ سال حاکمیت دولت ملی در افغانستان و یا وجود تمام ادعاهایی که برای حقوق زنان افغانستان در کنار هزینههای سنگین و غیرقابلباوری که برای برنامههای مربوط به توانمندسازی زنان مطرح شد، قابل مقایسه نیست.
ترکیب جمعیتی افغانها در ایران چگونه است؟ از چه اقوامی هستند و با چه مذهبی؟ ایران در طول ۴ دههی اخیر به دلیل ناپایداریهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در افغانستان به یکی از بزرگترین کشورهای پناهندهپذیر و مهاجرپذیر در دنیا تبدیل شده است. البته ماهیت و شکل مهاجرپذیری و جمعیت مهاجر در ایران با سایر کشورهای مهاجرپذیر تفاوت اساسی دارد. برخلاف سایر کشورهای مهاجرپذیر که نوعا مهاجرین در آنها بهعنوان سرمایههای اقتصادی و اجتماعی مورد بهرهبرداری قرار میگیرند، اما در ایران مهاجرین خارجی به دلیل ضعفهای ساختاری در آموزش، بهداشت، توان حرفهای و تخصصی، بیشتر از سرمایه، هزینهاند که با توجه به منابع بسیار بسیار اندکی که از طرف سازمانهای بینالمللی برای حمایت از آنها اختصاص داده میشود، هر گونه برنامهریزی و حمایتهای اجتماعی از آنها به شدت متکی به هزینهها و درآمدهای داخلی است. هزینهها و درآمدهایی که به دلیل شرایط تحریم و مدیریت اقتصاد داخلی به شدت شکننده و آسیبپذیر شده است؛ به گونهای که حتی توان اداره و حمایت از گروههای کمبرخوردار داخلی را ندارد. اما علیرغم تمام این مشکلات، ما در هیچ زمانی از حمایت از گروههای محروم مهاجر و پناهنده دست برنداشتیم.
ترکیب اقوام مهاجر افغان در ایران وابسته به شرایط امنیتی و اقلیمی در بخشهای مختلف افغانستان است. مثلا در دو دههی اول پس از انقلاب که با موج مهاجرتهای تودهای به ایران روبرو بودیم اکثریت جمعیت مهاجر افغان را شیعیان افغانستان اعم از هزارهها ،سیدها و حتی شیعیان پشتون و نیز تاجیکها تشکیل میدادند که با شرایط اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک متاثر از انقلاب اسلامی همنوایی بیشتری را احساس میکردند. اما این تغییر ترکیب قومی و مذهبی مهاجرین در ایران بعد از حاکمیت دولت ملی و تسلط نیروهای خارجی در افغانستان نوعا به دلایلی همچون تمرکز ناامنیها در مناطق شرقی و جنوبی افغانستان از یک طرف و اعمال سیاست های سختگیرانه دولت پاکستان با مهاجرین افغانستان و اخراجهای دستهجمعی افغانها از این کشور که دارای اکثریت جمعیتی پشتونها هستند در کنار رکود اقتصادی فراگیر، موج مهاجرتی پشتو زبانها به ایران را رقم زد. به گونهای که در حال حاضر کسر قابل توجهی از مهاجرین افغان ساکن در ایران را پشتونها تشکیل میدهند. مسئلهی ترکیب جمعیت مهاجرینی که در تحولات سیاسی اخیر در افغانستان و حاکمیت طالبان در این کشور اتفاق افتاده هم قابلتوجه است که اکثریت آنها اقوام تاجیک و پشتون میباشند که غالبا از برادران و خواهران اهل سنت هستند. نکتهی قابل توجهتر اینکه برخلاف تصور عمومی در ازدواج زنان ایرانی با اتباع افغانستان، اکثریت قومی مزدوجین با زنان ایرانی را مردان پشتون و تاجیک اهل سنت تشکیل می دهند.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان